پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مگر تا کنون که زنده هستیم و امکان تلاش مجدد داریم، مردود نبودهایم و کارنامهی قبولی گرفتهایم؟!
●- چه بد مثالی است وقتی مخلوق با خالفش قیاس میشود و فضیلتی از اسماء الله که مقداری در او تجلی یافته به رخ کشیده شده و سؤال میشود: آیا خالق او نیز از چنین فضیلیتی برخوردار است؟! گویی آن معلم، خودش خویشتن را خلق نموده، و به خود اخلاق و مهربانی داده، و رب شاگرد مردودش میباشد؟! « وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ ... - و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد ...» (یس، 78)
الف - معلم کیست؟ علمش را از کجا کسب کرد؟ مهربانی چیست و معلم، مهربانی را از کجا آموخت و در خود ایجاد نمود؟! چکاره است که به شاگرد مردود خود اجازهی تلاش مجدد بدهد؟ اگر قانونگذار در قانون اجازه ندهد، از دست او چه کاری بر میآید؟ و اگر او به واسطهی قانون اجازه تلاش دوباره بدهد، اما شاگرد ارادهی چنین تلاش مجددی نداشته باشد، مهربانی معلم به چه کار او میآید؟! پس این چه مثال بیجا، ناهمگون و بیربطی است؟!
ب – حال آیا این معلم مهربان، عقل، درایت و حکمت هم دارد یا ندارد، آیا خبیر، بصیر و مدبرالامور هم هست یا فقط مهربانی دارد؟ دوستی و مهربانی بدون علم، حکمت، خبر، بصیرت، تدبیر و سایر کمالات که "همان خاله خرسه" میشود!
اگر شاگرد مردود گردنکشی کند، چه میکند؟ اگر مزاحم تحصیل بقیه شود چه میکند؟ اگر پس از گذشت ده یا بیست سال از تحصیل، باز در کلاس اول بماند و مردود شود، چه میکند؟! اگر به رغم مهربانی، دانش آموز کاملاً به معلم و کتاب پشت کند، چه میکند؟ اگر هر چه به او تعلیم و تذکر داده میشود را به سخره بگیرد، معلم مهربان چه میکند؟!
**- آیا خداوندی که رحمان، رحیم، خالق، ربّ و غفار است، و در عین حال رحمتش عین حکمت، حکمتش عین جود و کرم، و کرمش مطابق با عدل و فضل است، با مخلوقی که گاه لطفش بدون بصیرت و مهربانیاش عین ظلم (ترحم بر پلنگ تیز دندان) است، و اگر نباشد نیز بسیار سطحی و محدود است، مقایسه میشود؟!
پس چه مثال نسجیده و بیربطی است؟!
اندازه و سررسید:
در نظام حکیمانهی خلقت، هر چیزی اندازهای دارد « لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا – برای هر چیزی اندازهای هست»، هم آب از آسمان بر اساس اندازهها نازل میگردد « وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ - و از آسمان آبى به اندازه [معين] فرود آورديم / المؤمنون، 18»، و هم ارزاق مادی (متاع دنیا) و معنوی (درجات و فضیلتهای) انسانها بر اساس اندازههای معین میباشد:
« ٱللَّهُ يَبْسُطُ ٱلرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِۦ وَيَقْدِرُ لَهُۥٓ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌۭ » (العنکبوت، 62)
ترجمه: خداوند روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گسترده میکند، و برای هر کس بخواهد در اندازهی [محدود] قرار میدهد؛ خداوند به همه چیز داناست!
نظام هدایت الهی نیز منطبق با نظام خلقت اوست، و بالتبع خارج از اندازههایی که او قرار داده نمیباشد. پس، بر اساس اندازههای معینی خلق نمود، و بر همان اساس هدایت میکند:
« سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى * الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى » (الأعلی، 1 تا 3)
ترجمه: نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى * همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد * و آنكه اندازه گيرى كرد (اندازه گذاشت) و راه نمود.
●- اندازه، هر چقدر هم که زیاد باشد، باز هم محدود است، لذا هر چیزی [فرد، جامعه، کار، ضرر، منفعت و ...] پایانی دارد. چنان که فرمود: « وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ - وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى - وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ ».
« مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ » (الأحقاف، 3)
ترجمه: [ما] آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق و [تا] زمانى معين نيافريديم و كسانى كه كافر شدهاند از آنچه هشدار داده شدهاند رويگردانند.
اندازهی مغفرت:
●- رحمت، مغفرت، جود، کرم و لطف خداوند سبحان واسعه است و اندازه و محدودیتی ندارد، اما اندازهی فرصت و امکان بندگان خدا، در اخذ و جذب این رحمت و مغفرت محدود است. چنان که علم محدود نیست، اما زمان، امکان و شرایط کسب علم محدود است، یا جمال، قدرت و سایر کمالات محدود نیستند، اما ظرفیت وجودی مخلوقات برای اخذ و متجلی شدن محدود است. لذا اگر فرصت و امکان برای دانشآموز از دست برود، او دیگر نمیتواند کسب علم نماید، و مهربانی معلم، سود و فایدهای به حال او ندارد.
●- اندازهای که از مغفرت خداوند منّان و غفّار به انسان میرسد، به مراتب بیش از آن است که انسان خودش طلب نموده و جذب مینماید؛ چه بسیارند گناهانی که انسان برای آنها هیچ استغفار و توبهای ننموده، اما خداوند میبخشد و اگر قرار بود فرصت ندهد، هر جنبدهای، با اولین گناه و ظلم به خودش و دیگران، مستحق عذاب بود و هلاک میشد، اما خداوند مهربان، با بخشش خود، تا زمان معینی به او فرصت میدهد:
« وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا » (النّحل، 61)
ترجمه: و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات میکرد، جنبندهای را بر پشت زمین باقی نمیگذارد؛ ولی آنها را تا زمان معیّنی به تأخیر میاندازد. و هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر میکنند، و نه ساعتی پیشی میگیرند.
« وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ » (الشوری، 30)
ترجمه: و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمىگذرد (تا نتایج سوءاش به شما نرسد).
زمان مغفرت:
زمان مغفرت نیز محدود است، چرا که ارادهی انسان برای عبادت، معصیت، ثواب، گناه، استغفار و توبه، و یا تکبر و گردنکشی محدود به زمان حیات او در دنیاست. پس وقتی دیگر نه ارادهای بود و نه زمان و امکانی برای بازگشت و اصلاح، استغفار و توبه نیز موضوعیتی ندارد.
●- فرض کنید که دستان سارقی در تصادف قطع شود و تصمیم بگیرد که دیگر با دستش سرقت نکند و یا چشمان انسان (مرد یا زن) چشم چرانی، بر اساس بیماری یا حادثهای نابینا گردد و تصمیم بگیرد دیگر با این چشمان گناه نکند، یا همین طور گوش و سایر اعضا. یا بگوید: اگر این اعضا را به من بازگردانید، من دیگر با آنها گناهی انجام نمیدهم. اما نه اعضا باز میگردد و نه اگر به فرض محال بازگردانده شوند، او ترک گناه میکند، چرا که گناهش به خاطر دلش بود، نه اعضایش.
●- بنابراین، وقتی پایان (اجل) حیات کسی در این دنیا سر رسید، و او مرگ را با چشم دید، دیگر استغفار و توبهی او فایدهای ندارد، هر چند که هنوز نمرده است. چرا که دیگر نه بازگشتی امکان پذیر است و نه اراده و امکانی برای اصلاح دارد، و نه اگر به فرض محال باز گردد، اصلاح میشود! چرا که جان او به واسطهی کفر، شرک، نفاق، معصیت، غفلت، تکبر، خودداری از استغفار و توبه، یا تلاش برای اصلاح خود، کَر، کور، لال و فلج شده است.
« حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ » (المؤمنون، 99 و 100)
ترجمه: (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه میدهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، میگوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! * شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او میگویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید (نه بازگشتی هست و و نه اگر بازگردد، متغیر و اصلاح خواهد شد)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!
نتیجه:
پس نباید مخلوق را با خالق کریم مقایسه نمود و فضلی که از خدا در او تجلی یافته را به رخ خدا کشید، آن هم در مثالهایی نامربوط و بی منطق (مع الفارق)! بلکه باید شاکر رحمت و مغفرت خداوند متعال باشیم که به رغم جهالتها، غفلتها، معصیتها، ناسپاسیها ... و حتی تکبرها و اهانتها و نیز ظلم به خود و دیگران، نه تنها ما را به عذابش نگرفته و هنوز فرصت اصلاح و رشد داده، بلکه به بندگان گناهکارش فرمود که هیچ گاه از رحمت من ناامید نباشید؛ اگر تا دیر نشده، استغفار و توبه کنید، من تمامی گناهان را یکجا میبخشم.
« قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ » (الزّمر، 53)
ترجمه: بگو: «اى بندگان من -كه بر خويشتن زيادهروى روا داشتهايد- از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همه گناهان را مىآمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
یک معلم مهربان، به شاگرد مردودش فرصت تلاش مجدد میدهد، نه این که راهش را ببندد؛ آیا خدا به مردودیها اجازهی تلاش مجدد میدهد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8932.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید