اپیکور،یونانی: «آیا خدا خواهان جلوگیری از شر است، اما قادر نیست؟ پس او قادر مطلق نیست. آیا قادر است، ولی خواهان نیست؟ پس او بدخواه است. آیا هم قادر است و هم خواهان است؟ پس "شرّ" از کجا میآید؟» (محصل ادبیات و علوم انسانی / خوزستان)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): تمامی این اِشکالها، پرسشها و شبهات، مبتنی بر "خدانشناسی" از یک سو و "جبرگرایی و نفی اختیار بشر" از سوی دیگر میباشند!
مباحث عقلی (فلسفی)، کلامی و منطقی در بارۀ خدا، وجود، خیر و شرّ و ...، مباحثی نیست که به صورت شعاری مورد بحث قرار گیرند.
باید ابتدا از "اپیکور یونانی" پرسید:
●- شما اصلاً خدا را میشناسید و به او ایمان دارید، یا خیر؟
●- خدایی که شما میشناسید و راجع به او بحث میکنید، کدام خداست؟! خدای یونان باستان، یا خدای تورات، یا خدای انجیل؟! قطعاً با خدایی که در قرآن مجید خودش را معرفی نموده و عقل سلیم تصدیق کنندۀ آن میباشد، هیچگونه آشنایی ندارید!
●- در هر حال، اگر خدای حقیقی را بشناسید، او را "سبحان = مبرا از هر گونه عیب، نقص و کاستی" میدانید و به دنبال بهانه برای متهم و محکوم کردن او نمیگردید، چرا که ایراد وارد کردن به خداوند سبحان، از ناحیه مخلوق و بندهاش، عین جهل و تکبر است، و "شرّ" از همین جهل و تکبر پدید میآید.
●- اگر خدای حقیقی را نمیشناسید، پس چرا راجع به او، علم او، توان او، مشیت او و ... بحث میکنید؟! "شرّ" از همینجا برمی خیزد که کسی راجع به آن که نمیشناسد و آن چه نمیداند، اظهار نظر نماید!
●- باید پرسید: تعریف "خیر و شرّ" و مصادیق آن نزد شما چیست؟! و بررسی شود که آیا درست است یا خیر؟! "شرّ" از همینجا برمی خیزد که کسی بدون شناخت و برخورداری از تعاریف درست، و مبتنی بر ظنّ و گمان خود، نظریهپردازی نماید!
«وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا» (النّجم، 28)
ترجمه: آنها هرگز به اين سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بىپايه پيروى مىكنند با اينكه «ظنّ و گمان» هرگز انسان را از حقّ بىنياز نمىكند!
در خلقت خدا هیچ شرّی وجود ندارد
خلق موجودات، فعل خداوند سبحان است و در خلقت و نظام حاکم بر آن، هیچ "شرّی" وجود ندارد؛ چرا که همه علیمانه، حکیمانه، بر اساس اندازههای لازم، و "به حق" آفریده شدهاند.
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ» (الحجر، 85)
ترجمه: ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، جز بحق نيافريديم؛ و ساعت موعود [قيامت] قطعاً فرا خواهد رسيد (و جزاى هر كس به او مىرسد)! پس، از آنها به طرز شايستهاى صرف نظر كن.
هیچ کسی نمیتواند چیزی پیدا کند و بگوید: «خلقت این یکی شرّ بود». نه در خلقت خورشید، ماه، کهکشانها، گیاهان، حیوانات و انسان، شرّی وجود دارد، و نه در خلقت فرشتگان، اجنه و حتی ابلیس لعین. هر کدام بر اساس اندازهها، برای نقشآفرینی مثبت در کارگاه یکپارچه هستی خلق شدهاند و در جایگاه خود قرار گرفتهاند.
در ربوبیت و هدایت خدا نیز هیچ شرّی وجود ندارد
"هدایت"، یا مربوط به هر چه آفریده شده میباشد که به آن "هدایت تکوینی" گفته میشود؛ و علم، اندازه، قوانین و نظام حاکم بر خلقت و گستردگی ارتباطات میان تمامی اجزای عالم، نشان میدهد که نه تنها "شرّی" در آنها دیده نمیشود، بلکه سراسر و یکپارچه "خیر" است.
"هدایتِ" دیگر، مربوط به هدایت انسان و جنّ، که در انتخاب هدف، راه و برنامه [بایدها و نبایدها] اختیار دارند میباشد که به آن "هدایت تشریعی" گفته میشود.
به آدمی "عقل" را موهبت نمود و آن را حجّت باطنی قرارداد که عین "خیر" است – فطرت خداشناس، خداپرست و خدادوست داد که همه نور و خیر است – انبیاء و رسولان و امامان علیهم السلام [انسانهای کامل] را برای تزکیه، تعلیم کتاب و حکمت و الگوی عملی فرستاد، که این هم تماماً "خیر" است – دو کتاب خلقت و وحی را به سوی انسان گشود تا عقلش به نور علم ببیند و تشخیص دهد، که هر دو خیر تامّ هستند و هیچ شرّی در آنها وجود ندارد – به آدمی نعمت اختیار و توان انتخاب داد، که این نیز برخوردار نمودن انسان، از صفات کمالیهای میباشد که حتی فرشتگان از آن برخوردار نمیباشند. پس "خیر" است.
شرّ از کجا پدید میآید؟
"شرّ" به عنوان آن چه در مقابل خیر قرار دارد و به آن چه مانع رشد آدمی و سبب هبوط او میگردد، گفته میشود، از آثار اتخاذ محبوب جعلی و محبت به او، بالتبع هدفگزاری غلط گرفته تا برنامهریزی و عملکرد نادرست.
وقتی آدمی مقصد حقیقی را گم کرد - به جای عقل شریف، نفس حیوانی را بر مملکت وجود حاکم ساخت و از فرامینش اطاعت نمود - خودش را به جز حیوان ناطق، باهوش بیشتر و ابزار ساز ندید – کمال را در رفاه و لذت شخصی و آن نیز لذایذ بدن دید – خودنگر، خودخواه و متکبر شد، هر کاری که انجام دهد، برای خودش و جامعه "شرّ" میشود، حتی اگر نماز یا قرآن بخواند! علم، قدرت، شهرت، مقام و هر چه که حاصل میکند، به جز فساد [تباهی] و "شرّ"، حاصلی ندارد.
چرا خداوند مانع از ظهور "شرور" نمیگردد؟
معترض شدن به خداوند سبحان و متهم و محکوم نمودن او و مقصر خواندنش در هر خطایی که بشر انجام میدهد، "اخلاق ابلیسی" میباشد. ابلیس لعین، آنگاه که دید توجیهاتش برای تکبر و عصیان در برابر پروردگار جلیل، کفایت ندارد، گفت: «تو مرا اغوا کردی»! بشر نیز در خطاهایش، دیگران را متهم میکند، از پدر و مادر گرفته، تا فرهنگ محیطی، تا مدرسه و دانشگاه، تا فتنههای مستکبران فاسق ... تا برسد به خود خداوند سبحان!
در واقع چنین انسانی از روی جهل و تکبر، مدعی میشود: «من که سبحان و مبرا از هر عیب و نقصی هستم، پس اگر خطایی از من سر میزند، مقصرش دیگران و حتی خداوند متعال میباشد»!
ممانعت خداوند متعال از ظهور و بروز هر خطا و انحراف و شرّی توسط بشر، یعنی گرفتن "اختیار" از او و حاکم نمودن "جبر"!
وقتی به آدمی اختیار در انتخاب داده شد -که این خود فضیلت بسیار بزرگ و بیبدیلی میباشد-، بدیهی است که باید بین دو یا چند راهیها قرار گیرد و باید مبتنی بر عقل، فطرت، علم، وحی، تجربه، الگوپذیری از نیکان، تبعیت از رسولان و امامان علیهم السلام، هدف و راه درست را انتخاب نماید، و آن را نیز به خوبی، به سلامت و به درستی بپیماید تا به رشد و کمال برسد. مانند هر کجا که بین "حکم عقل و امر نفس حیوانی"، باید یکی را انتخاب کند.
توجیه و فریب مستکبران و ظالمان
کفار، جاهلاند (بیخرد هستند)، و جاهل، مستکبر [خود برتربین و خود نگر] میباشد، لذا در زمین فساد [تباهی] به راه انداخته و در حق خود و دیگران "ظلم" روا میدارند!
کفار، معرفت و ایمانی به توحید و معاد ندارند، اما برای فریب مؤمنان، میگویند: «ما هر غلطی، هر فسادی، هر ظلمی و هر شرّی که دلمان بخواهند را انجام میدهیم و معلوم است که خدا ما را تأیید میکند، وگرنه مانع از آن میشد»!
کفار، در مقولۀ "جبر و اختیار"، همیشه بر طبل "جبر" کوبیدهاند، البته نه به این علت که بگویند: «چون خدا خالق، مالک و قادر است، پس جبر را حاکم نموده است! آنها اصلاً خدا را باور ندارند، بلکه برای این که بگویند: «ما در هیچ یک از مفاسد و مظالم خود، مقصر نیستیم، این یک جبر الهی [یا جبر طبیعت – یا جبر تاریخ و ...] میباشد، پس شما نیز تسلیم شوید و بیخودی مقابله نکنید»!
کفار، در مقولۀ "جبر و اختیار"، همیشه بر طبل "جبر" کوبیدهاند، البته نه به این علت که بگویند: «چون خدا خالق، مالک و قادر است، پس جبر را حاکم نموده است! آنها اصلاً خدا را باور ندارند، بلکه برای این که بگویند: «ما در هیچ یک از مفاسد و مظالم خود، مقصر نیستیم، این یک جبر الهی [یا جبر طبیعت – یا جبر تاریخ و ...] میباشد، پس شما نیز تسلیم شوید و بیخودی مقابله نکنید»!
آنها به بحث نظری که برسند، میگویند: «هیچ حق و باطل – خیر و شرّ – خوب و بد – ارزش و ضدارزشی وجود ندارد و همه اعتباری و قراردادی میباشند. و هر کاری که انسان دوست داشته باشد و بتواند انجام دهد، درست و خیر اوست»، این یعنی همان حاکمیت مطلق نظام سلطۀ قدرتمندانِ فاسد و ظالم.
پس، ریشه و علت پیدایش "شرّ"، خود انسان میباشد؛ آدمی میتواند علم، ثروت و قدرت را که همه کمال هستند، در راه انحراف، فساد و ظلم به کار گیرد و هر خیری را برای خودش و جامعه، مبدل به "شرّ" نماید.
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (یس، 41)
ترجمه: فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند آشكار شده است؛ خدا مىخواهد نتيجۀ بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند!
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
اپیکور،یونانی: «آیا خدا خواهان جلوگیری از شر است، اما قادر نیست؟ پس او قادر مطلق نیست. آیا قادر است، ولی خواهان نیست؟ پس او بدخواه است. آیا هم قادر است و هم خواهان است؟ پس "شرّ" از کجا میآید؟»
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/belief/10992.html
- تعداد بازدید : 2646
- 25 اردیبهشت 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید