پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): پیش از آن که وارد مبحث «خداشناسی» شویم، باید توجه نماییم که «شناخت» چه ایجابی و چه سلبی، چه اثبات و چه نفی، کار عقل است؛ و عقل به نور "علم" میبیند و میشناسد، درست مانند چشم، که هست، اما اگر نور نباشد، چیزی را نمیبیند.
"علم" یعنی "معلوم" شدن یک مجهول برای انسان، که آن نیز حاصل "فکر" میباشد؛ تفکر یعنی کار ذهن روی معلومات، برای به دست آوردن و معلوم نمودن مجهولها. اگر در یک مسئله ریاضی و یا یک قضیهی منطقی، هیچ معلومی وجود نداشته باشد، هیچ مجهولی نیز معلوم نخواهد شد. به عنوان مثال: هرگز پرسیده نمیشود که «چند به اضافه یا ضرب در چند، چند میشود»؟!
بنابراین، لازم است که آدمی برای به دست آوردن یک پاسخ عقلی (استدلال، اثبات یا نفی منطقی)، باید ابتدا معلومات خود را در ذهن مرتب نماید و آنها در ارتباطی منطقی بچیند و سپس روی این معلومات فکر نماید، تا مجهول برایش معلوم شود و قضیه به اثبات عقلی برسد.
این روش، سبب میگردد که گاه پاسخ بسیاری از سؤالات و شبهات ذهنی، بدون نیاز به مطالعه در کتاب یا پرسیدن از دیگران، برای ذهن معلوم شود، برای عقل شناخته شود و برای قلب مفهوم گردد، به طوری که اطمینان حاصل نماید.
به عنوان مثال: همین پرسش را در ذهن، با معلومات و با پرسشهایی از خود که پاسخش معلوم است، مرتب نماییم:
یک – وقتی از صفات یا فعل خداوند سبحان سؤالی میشود، فرض بر این است که در اصل وجودش تردیدی نیست و یقین لازم حاصل شده است، اما در مورد صفات یا افعالش سؤالاتی هست.
دو – بیتردید کسی که در اصل وجود خداوند متعال تردید دارد، ابتدا باید این قضیه را برای خود حل نماید. فرض کنید کسی اصل وجود یک استاد یا معلمی را قبول نداشته باشد، بعد بپرسد: «حالا او چه تدریس مینماید و چگونه»؟! یا اصل وجود شخصی را قبول نداشته باشد، اما بپرسد: حالا او مرد است و یا زن، و در کجا ساکن است»؟!
سه – آن که خداوند سبحان را شناخته، به درستی فهمیده که او خالق عالم هستی میباشد، پس او خالق است و هر چه هست مخلوق. او واجب الوجود است و هر چه هست، ممکن الوجود. او هستی و کمال محض است و هر چه هست، به تناسب ظرفیت وجودی، تجلی آن هستی.
بنابراین، او را از تمامی صفات و ویژگیهای مخلوقات [از جمله نیاز به غیر]، مبرا [سبحان] میداند؛ که به دنیا آمدن و یا به دنیا آوردن، از جمله این ویژگیها و نیازهای مخلوق میباشد.
چهار – با کمی تفکر، عقل میگوید: «اگر او خالق عالم هستی است که هست، پس این عالم پیش از خلقت او وجود نداشته است؛ حال "به دنیا آمده است، یعنی چه"؟! بالاخره باید دنیایی پیش از پیدایش باشد که کسی در آن به دنیا بیاید! پس خالق دنیا، به دنیا نیامده است، بلکه دنیا و اهلش را خلق نموده است.
پنج – به دنیا آمده، یعنی نبوده و بعداً به وجود آمده است و این صفت مخلوقات است. مضافاً بر این که اگر حادث (پدیده) باشد، عدم نیز به او راه دارد. یعنی چیزی که نبوده و بعداً پدید آمده، قابل از بین رفتن میباشد، چرا که هستی عین ذات او نیست.
شش – به دنیا آمدن، اگر به همین معنای مصطلح باشد، مستلزم پیشی (سبقت) وجود به دنیا آورنده (مادر) میباشد؛ و اگر به معنای کلیِ «پدید آمدن از چیزی دیگری» باشد، مستلزم سبقت وجود آن پدید آورنده میباشد.
حال چگونه ممکن است که وجودی بر وجود به وجود آورندهی خودش، پیشی داشته باشد؟! این چه خدا و خالقی است که پیش از او نیز چیزهایی بودهاند و او را زاییده یا به دنیا آوردهاند؟!
هفت – به دنیا آوردن، مستلزم برخورداری از جنسیت [نر یا ماده] میباشد که آن نیز مستلزم برخورداری از جسمیت میباشد.
به دنیا آوردن، به صورت "زایش"، مستلزم آن است که موجود زاینده، هم جسم داشته باشد و هم جنسیت - نر، یا ماده، یا هر دو باشد - نطفه بپذیرد، رحم یا تخمدان داشته باشد و مراحل تکمیل جنین و زایش فرزند را پشت سر بگذارد!
هشت – زایش (زاییدن)، ساختار تولید مثل است، آن هم برای موجوداتی که از بدن مادی و حیوانی برخوردار میباشند و حتی مجردات (فرشتگان) تولید مثل ندارند؛ حال آیا میشود تصور نمود که خداوند سبحان، جسم دارد، جسم مادی و حیوانی دارد و تولید مثل مینماید تا تکثیر شود؟!
●●- خداوند خالق و سبحان، پدر یا مادر کیست؟! موجودات عالم مخلوق او هستند و یا فرزندان او؟! بتپرستان کافر، و کفار نفوذی به ادیان، گاه فرشتگان را دختران او خواندند و گاه برخی از انبیا و حتی خود را پسران و فرزندان او خواندند! آیا این افتراها، جاهلانه نیست؟! عقل چه میگوید؟!
آیاتی از قرآن کریم:
خداوند متعال، ضمن طرح ادعاها، برای ذهن و عقل سالم، طرح سؤال نیز مینماید، سؤالی که پاسخش در خودش است. توجه به تفکر در معلوماتی که مجهول را معلوم مینماید. به عنوان نمونه:
●- «وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ» (الزخرف، 19)
ترجمه: آنها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنّث پنداشتند (محسوب نمودند)؛ آیا شاهد آفرینش آنها بودهاند؟! گواهی آنان (که فرشتگان مؤنث هستند) نوشته میشود و (از آن) بازخواست خواهند شد!
●- «أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ * وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِينَ» (الصافات، 153)
ترجمه: بدانید آنها با این تهمت بزرگشان میگویند: * «خداوند فرزند آورده!» ولی آنها به یقین دروغ گویانند! * آيا [خدا] دختران را بر پسران برگزيده است (فرشتگانش را دختر آفریده است)؟!
●- « أَفَأَصْفَاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِنَاثًا إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيمًا » (الإسراء، 40)
ترجمه: آيا [پنداشتيد كه] پروردگارتان شما را به [داشتن] پسران اختصاص (افتخار و قدرت) داده و خود از فرشتگان دخترانى برگرفته است حقا كه شما سخنى بس بزرگ مىگوييد.
●- « وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ » (المائدة، 18)
ترجمه: یهود و نصاری گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاصّ) او هستیم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات میکند؟! بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده؛ هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، میبخشد؛ و هر کس را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات میکند؛ و حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، از آن اوست؛ و بازگشت همه موجودات، به سوی اوست.»
●- « وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ » (التوبة، 30)
ترجمه: و يهودیان گفتند: عُزير پسر خداست، و نصارى (مسیحیان) گفتند: مسيح پسر خداست! اين سخنى است [باطل] كه به زبان مىآورند و به گفتار كسانى كه پيش از اين كافر شدهاند شباهت دارد؛ خدا آنان را بكشد چگونه [از حق] بازگردانده مىشوند.
نکته:
کفار و مشرکین، برای توجیه این کفر جاهلانه و نیز فریب مردمان، ابتدا گفتند، خدا میزاید، سپس گفتند: دختر میزاید و فرشتگان دختران خدا هستند ... – این کفار و مشرکان، به داخل یهودیان نفوذ کرده و به عنوان یهودی مدعی شدند که خدا میزاید و ما پسران خدا و فرزندان او هستیم – سپس همینها از یهود، به مسیحیت نفوذ کردند و گفتند: حضرت عیسی علیه السلام، خود خداست، پدر خداست، پسر خداست و ... ! خداوند متعال در آیه فوق، متذکر میگردد که اینها سخنان همان کفار میباشد «قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ»؛ یعنی اسم یهودی و مسیحی روی آنان نگذارید و فریب نخورید که اینها همان کفار هستند.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
چگونه اثبات میکنید که خداوند نه به دنیا آمده و نه کسی را به دنیا میآورد؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9405.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید