نهج البلاغه، نامه 31 / نصیحتهای پدرانه
يا بُنَىَّ، اجْعَلْ نَفْسَكَ ميزاناً فيما بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ،
پسرم! خود را میزان بین خود و دیگران قرار بده،
فَاَحْبِبْ لِغَيْرِكَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ،
بنابراین آنچه براى خود دوست دارى، براى دیگران هم دوست بدار،
لِغَيْرِكَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ، وَ اكْرَهْ لَهُ ما تَكْرَهُ لَها،
و هرچه براى خود نمىخواهى براى دیگران نیز مخواه،
وَ لاتَظْلِمْ كَما لاتُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ، وَ اَحْسِنْ كَما تُحِبُّ اَنْ يُحْسَنَ اِلَيْكَ،
به کسى ستم مکن، چنانکه دوست دارى به تو ستم نشود، و نیکى کن چنانکه علاقه دارى به تو نیکى شود،
وَاسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ ما تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَيْرِكَ،
آنچه را از غیر خود زشت مىدانى از خود نیز زشت بدان،
وَارْضَ مِنَ النّاسِ بِما تَرْضاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ،
از مردم براى خود آن را راضى باش که از خود براى آنان راضى هستى،
وَ لاتَقُلْ ما لاتَعْلَمُ وَ اِنْ قَلَّ ما تَعْلَمُ، وَ لا تَقُـلْ ما لا تُحِـبُّ اَنْ يُقـالَ لَـكَ.
هر آنچه را نمىدانى مگو؛ اگرچه دانستههایت اندک است، و آنچه را دوست ندارى درباره تو بگویند تو هم درباره دیگران مگوى.
وَاعْلَمْ اَنَّ الإعْجابَ ضِدُّ الصَّوابِ وَ آفَةُ الألْبابِ.
آگاه باش (بدان) که خودپسندى ضدّ صواب (خیر و درستی) و آفت خِرَدهاست.
فَاسْعَ فى كَدْحِكَ، وَ لاتَكُنْ خازِناً لِغَيْرِكَ.
پس کوششت را به نهایت برسان، و در ا مور مادى خزانه دار دیگران (وارثان) مشو.
وَ اِذا اَنْتَ هُديتَ لِقَصْدِكَ فَكُنْ اَخْشَعَ ما تَكُونُ لِرَبِّكَ.
هرگاه به راه راست هدایت شدى در برابر پروردگارت به شـدت فروتن باش.
وَاعْلَمْ اَنَّ اَمامَكَ طَريقاً ذا مَسافَة بَعيدَة وَ مُشَقَّة شَديدَة،
معلومت باد که در پیش رویت راهى دراز همراه با مشقتى سخت است،
وَ اَنَّهُ لاغِنى بِكَ فيهِ عَنْ حُسْنِ اْلاِرْتِيادِ، وَ قَدْرِ بَلاغِكَ مِنَ الزّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ،
در این راه از طلب درست، و توشه به اندازه برداشتن و سبکبارى از گناه بى نیاز نیستى؛
فَلاتَحْمِلَنَّ عَلى ظَهْرِكَ فَوْقَ طاقَتِكَ فَيَكُونَ ثِقْلُ ذلِكَ وَبالاً عَلَيْكَ.
پس بیش از توان (طاقتت) بر خود بار مکن، که سنگینىاش وزر و وبالت شود.
وَ اِذا وَجَدْتَ مِنْ اَهْلِ الْفاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زادَكَ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ
اگر محتاجى را یافتى که قدرتِ بر دوش نهادن زاد و توشهات را تا قیامت دارد
فَيُوافيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتاجُ اِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ
و در فرداى محشر که به آن توشه نیازمند شدى در اختیارت بگذارد، وجودش را غنیمت بدان
وَ حَمِّلْهُ اِيّاهُ، وَ اَكْثِرْ مِنْ تَزْويدِهِ وَ اَنْتَ قادِرٌ عَلَيْهِ، فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلاتَجِدُهُ.
و زاد و توشهات را بر دوشش بگذار، و درحالى که قدرت اضافه کردن زاد و توشه را بر دوشش دارى تا بتوانى اضافه کن،
وَاغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فى حالِ غِناكَ لِيَجْعَلَ قَضاءَهُ لَكَ فى يَوْمِ عُسْرَتِكَ.
چه بسا با از دست رفتن فرصت، چنین شخصى را بجویى و نیابى. به روز داشتن دارایى اگر کسى از تو وام خواست وامش ده تا در روز تنگدستىات ادا کند.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه