امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام:
نهج البلاغه، خطبه قاصعه، با استفاده از ترجمۀ حجت الاسلام انصاریان
فَاتَّقُوا اللّهَ وَلا تَكُونُوا لِنِعَمِهِ عَلَيْكُمْ اَضْداداً، وَلا لِفَضْلِهِ عِنْدَكُمْ حُسّاداً،
بنابراین از خدا پروا کنید، و با نعمتهایش به ستیزه برنخیزید، و به احسان او بر خودتان حسادت نورزید،
وَلاتُطيعُوا الاَدْعِياءَ الَّذينَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِكُمْ كَدَرَهُمْ،
- و از بی پدرانی که آب تیرۀ طبعشان را با آب صافی قلبتان نوشیدید،
وَ خَلَطْتُمْ بِصِحَّتِكُمْ مَرَضَهُمْ، وَ اَدْخَلْتُمْ فى حَقِّكُمْ باطِلَهُمْ،
- و بیماری روانشان را با سلامت روح خود آمیختید، و باطلشان را در حق خود داخل کردید پیروی نکنید،
وَ هُمْ اَساسُ الْفُسُوقِ، وَ اَحْلاسُ الْعُقُوقِ، اتَّخَذَهُمْ اِبْليسُ مَطايا ضَلال،
- آنان پایه گناهانند، و ملازم نافرمانیها، شیطان اینان را حیوان بارکش گمراهی نموده،
وَ جُنْداً بِهِمْ يَصُولُ عَلَى النّاسِ، وَ تَراجِمَةً يَنْطِقُ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ،
- و سپاه خود قرار داده که به سبب آنان بر مردم حمله می برد، با زبان آنان سخن میگوید،
اسْتِراقاً لِعُقُولِكُمْ، وَ دُخُولاً فى عُيُونِكُمْ، وَ نَفْثاً فى اَسْماعِكُمْ،
- تا عقلتان را بدزدد، و در دیدگانتان درآید، و در گوشتان بدمد،
فَجَعَلَكُمْ مَرْمى نَبْلِهِ، وَ مَوْطِئَ قَدَمِهِ، وَ مَأْخَذَ يَدِهِ.
- او شما را هدف تیرش، و مایه پایمال شدن گامهایش، و ابزار دست خویش قرار داده.
فَاعْتَبِرُوا بِما اَصابَ الاُمَمَ الْمُسْتَكْبِرينَ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنْ بَأْسِ اللّهِ وَ صَوْلاتِهِ،
- از آنچه به گردنکشان پیش از شما از عذاب خدا و دشواریها و حوادث و کیفرهای او رسید عبرت گیرید،
وَ وَقائِعِهِ وَ مَثُلاتِهِ، وَ اتَّعِظُوا بِمَثاوى خُدُودِهِمْ، وَ مَصارِعِ جُنُوبِهِمْ،
- و از خاک تیرهای که صورتشان بر آن نهاده شده و زمینی که پهلویشان بر آن افتاده پند پذیرید،
وَ اسْتَعيذُوا بِاللّهِ مِنْ لَواقِح الْكِبْرِ، كَما تَسْتَعيذُونَهُ مِنْ طَوارِقِ الدَّهْرِ.
- و از اموری که زاینده کبر است به خدا پناه جویید، چنانکه از آفات ناگهانی روزگار به او پناه میبرید.
فَلَوْ رَخَّصَ اللّهُ فِى الْكِبْرِ لِاَحَد مِنْ عِبادِهِ لَرَخَّصَ فيهِ لِخاصَّةِ اَنْبِيائِهِ وَ اَوْلِيائِهِ،
- اگر خداوند اجازه کبر ورزیدن را به فردی از بندگانش میداد، هرآینه رخصت آن را به پیامبران و اولیائش که از خاصان اویند عنایت میفرمود،
وَلكِنَّهُ سُبْحانَهُ كَرَّهَ اِلَيْهِمُ التَّكابُرَ، وَ رَضِىَ لَهُمُ التَّواضُعَ،
- ولی خداوند پاکْ، کبرورزی را بر آنان روا نداشت، و فروتنی را برای آن بزرگواران پسندید،
فَاَلْصَقُوا بِالاَرْضِ خُدُودَهُمْ، وَ عَفَّرُوا فِى التُّرابِ وُجُوهَهُمْ،
- آنان گونههای خود را به عبادت بر زمین گذاشتند، و صورتهای خویش را بر خاک ساییدند،
وَ خَفَضُوا اَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنينَ، وَ كانُوا اَقْواماً مُسْتَضْعَفينَ،
- و در برابر اهل ایمان تواضع کردند، و در نظر بی خبرانْ بی قدرت و ناتوان به حساب می آمدند،
قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللّهُ بِالْمَخْمَصَةِ، وَابْتَلاهُمْ بِالْمَجْهَدَةِ،
- خداوند آنها را به گرسنگی امتحان کرد، و به رنج و سختی مبتلا نمود،
وَامْتَحَنَهُمْ بِالْمَخاوِفِ، وَ مَخَضَهُمْ بِالْمَكارِهِ.
- با برنامههای خوفناک آزمایششان فرمود، و به جفاها و ناخوشیها خالصشان کرد.
شرحی مختصر
حسود کسی است که نمیتواند خیر و موفقیت کسی را ببیند و برایش شرّ و بدبختی آرزو میکند، هر چند که خیری به خودش نرسد؛ و بیچاره کسی که به احسان خداوند منّان به خودش حسادت میورزد و با نعمات او به ستیزه برمی خیزد و همان نعمات را علیه خودش به کار میگیرد!
تکبر این است که فردی گمان نماید که از جانب خودش، از دیگران برتر و بالاتر است و این خودبزرگبینی و تکبرش را در گفتار و عمل، به رخ دیگران بکشد! بنابراین، اگر خداوند سبحان کسی را برتر قرار داده باشد و او بگوید یا نشان دهد که بدین واسطه برتر است و آن را از خدا و در راه خدا بداند، مصداق تکبر نمیباشد؛ چنان که انبیاء، اوصیای و اولیایی الهی از جانب او برترند و مدیر نسبت به کارمند و فرمانده نسبت به نیروهای تحت فرمانش از این حیث برتری دارد و پدر و مادر، اولیا و مربیان فرزندان میباشند.
●- ابلیس لعین، فقط به خاطر نافرمانی و عصیانش از آن مقام بیرون نشد، بلکه خداوند سبحان ابتدا او را محاکمه نمود و پرسید: «چرا امر مرا اطاعت نکردی»، او میتوانست «ظَلَمتُ نَفسی» بگوید، خدایا ببخشید بگوید، اما تکبر ورزید و گفت: «من برترم»! در اینجا خداوند سبحان او را از آن مقام و مرتب اخراج نمود و فرمود: حالا برو تا ابد، به جای اکبر بودن خیالی، اصغر واقعی باش! و در جهنم نیز در اسفل السافلین باش!
●- ریشۀ گناهان، همین تکبر است؛ تا جایی که آدمی خودش را برتر از آن میبیند که خداوند متعال را بندگی و امر او را اطاعت کند!
نه تنها اگر تکبری در وجود آدمی هست، باید با تفکر، تعقل، ایمان، تقوا، نماز و سجده شکسته شود، بلکه باید مراقب بود در مواقفی که زمینۀ تکبر فراهم شده است، انسان دچار نگردد و راه کارش فقط پناه بردن به خداوند سبحان از تکبر میباشد، چنان که فرمودند: «وَ اسْتَعيذُوا بِاللّهِ مِنْ لَواقِح الْكِبْرِ، كَما تَسْتَعيذُونَهُ مِنْ طَوارِقِ الدَّهْرِ - و از اموری که زاینده کبر است به خدا پناه جویید، چنانکه از آفات ناگهانی روزگار به او پناه میبرید.»
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه