نهج البلاغه، خطبه 64 – با استفاده از ترجمهی حجت الاسلام و المسلمین انصاریان
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَمْ تَسْبِقْ لَه حَالٌ حالاً، فَيَكُونَ اَوَّلاً قَبْلَ اَنْ يَكُونَ آخِراً،
سپاس خداوندى را که صفتى از او بر صفت دیگرش پیشى نجسته، تا اول باشد پیش از آنکه آخر باشد،
وَ يَكُونَ ظاهِراً قَبْلَ اَنْ يَكُونَ باطِناً. كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرُهُ قَليلٌ.
و آشکار باشد قبل از اینکه پنهان باشد. هر آنچه غیر او به وحدت نامیده شود کم است.
وَ كُلُّ عَزيز غَيْرُهُ ذَليلٌ. وَ كُلُّ قَوِىٍّ غَيْرُهُ ضَعيفٌ.
و هر عزیزى غیر از او خوار، و هر قویّى غیر ناتوان،
وَ كُلُّ مالِك غَيْرُهُ مَمْلُوكٌ. وَ كُلُّ عالِم غَيْرُهُ مُتَعَلِّمٌ.
و هر مالکى غیر او مملوک، و هر عالمى غیر او نیازمند به فراگیرى،
وَ كُلُّ قادِر غَيْرُهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجِزُ.
و هر صاحب قدرتى غیر او گاه توانا و گاه ضعیف (قادر در برخی از امورش و ضعیف در امورد دیگر)،
وَ كُلُّ سَميع غَيْرُهُ يَصَمُّ عَنْ لَطيفِ الأصْواتِ، وَ يُصِمُّهُ كَبيرُها، وَ يَذْهَبُ عَنْهُ ما بَعُدَ مِنْها.
و هر شنوندهاى غیر او از شنیدن صداهاى آهسته ناشنوا، و از شنیدن آوازهاى بلند کر، و از شنیدن صداهاى دور محروم است.
وَ كُلُّ بَصيرٍ غَيْرُهُ يَعْمى عَنْ خَفِىِّ الألْوانِ وَ لَطيفِ الأجْسامِ.
و هر بینندهاى غیر او از دیدن رنگهاى پنهان و اجسام لطیف کور،
وَ كُلُّ ظاهِر غَيْرُهُ غَيْرُ باطِن. وَ كُلُّ باطِن غَيْرُهُ غَيْرُ ظاهِر .
و هر آشکارى جز او غیـر پنهـان، و هـر پنهـانى جـز او غیـر ظاهـر اسـت.
لَمْ يَخْلُقْ ما خَلَقَهُ لِتَشْديدِ سُلْطان، وَ لا تَخَوُّف مِنْ عَواقِبِ زَمان،
موجودات را نه براى تقویت سلطنت خود آفرید، و نه به خاطر ترس از حوادث روزگار،
وَ لاَ اسْتِعانَة عَلى نِدٍّ مُثاوِر، وَ لا شَريك مُكاثِر، وَ لا ضِدٍّ مُنافِر،
ونه براى کمک گرفتن در دفع همتاى پرخاشگر، و نه براى به دست آوردن نیرو براى پیکار با شریک پرنخوت و ضدّ گردنکش،
وَلكِنْ خَلائِقُ مَرْبُوبُونَ، وَ عِبادٌ داخِرُونَ.
بلکه همه آفریدگان پرورده شده و بندگانى ذلیل و خوارند.
لَمْ يَحْلُلْ فِى الأشْياءِ فَيُقالَ هُوَ فيها كائِنٌ. وَ لَمْ يَنْاَ عَنْها فَيُقالَ هُوَ مِنْها بائِنٌ.
در اشیاء حلول ننموده تا گفته شود خدا در آنهاست. و از آنها دور نگشته تا گفته شود جداى از آنهاست.
لَمْ يَؤُدْهُ خَلْقُ ما ابْتَدَأَ، وَ لا تَدْبيرُ ما ذَرَأَ، وَلا وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمّا خَلَقَ،
آفریدن موجودات و تدبیر وضع آنان او را خسته و درمانده نکرده، و نسبت به آنچه آفریده عجزى به او دست نداده،
وَلا وَلَجَتْ عَلَيْهِ شُبْهَةٌ فيما قَضى وَ قَدَّرَ،
و در آنچه حکم داده و مقدر نموده اشتباهى بر او وارد نگشته،
بَلْ قَضاءٌ مُتْقَنٌ، وَ عِلْمٌ مُحْكَمٌ، وَ اَمْرٌ مُبْرَمٌ.
بلکه کارش قضائى است استوار، و علمى است محکم، و امرى است قطعى.
الْمَأْمُولُ مَعَ النِّقَمِ، الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ.
بندگان باوجود خشمش به او امیدوار، و باوجود نعمتهایش از اوهراسنانند.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه توحید