رابطهی "محبت با قوت" – چگونه قوی شویم؟ آیا خداوند علیم و حکیم، راهکار مشخصی که همگان را شامل شود بیان نموده است؟
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ و صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
سلام دوستان؛
سخن را با جملهای از امام خامنهای، در سخنرانی نوروزی آغاز نمایم:
«من در صحبتهای اخیر چند بار تکرار کردهام که کشور بایستی قوی بشود؛ قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است.»
اگر دقت نماییم، سالیان سال، سخن از ضرورت "وحدت" بود که همچنان یک اصل است؛ بدون وحدت، چه در مملکت وجود (با توحید) و چه در بیرون (با وحدت حول محوری واحد – حبل الله)، هیچ رشدی ایجاد نمیگردد که ثمرات فراوانی، از چمله "قوت" به بار آورد. اما گویی که الحمدلله، این مهم در مردم محقق شده است و بارها و بارها –به ویژه در شرایط حساس، بحرانها، مشکلات و بلاهای طبیعی و غیر طبیعی- این وحدت قلوب بیبدیل خود را به ویژه در عرصههای سیاسی و اجتماعی به نمایش گذاشتهاند؛ لذا چند سالی است که تکیه و تأکید بر "قوت" میشود.
"قوی شدن"، امری نیست که فقط به کشور اختصاص داشته باشد؛ کشور که بدون ملت معنا ندارد و بدیهی است که تا افراد و آحاد یک جامعه قوی نشوند، آن ملت، مملکت و کشور نیز قوی نخواهد شد. بنابراین، "قوی شدن"، یک هدف و آرزوی همگانی میباشد؛ و در این نوشتار، قصد آن است که از رمز و راز و راهکار مشخص "قوی شدن"، برای همگان (هر فردی) و در نهایت یک ملت (امت) سخن بگوییم.
تفاوت قوت با قدرت:
شاید ما در فارسی، هر دو را به یک معنا درک نموده و به کار بریم. برایمان فرقی نکند که بگوییم: «فلان شخص یا فلان کشور، قدرتمند است و یا بگوییم قوی است»، اما واقع این است که تفاوت قابل توجهی بین "قدرت" با "قوت" وجود دارد.
"قادر و قوی"، هر دو از اسمهای خداوند سبحان میباشند. «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ – بگو: او قادر است / الأنعام، 65» - «إِنَّا لَقَادِرُونَ – به درستی که ما قادریم / المعارج، 40» - و هم چنین «وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ – و او قویِّ نفوذ ناپذیر است / الشوری، 19». پس معلوم میشود که معنای این دو متفاوت است، دو اسم جداگانه میباشند.
"قدرت"، از "قَدر" به معنای "اندازه" گرفته شده است. کسی "قادر" است که اندازهها را او گذاشته باشد و بر آن اندازهها، مالک، حاکم و غالب باشد: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ – ماییم که هر چیزی را با اندازههایش آفریدیم / القمر، 49». و نقطهی مقابل "قدرت"، "عجز" میباشد.
اما "قوی"، یعنی "نیرومند و توانمند"، حال چه در یک جهت و یک کار، و چه به جمیع جهات و در هر امری که ارادهاش به انجام آن تعلق بگیرد؛ و نقطهی مقابل "قوت" نیز "ضعف" میباشد.
ما همه عاشق قوتیم:
"عشق" به همان شدت "محبت" گفته میشود، پس اصل "محبت" است که در همگان وجود دارد، همگان مفهوم آن را بدون آن که نیاز به تعریف داشته باشد، درک میکنند، چون خودشان عاشقند.
"محبت"، کشش و گرایش شدید مبتنی بر نیاز، نسبت به چیزی هست که به حدّ «دوست داشتن» رسیده است. محبت، ریشه و انگیزه و موتور حرکت به سوی محبوب است و محبوب، همان مقصد است.
حال اگر "محبت" را صرف نظر از مصادیق گوناگونش –که در افراد متفاوت و گاه متضاد است- مورد بررسی قرار دهیم؛ معلوم میشود که محبت، به کمال اختصاص دارد و "ما همه عاشق کمال هستیم"، و کمال نیز همان رفع نقص، ضعف و رسیدن به "قوت" است؛ «پس ما همه عاشق قوتیم»! اگر زیبایی، علم، غنا، توانمندی ... حتی قدرت و هر کمال دیگری را بیحد دوست داریم، چون هر چه داشته باشیم، محدود است و مازاد آن را که نداریم "نقص، نیستی و ضعف" ماست و دوست داریم این ضعفها، هر چه بیشتر مرتفع گردند، تا به قوت بیشتری برسیم.
قوت که نباشد، قدرت هم نیست:
"قدرت" نیز هم خودش نوعی "قوت" است و هم مستلزم "قوت" است. اگر کسی قوی نباشد، قادر هم نخواهد بود. نه میتواند اندازهها را بشناسد، نه میتواند اندازهای بگذارد و نه میتواند از اندازهها، بهرهای ببرد.
در فرد (افراد) همینطور است و در کشور نیز همینطور است. منابع و معادن زیرزمینی، طبیعت و نیروی انسانی، همه مقدرات هستند، اندازههایی دارند و منابع و ابزار قدرت هستند، اما تا فرد یا ملتی "قوی" نباشند، نمیتوانند از این "مقدرات = اندازهها"، بهرهمند گردیده و به قوت و قدرت بیشتری برسند.
کلید [راز] تشدید قوّت:
"تقویت"، یعنی همان بالا بردن و شدت بخشیدن به "قوت"، و سخن در این باب را با ذکر یک آیه آغاز مینمایم، آیهای که بیانگر رابطهی مستقیم بین "محبت و قوّت" میباشد:
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: و برخی از مردم، چیزهای دیگر را جایگزین الله میکنند، آنها را دوست دارند، درست مانند دوست داشتن خدا؛ و [اما] شدت محبت (محبوب غایی) مؤمنان، خداوند است؛ و آنها كه ستم كردند، (و معبودى غير خدا برگزيدند،) هنگامى كه عذاب (الهى) را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا داراى مجازات شديد است.
در این آیه، سخن از «محبت، مُحبّ و محبوب» است. خداوند متعال، انسانها را بر اساس اصل "محبت و شدت آن"، به دو گروه کلی تقسیم کرده است و میفرماید: برخی غیر خدا [دنیا و مظاهرش] را جایگزین خدا کردهاند، پس تمام محبتی که باید به خداوند داشته باشند را به آن محبوبهای کاذب اختصاص دادهاند. اما مؤمنان چنین نیستند! آنها نیز چیزهای دیگر را دوست دارند، اما در راستای محبت خداوند سبحان، چرا که آنها «أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» میباشند، یعنی شدت و غایت محبت آنها، الله جلّ جلاله است و هر جیزی که در راه محبوب باشد را برای قرب بیشتر به محبوب دوست دارند. حال خواه محبت به محمد و آل محمد صلوات الله علیه و آله، قرآن، اسلام و حتی بهشت باشد، خواه محبت به خانواده، وطن، هموطن و جمیع انسانها، یا محبت به قدرت، ثروت، شهوت و ... .
«قوت» - اما ناگهان در انتهای آیه، گویی موضوع بحث عوض میشود! میفرماید: آنان که این محبت را به غیر خدا اختصاص دادند، هنگام مشاهدهی عذاب، میبینند که «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا – که همه قدرت مال خداست».
یعنی: هر کسی، هر چیزی را که دوست داشته باشد، برای رسیدن به قوت دوست دارد؛ و آنان که محبوبهای کاذب را جایگزین خدا کردند، برای رسیدن به قوت بود؛ اما به ناگهان متوجه میشوند که نه تنها در دنیا، هیچ نقص و ضعفی از آنان به قوت بدل نشد، بلکه همان ضعف و نقصشان تقویت شده و تشدید یافته است و اکنون به عذابش دچار شدهاند؛ چرا که قوت از آن خدا بود، و آنها خدای قوی را دوست نداشتند.
راهکار:
فرمود: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا»، پس راه کار، همان شناخت محبوب حقیقی و اصلاح مسیر محبت به سوی اوست، یعنی همان «أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ».
«أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا»، یعنی: سلامتی، ثروت، پول و حتی "تولید" نیز به خودی خود "قوی" نیستند که بخواهند و بتوانند قوتی بخشند، بلکه همه ابزار رسیدن به "قوت" میباشند.
اگر در ذات پول، ثروت و حتی تولید، قوتی بود که بخواهد به شما نیز بدهد؛ هر کدام خودشان را "قوی" میکردند؛ و حال آن که همه، به واسطهی انسان قوت میگیرند؛ این شمایید که به پول، ثروت و تولید، قوت میبخشید؛ وگرنه پول، ثروت و تولید، وجود خارجی نیز نخواهند داشت، چه رسد به قوت؛ و معادن نیز عناصری در طبیعت هستند و هیچ فرقی بین یک سنگ معمولی یا سنگ خارا، با سنگ آهن و سنگ الماس، وجود ندارد.
اما، انسان نیز خودش به صورت مستقل و در ذات خودش، نه تنها هیچ قوتی ندارد، بلکه سراسر ضعف، نقص، کاستی و نیستی است، پس قوت را دیگری به او میدهد؛ همان که بالذاته قویست.
●- بنابراین، فقط و فقط، اگر محبوب حقیقی را بشناسیم، او را دوست داشته باشیم - چیزی را در محبت غایی و شدت محبت، جایگزین او ننماییم (شرک نورزیم) - هر چیزی را که دوست میداریم، در راستای دوست داشتن او باشد، یعنی مسیر محبتمان را اصلاح نماییم - اگر محبت به کسی یا چیزی با محبت او منافات داشت، متضاد بود و ...، آن را کنار بگذاریم نه خداوند متعال و قرب به او را - و در یک کلمه، اگر هدف، که همان محبوب است، خدا باشد و لاغیر، یقیناً از او قوت گرفته و به قوت و سپس به قدرت میرسیم. چرا که «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا».
پس، خداوند منّان را دوست بداریم، شدت محبت و محبوب غایی او باشد، به سوی او حرکت کنیم و قوت را از او (از قوی) بخواهیم، حتماً قوی خواهیم شد. ان شاء الله.
مشارکت و هم افزایی: موضوع به همراه نشانی لینک متن، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
موضوع:
رابطهی "محبت با قوت" – چگونه قوی شویم؟ آیا خداوند علیم و حکیم، راهکار مشخصی که همگان را شامل شود بیان نموده است؟
نشانی لینک:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10243.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 1108
- 9 تیر 1399
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت