پایگاه پاسخ به سؤالات و شبهات، مطالب قابل توجهی در پاسخ یکی از کاربران در این خصوص درج نموده که عیناً ایفاد میگردد.
ش(تهران): ریشه و انگیزهی اصلی اوج گرفتن این رمالبازیها، شیطانپرستی جنگیری و نفوذش در عرصهی سیاست چیست؟ پاسخی تحلیلی و به دور از جنجالی خبری بدهید. (از همهی گرامیان تقاضا میشود حتماً این مطلب را با دقت مطالعه نمایند)
«ایکس - شبهه»: چقدر خوب و مایهی امید است که جوانان با بصیرت کامل به جریانات و اخبار منتشره دقت میکنند و سعی دارند با نگاه تحلیلی مسائل را به دور از به اصطلاح جنجالهای ژورنالیستی بررسی و ریشه یابی کنند.
در این که امروزه اندیشهی سیاسی اسلام با پشتوانهی نزدیک به دو میلیارد مسلمان جهان، تنها قطب قدرتمند مقابل امپریالیسم و صهیونیسم بینالملل است شکی نیست. هم چنین در این که جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان تنها کشوری که از حکومت اسلامی برخوردار گردیده و توانسته به رغم همهی فشارها 33 سال مقاومت و پیشرفت داشته باشد و بالتبع الگوی مناسبی برای سایر کشورها و ملل مسلمان قرار گیرد نیز تردیدی نیست، چه آن که همهی قدرتهای غربی و حتی عربی و ... مکرر به این مهم اذعان نمودهاند.
بدیهی است که دشمن در مطالعهی چگونگی پیدایش، استمرار، مقاومت، پیشرفت و صدور انقلاب اسلامی بیکار نشسته است، چرا که «دشمن شناسی» یکی از اصول اولیهی مبارزه است.
چنان چه همگان شاهدند و دوست و دشمن نیز اقرار دارند، آمریکا در این چند سال همهی روشهای ممکن برای شکست حریف تجربه کرده است.
آغاز مقابلهی آمریکا (به عنوان رهبر امپریالیسم و مرکز قدرت سیاستهای انگلیسی، ماسونی و صهیونیستی در جهان) با روشهایی بود که برای خودشان علت، ابزار و سبب موفقیت و شکست بود. به عنوان مثال: حمله سیاسی در محافل بینالمللی - سپس ایجاد آشوبهای منطقهای در کردستان و ... -پس از آن اعمال تحریمهای شدید سیاسی و اقتصادی، تقویت و فعال ساختن گروههای بزرگ ترور که عملکردشان به مراتب از گروههایی مانند القاعده و طالبان خشنتر بود و توانستند جمع کثیری از متفکرین و سیاستمداران [مانند: شهدای محراب، مطهری، بهشتی، باهنر، رجایی، صیاد، وزراء و نمایندگان مجلس در انفجار حزب و صدها تن از اقشار مختلف و حتی بازاریان و سرمایهداران مؤمن و انقلابی] را به شهادت برسانند - تحمیل جنگ سخت توسط صدام و یک کشور خارجی با حمایت همه جانبه جهانی [از تانکهای چیفتن انگلیسی، بمبهای شیمیایی آلمانی، موشکهای کروز فرانسوی، میگهای روسی، سلاحهای سبک و مینهای اسرائیلی، آواکسهای آمریکایی گرفته تا حمایت دیپلماسی در نهادهای بینالمللی، پول عربی و ...) – تحمیل جنگ نرم با گسترش جنگ روانی، ضد تبلیغ، جنگ سایبری و خبری و ...، اما نه تنها هیچ کدام در سرنگونی این نظام موفق نشد، بلکه موجب استحکام، تقویت و نشاط و شور بیشتر گردید.
بدیهی است که آمریکا در مطالعهی خود بیش از پیش به این نتیجه رسیده است که تنها عامل موفقیت و پیشرفت این نظام و کشور، همان عامل معروف «دین اسلام» و آن هم نه «اسلام آمریکایی» شناخته شده و مغلوب، بلکه اسلام ناب محمدی (ص) با تحقق اصولی چون ولایت فقیه است. از این رو لازم بود که با تاکتیک و سلاحی مشابه به جنگ ادامه دهد، هر چند که تاکتیکها و سلاحهای دیگر را کنار نگذاشته است.
آمریکا (ماسون و صهیونیسم بینالملل) در تدوین استراتژیها و روشهای متفاوت در جنگ با اسلام بیتجربه نبودند و از هر گونه حربهای (مانند: نقد، ضد تبلیغ، اشاعهی فحشا و فساد ... و مهمتر از همه ایجاد تفرقههای مذهبی، گروهی و ملی) استفاده کرده بودند، اما آنها را نیز در این نبرد ناکارآمد یافتند. لذا در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که «اندیشهی دینی تشیع» با محوریت معنویت ایمانی و قلبی در باورها و نیز انتظار ظهور منجی در عمل، از عوامل اصلی این مقاومت، پیشرفت و اشاعهی فرهنگ انقلاب است. پس، تصمیم گرفتند از همین راه وارد شوند.
آمریکاییها و انگلیسیها حملهی چند جانبهای را در این میدان آغاز کرده یا بهتر بگوییم شدت بخشیدند. از یک ترویج به اصطلاح مدرنیسم و پست مدرنیسم و ساختار شکنی را در دستور کار قرار دادند ـ که فیلمها و سریالهای ما به ویژه در دو دههی اخیر نمود بارز آن است – و از سوی دیگر به بهانهی اسلام مدرن و روشنفکر به تحریف اندیشههای ناب اسلامی و شیعی پرداختند که ظهور و بروز امثال سروش، مهاجرانی، قرائت جدیدیها و ...، سمبلهای این حرکت هستند و از سوی دیگر فرازهای تاریخی حرکتساز مانند: غدیر خم، صلح امام حسن (ع)، قیام امام حسین (ع) ... و انتظار ظهور و بالتبع هیئات مذهبی، سخنرانان دینی و ... را به باد تحریف و انتقاد گرفتند و از سوی دیگر در ترویج به اصطلاح عرفانهای دروغین و تولید و توزیع گستردهی «مدعیان» از هیچ تلاشی فرو گذار نکردند.
آغاز اوجگیری این نوع از جنگ نرم و حرکت انحرافی، دوم خرداد و روی کار آمدن خاتمی و باندش بود. در طی مدت صدرات بیبرکت او، هم انحراف در اندیشهها، و هم فساد و فحشا و هم عرفانهای کاذب و مدعیان قوت و قدرت گرفتند.
بدیهی است که وقتی جریانی قوت و قدرت میگیرد، حکومت و دولت نیز از نفوذ آن در امان نمیماند، لذا طراحان اصلی و خارجی - تبیین کنندگان اصلی استراتژیهای جنگ نرم علیه اسلام، تشیع و جمهوری اسلامی - این انحرافها توانستند برخی از عوامل مستقیم یا غیر مستقیم خود را به مراکز قدرت نفوذ داده و در کنار برخی از مسئولین مهره چینی کنند. لذا شاهدیم که حضور این افراد و تأثیرگذاریشان در داخل حکومت، از اواخر صدرات هاشمی شروع شد، در دورهی خاتمی اوج گرفت و اکنون بر ملا شده است.
کلمات کلیدی:
یادداشت