به قلم نکته گو
سلام عزیزان؛
گاهی اشیاء، حوادث یا رفتارهایی در مقابل انسان یا در محیط و فرهنگ او قرار وجود دارد که به علت کثرت و عادت به چشم نمیآيند و یا جلب توجه نمیکنند، در حالی که یا خیلی جالب هستند و یا خیلی عجیب و در هر حال جای تأمل دارند. به عنوان مثال: ما تهرانیها به رغم این که اذیت میشویم و تلفات بسیاری هم میدهیم، زیاد دود گازوئیل را نمیبینیم، یا همینطور راه رفتن عابر پیاده وسط خیابان و پارک کردن دوبلهی سرکار خانم یا جناب مسیو با آن دک و پز و ماشین آخرین سیستم چند صد میلونی و دماغ سر بالا که هیچ کس را هم قبول ندارد، شاید به چشممان نیاید، در حالی که شاید همین حوادث اگر در بسیار از کشورها رخ دهد، به غیر از پلیس، به گروههای امداد، آمبولانسها، آتشنشانیها و ... خبر دهند یا فردی که از چراغ قرمز عبور کرده یا دوبله پارک کرده یا کنار خیابان راه میرود، یا تو یک پراید فکستنی، آمپلیفایر یک دیسکوتک بزرگ را نصب کرده، و موزیک را آن قدر بلند کرده که کم مانده شیشهها خرد شود را حتماً به روانپزشک معرفی کنند.
رفتار برخی کاربران در «کامنت»ها نیز یکی از همین رفتارهای متداولی است که شاید به سبب عمومیت و کثرت به نظر نیاید، اما خیلی عجیب است و جای تأمل دارد.
میدانید در کامنت گذاری چه چیزی عجیب است و جای تأمل دارد؟ این که در این دنیای مدرن و عصر ارتباطات، «کامنت» یک امکان و فرصتی برای گپ،گفتگو، ارائهی نظرهای موافق و مخالف جهت رشد و ارتقای علم و اندیشه است، اما محال است که شما – به ویژه در مباحث سیاسی، دینی و فرهنگ اجتماعی – یک مطلب حقی را بنویسید و مخالف در کامنت فحش ندهد. اصلاً انگار یک عده مأمور و مسئول فحش دادن هستند!
حالا به این مثال و دسته بندی دقت کنید: فرض کنید شما مطلب به حقی را راجع به یک موضوع نوشتهاید و یا نقدی کردهاید و مخاطبین فعال – کامنت گذار – نسبت به این نوشتهی شما اظهار نظر میکنند. بدیهی است که میتوانید کامنتگذاران را به دو گروه موافق و مخالف تقسیم کنید.
موافقین:
موافقین به دو دستهی کلی تقسیم میشوند: الف - «موافقین تلگرافی». اینها در یک یا دو کلمه حرف شما را تأیید میکنند. مثل: آفرین – خوشم آمد – عالی بود – متشکرم – مرسی و ... . این کار خیلی عالی است. نه وقت شما را میگیرند و نه وقت خودشان را. در ضمن اظهار نظر هم کردهاند و شما میتوانید جمعبندی کنید و نتیجه بگیرید آن چه مطرح کردید چقدر مورد استقبال قرار گرفته است. ب – «موافقین تحلیلی». این گروه تأیید خود را قالب چند جمله بیان میکنند و احیاناً در تأیید، مطلبی هم مینویسند و یا چیزی اضافه میکنند. این دیگر خیلی عالی است،چرا که نکات از قلم افتادهی شما، نگاه به زوایای دیگر و ... را نیز تکمیل میکنند.
مخالفین:
اغلب مخالفین (به جز معدود استثناهایی) نیز به دو دستهی کلی تقسیم میگردند: الف - «مخالفین تلگرافی». اینها نیز در یک یا نهایت دو و سه کلمه نظر مخالف خود را اعلام میکنند. اما اگر مطلب شما – به ویژه در مباحث سیاسی، دینی و فرهنگی – مطلب حقی باشد، فقط فحش میدهند. مثل: خفه شو – برو گمشو – خاک تو سرت – غلط کردی – فلان خوردی و ... (البته از ذکر فحشهای رکیکتر یا ناموسی خودداری میشود، خودتان که میدانید چه خبر است). ب - گروه دوم ، نه مخالفین تحلیلی، بلکه «فحاشین تحلیلی» هستند، یعنی طی یک یا دو جمله کوتاه نظر مخالف خود را اعلام میکنند، اما باز هم فقط فحش میدهند. مثل: بسه دیگه، تا کی میخواهید مردم را فریب دهید، بهتر نیست خفه شی؟ - این حرفها را آخوندها به شما مزدورهای کثافت یاد دادهاند – من با این نظر مخالفم، برای این فقط یک عده الاغ بی شعور هستند که این چیزها را مینویسند – حالا که چی؟ فکر میکنی خیلی نقد کردی؟ نه بابا تر زدی و ... . خلاصه همینطور تحلیل است که برایتان میآد. البته نه مطلبی که استفاده کنید، بلکه فحش است که از زوایای مختلف در انشاها و جملات متفاوت سرازیر میگردد؟
حالا به عنوان مثال به یک گفتگوی فرضی کامنتی بین نویسنده مطلب و مخالفش اشاره میکنم. البته این که میگویم فرضی، یعنی شما میتوانید هر موضوع دیگری را جای موضوع فرضی بگذارید، اگر مطلب شما حق باشد، نتیجه بدون استثناء همین است که ذیلاً به آن اشاره میکنم.
فرض کنید شما مطلبی تحلیلی راجع به «مدگرایی و بدحجابی دخترها و هم چنین پسرها» نوشتهاید و در آن اشاره کردید: «آخر شما که شب یک شو دیدی و صبح خودت را شبیه آن خواننده آرایش کردی، لباس شبیه به او پوشیدی، با کفش پاشنه 10 سانتی قرمز، روسری شلی که نمیتونی ده ثانیه روی سرت نگه داری پشت فرمان نشستی، لاکهای چند طبقه که مثل اسفالتکاری شهرداری روی هم سر خورده زدی و روی آن را نیز ستاره و اکلیل چسبانده و نقاشی کردی، آقا پسر که ابرو برداشتی، پودر زدی و ماشاء الله برای خودت یک پارچه خانم شدی و ...، آخر دقت کن که چقدر فرق تو با اون خواننده است؟ اون پول گرفت این کارها را کرد، تو پول خرج میکنی! اون بی پدر مادر و در به در بود، تو عضو خانواده هستی! اون تو لوسآنجلس و لندن بود، تو در تهران، اراک، قم و ساری هستی! اون شب تو دیسکو این کار را کرد، تو صبح تو خیابون اینطوری درآمدی! اون این اشکال، اطوار و اداها را مناسب با مطربیاش درآورد، تو برای خرید سیبزمینی و پیاز این شکلی درآمدی، اون داشت با این قیافه آواز میخوند و میرقصید، تو این شکلی اومدی قبرستون تشییع جنازهی عمت و ...»!
حالا مخالف، نه آن هم مخالف تلگرافی، بلکه یک مخالف تحلیلی، یک انسان فهمیده، با شعور، با مطالعه، مدرن، مدعی، روشنفکر و تحلیلگر، با استفاده از امکانات، تکنولوژی و اصول ارتباطات با تو وارد بحث میشود و اولش هم چقدر خوب وارد میشود:
مخالف ـ من با نظر شما کاملاً مخالف هستم؟
نویسنده ـ چرا؟
مخالف ـ برای این که تو خیلی خری!
نویسنده ـ خوب چرا فحش میدیدی؟ دلیل مخالفتت را بگو.
مخالف – دلیل من این است که آن قدر چرت و پرت نوشتی که دلیل نمیخواد. خاک تو سرت با این نوشتنت.
نویسنده – عزیز دل من فحش نده، حرفت را بزن، برای مخالفت خود دلیلی بیار، تو هم نظرت را بگو.
مخالف – حرفم اینه که این مزخرفات را آخوندها به شما یاد دادند تا مردم را فریب بدهید. نظرم هم اینه که تو و امثال تو مزدورهای کثیفی هستین!
با این که باز هم فحش داد، اما شما خوشحال میشوید که خب، آرام آرام وارد بحث میشود.
نویسنده: آخر این مطلبی که من نوشتم چه ربطی به آخوندها یا مزدوری داره، من یک ناهنجاری رفتاری را نقد کردم، شما هم اگر نظر مخالفی داری، بیان کن.
مخالف: غلط کردی که بیان کردی. همین شما کثافتها هستین که جوونهای مردم را به کشتن میدین!
نویسنده: [خواستم جواب بدم به یکی گفتند: آخر ... [شقایق] چه ربطی به شقیقه داره؟ گفت: کمونه میکنه]، ولی دیدیم اگر این را بگم، من هم مثل او میشوم و حرمت ارتباطات و مخاطبین بسیار بیشتر از این حرفهاست. لذا گفتم: عزیز من بازم که فحش دادی! من دارم راجع به یک مسئلهی دیگری حرف میزنم، ربطی به این که شما گفتید ندارید.
مخالف: برو این مزخرفات را تحویل خوار مادر عقب افتادهی خودت بده، شاید خر بشن. همین که میگی ربطی نداره، معلوم میشه که تو هم از همون بیشعورهای مزدور هستی و اصلاً حیف من که با تو احمق کثافت حرف میزنم.
نویسنده: خواستم بگویم، تو که هنوز حرف نزدی و فقط فحش دادی، اما قطع کرده بود و حق هم داشت، چرا که حرفش فقط فحش بود، لذا به زعم خودش دیگه خیلی حرف زده بود.
خلاصه قابل تعجب و تأمل این که هر گاه مطلب حقی بگویی یا بنویسی، مخالفین فقط «فحش» میدهند. به راستی چرا؟ آیا فقط مخالف است، اما نمیداند چرا؟ آیا فقط بغض دارد؟ آیا مخالفین مطالبی که حق است، فقط یک سری آدمهای فحاش هستند؟ یا این که فقط چنین قشری مخالف هستند؟ آیا این مخالفین با این فرهنگ زندگی میکنند و در میان همفکران خودشان همینطوری راحت هستند؟
پاسخ این سؤال را شما بدهید. البته همینجا ضمن تشکر و کف و صوت از راه دور برای موافقین، از مخالفین میخواهم که «فحش» ندهند و نظرشان را بگویند. بالاخره کامنت برای تبادل نظر است نه سکوی پرتاب فحش.
- تعداد بازدید : 8
- 29 تیر 1390
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت