به قلم نکتهگو:
«iranpn - یادداشت»: دورهی انتخابات و فضای انتخاباتی در هر مملکت و حکومتی، حال و هوای دیگری ایجاد میکند. از تبلیغات سالم گرفته، تا لابیهای عجیب و غریب، تا اتحادها و افتراقهای جدید، تا قیافهها و ژستهای فردی و حزبی ... و حتی تا ترور، جنگ و خونریزی. و البته گاهی هم حرفها یا رفتارهای مضحک و خندهداری که در صورت بیتوجهی، ممکن است نتیجه دهد و در آینده گریهدار شود.
بدیهی است که انتخابات دو سو دارد: یکی انتخاب کنندگان هستند، که به آن «مردم» میگویند. مردمی که نگران اوضاع حال و آیندهی خود در این دنیای آشفته هستند. و سوی دیگر، انتخاب شوندگاناند که به آنها «نامزدهای تبلیغاتی» یا به اصطلاح بینالمللی «کاندید» نیز میگویند.
در کشور ما، به علل متفاوت، حال و هوای انتخاباتی مضاعف است. از جمله علل میتواند شرایط جهانی و موقعیت نظام جمهوری اسلامی ایران – مسائل داخلی در عرصههای مختلف و متفاوت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... باشد، اما مهمترین عامل این است که در کشورهای دیگر فقط یک انگیزه برای کاندید شدن وجود دارد که آن «قدرت» است، اما در کشور ما هم انگیزهی «قدرت» وجود دارد و هم انگیزهی «خدمت». و همین امر سبب شده است که سه جناح قوی برای موفقیت در انتخابات فعالیت گستردهای نمایند، که عبارتند از:
الف – شیفتگان قدرت: این گروه باید همیشه بر مسند قدرت تکیه زنند. کاری ندارند که نظام شاهنشاهی حاکم باشد یا نظام جمهوری اسلامی ایران و لازمهی رسیدن به قدرت مسلمانی باشد یا خدمت به اجانب. در هر حال باید بر مسند قدرت تکیه زنند.
ب – عاشقان خدمت: این گروه عمدتاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران فرصت و میدانی برای کار یافتند. معمولاً زیاد مطرح نیستند، چون به دنبال قدرت و منیت نیستند و حوصله پاسخگویی در دنیا و آخرت را نیز ندارند و اساساً حاضر نیستند که آخرت خود را برای دنیا مردم خراب کنند. لذا فقط زمانی به میدان میآیند که احساس تکلیف کنند. همین را هم از امام (ره) یاد گرفتند و گرنه نمیآمدند. امام (ره) اول انقلاب درس اخلاص داد و بدین مضمون فرمود که «هر کسی که کاری بلد است انجام دهد، بیاید خود را معرفی کند و بگوید من این کار را میتوانم انجام دهم». لذا آنها نیز کم و بیش به میدان آمده و خود و تواناییهایشان را به مردم معرفی کردند.
ج – اما گروه سوم شیفتگان قدرتی هستند که در لباس عاشقان خدمت ظاهر میشوند و آن قدر نسبت به خدمت ناآشنا و بیگانه هستند که اداها و اطوارهایشان، گاه گریهآور و گاه بسیار مضحک مینماید و اصلاً خجالت و این حرفها هم حالیشان نیست. روی سخن ما در این مقوله بیشتر همین قشر است.
اخیراً باب شده (روش جدید تبلیغاتی) که اشخاص، جریانها یا احزاب بدنام، به جای تأسف، خجالت، پشیمانی و سعی در جبران خرابکاریهای گذشته - که در اصطلاح دینی و فقهی بدان «استغفار و توبه» گفته میشود - با کمال وقاحت روی خودشان قیمت میگذارند و برای حضورشان در صحنه نیز بر مردم منّت میگذارند(؟!)
یکی میگوید: هنوز داریم فکر میکنیم که آیا وارد شویم یا تحریم کنیم.
آن یکی میگوید: خیر، تحریم کار غلطی است، مردم تحویل نمیگیرند، بلکه باید مشروط وارد شویم.
دیگری میگوید: بهتر است روشهایی چون ترکیه را الگو قرار دهیم.
و آن یکی میگوید: باید حتماً با پررویی سهم خواسته و امتیاز بگیریم.
و بالاخره شایعه میکنند: مقامات یا بزرگان نظام از ما تقاضا کردهاند که حتماً شرکت کنیم و تازه بابت دلجویی امتیاز هم دادهاند(؟!)
یادم افتاد، شخص یا بهتر بگویم شخصیتی از من پرسید: شما طرفدار کدام یک از آقایان هستید؟ گفتم: امام. گفت: به غیر از ایشان. گفتم: به غیر از «ولایت»، ما بقی آقایانی هستند که آنها باید طرفدار من باشند، چرا من طرفدار آنها باشم. آنها هستند که با داد و فریاد و خون جگر خوردن و اغماض ... و در نهایت رأی من به قدرت میرسند. و اگر اهل خدمت هستند، فرصتی برای خدمت و باقیات الصالحات پیدا میکنند، پس آنها باید طرفدار من باشند و نه من طرفدار آنها. ندیدی چقدر خرج میکنند، چه ترفندهایی به کار میبندند و برخی از آنها چطور دنیا و آخرت خود را میسوزانند که من را قانع کنند تا به آنها رأی داده و به عنوان خدمتگزار خود انتخابشان کنم؟
آخر، تویی که هنوز میخواهی فکر کنی که آیا وارد شوی یا تحریم کنی! معلوم است اصلاً فکر نداری. نه فکر اعتقادی، نه فکر سیاسی، نه فکر ملی، نه فکر خدمت ... و نه اصلاً صلاح خودت را تشخیص میدهی، چه رسد به صلاح مردم و مملکت را. لذا بهتر است تو اساساً خودت را از حضور در عرصهی سیاست و خدمت به مردم و نظام تحریم کنی. شاید این تحریم فکرت را آزاد و فعال کند. البته شاید.
و تویی که میخواهی مشروط وارد شوی! اصلاً وارد نشو. چه شرطی و با کی؟ چه هنر و امتیازی داری که برای به میدان آوردنش شرط هم میگذاری؟ و اگر شروط تو قبول نشد، آن را در صندوقچهی خانه یا حزبت پنهان میکنی و برای مبادا نگه میداری؟ این مردم هستند که باید شرط بگذارند و شروط خود را نیز 33 سال است وضع نموده و تکرار میکنند. ایمان، ولایتمداری، تخصص، تبحر، اخلاص، وفاداری، تلاش و خدمت، شروط این مردم است.
این مردم هستند که باید شرط بگذارند و شروط خود را نیز 33 سال است وضع نموده و تکرار میکنند.
و تویی که به دنبال سهمخواهی هستی! اولاً چه سهمی؟! مگر چه کارهای یا چه ارثی طلب داری؟ ثانیاً از کی سهم میخواهی؟! مگر به جز مردم کسی بر چیزی مالک است که به تو هم سهمی دهد؟ همانهایی که امروز در قدرت هستند و تو از آنها سهم میخواهی را نیز مردم امروز انتخاب کردهاند و شاید فردا انتخاب نکنند. مگر ارث پدرشان است که به میل خود به تو سهم بدهند؟ همین سهمی که در دست خودشان هست نیز امانت است و باید سالم به خدمتگزاران منتخب بعدی برگردانند، نه این که با تو قسمت کنند.
و اما، تو که مدعی شدی مقامات و بزرگان نظام از تو تقاضای حضور و شرکت کردهاند! آخر خجالت نمیکشی؟! این تو هستی که باید از اذهان عمومی مردم تقاضا کنی اجازه دهند تو هم به میدان بیایی و فرصتی برای خدمت پیدا کنی. مردم از هیچ شخص، جریان، حزب و گروهی، تقاضای شرکت ندارند و اتفاقاً نه تنها تقاضا، بلکه خواست و امر آنها این است که «ناخودی»ها، نخودی نشده و اصلاً شرکت نکنند و برای ما مسئلهساز نشوند.
بلکه خواست و امر آنها این است که «ناخودی»ها، نخودی نشده و اصلاً شرکت نکنند و برای ما مسئلهساز نشوند.
با شایعهی این جو که «از ما تقاضای شرکت کردهاند» بر خودشان قیمت و بر سر مردم منّت میگذارند. کدام تقاضا؟ این فقط یک ترفند و حقهی تبلیغاتی است که به جز شایعه و جو، امکانی برای طرح ندارد.
اگر سابقهی درخشانی داری، رو کن. اگر خجالت نمیکشی، به مردم بگو: ای مردم، من (منظور من شخصی یا گروهی یا حزبی است) وقتی قدرت و امکان داشتم، این خدمات را ارائه کردم، لطفاً اجازه دهید باز هم به میدان آمده و خدمت بیشتری تقدیم کنم.
اگر گذشته نداری، ولی برای آینده برنامهای داری، باز به میدان بیا و بگو: ای مردم عزیز، من چنین اهداف و برنامههایی دارم، لطفاً اگر موافق هستید و میپسندید، اجازه دهید فرصتی برای تحقق و اجرای آنها بیابم.
و اگر هیچ کدام را نداری و سابقهی سیاه و اسفباری هم داری یا به قول خودمانی دارای سوء سابقه نیز هستی، برو خانه و بنشین تا دیگران به میدان آمده و خدمت کنند.