چندی پیش همزمان با چند نمایش نظامی، مانند ورود ناوهای امریکایی و انگلیسی به حوزهی خلیج فارس به عنوان حفاظت از آبهای آزاد و هم چنین تهدید اروپا مبنی بر تحریم نفتی ایران، جنجال بسیار گستردهای با موضوع «احتمال حملهی نظامی امریکا به ایران» موضوع بحث و مجادلهی همهی محافل سیاسی و بازتاب گستردهی آن در رسانهها [شبکههای تلویزیونی و اینترنتی، روزنامهها و ...] گردید.
این هجمهی گسترده با تهدید ایران مبنی بر بستن تنگه هرمز و سپس پیشدستی در تحریم نفتی اروپا که با قطع فروش نفت به انگلیس و فرانسه صورت پذیرفت و در نهایت بیانات بسیار روشن و اعلام مواضع بسیار قاطع مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی خامنهای در نماز جمعه (۱۳۹۰/۱۱/۱۴)، نه تنها فروکش نمود، بلکه به اعلام مواضع کاملاً معکوس مبدل گردید.
سران امریکا و اروپا جنگ با ایران را بسیار خطرناک و غیر قابل پیشبینی قلمداد کردند و کشورهای منطقه و از جمله کشورهای عربی و به ویژه حاشیهی خلیج فارس نیز نسبت به آغاز چنین جنگی ابراز نگرانی کردند و سایر کشورها مانند چین، روسیه، ژاپن، ترکیه و ... نیز عواقب بسیار سوء آن را گوشزد نمودند. تا جایی که اوباما همین چند روز پیش در لابی صهیونیسم به خطرناک بودن این جنگ و هر جنگ جدید دیگری در خاورمیانه و آثار سوء آن به ویژه در افزایش قیمت جهانی نفت اشاره کرد.
اما، پس از فروکشی این جنجال سیاسی – رسانهای، جنجال دیگری مبنی بر این که اسرائیل قصد دارد، حتماً و حتماً به ایران و دست کم به تأسیسات هستهای حملهی هوایی نماید و امریکا، اروپا، کشورهای عربی و حتی اردن بینقش یا بهتر بگوییم بدنقش در خاورمیانه و اتحادیهی عرب و ...، به اسرائیل اصرار و حتی التماس مینمایند که مبادا چنین اقدامی بکند و خودسر عمل کند و...، جایگزین مبحث قبلی در عرصهی دیپلماسی و رسانهای گردید.
تا آنجا که اوباما در آخرین دیدارش با نتانیاهو در واشنگتن و گفتگوهای لابی صهیونیسم، از او خواست که دست به اقدام خودسرانهای نزند و قول داد که اگر ایران در پیشبرد تکنولوژی هستهای عقبنشینی نکند و اسرائیل نگران دستیابی ایران به سلاح هستهای باشد و جنگ پیشگیرانه ضروری باشد، جنگ نخواهد کرد، اما ممکن است تأسیسات هستهای ایران را هدف حملات هوایی و موشکی قرار دهد! و اسرائیل نیز هم چنان بر موضع خود ایستادگی میکند و بر حملهی نظامی به ایران اصرار میورزد، مگر آن که از قدرت برتری (چون امریکا) تضمین حمله بگیرد! این مواضع چنان است که گویا اسرائیل اگر بخواهد میتواند همین فردا یا اصلاً همین امروز به ایران حمله کند، اما دیگران مانع او هستند (؟!)
به طور قطع اگر امریکا به رغم برخورداری از پایگاههای نظامی در تمامی کشورهای همسایه، آوردن بزرگترین ناوهای جنگی به منطقه خلیج فارس، استقرار سپر موشکی در ترکیه، فروش پهپاد به آذربایجان، فروش جنگندههای پیشرفته به سعودی و ...، حملهی نظامی به ایران را ناممکن و غیر قابل پیشبینی ارزیابی میکند، این حمله برای قدرت ضعیفی چون اسرائیل که به تعبیر مقام معظم رهبری حتی در مقابل یک مقاومت و جنگ 33 روزهای که ایران فقط پشتیبانی کرد شکست خورد، به هیچ وجهی مقدور و به صلاح نخواهد بود. لذا باید برای این مانور «سیاسی – رسانهای»، علل دیگری را جستجو نمود.
بدیهی است که امریکا در تاکیتکهای سیاسی، تبلیغاتی، اقتصادی و حتی نظامی خود، فقط یک هدف خاص را دنبال نمینماید، بلکه به علت وابستگی زنجیروار همه امور به یک دیگر و نیز تأثیر هر تحرکی بر تمامی تعاملات و معادلات سیاسی، اقتصادی، نظامی و ...، اهداف به اصطلاح «چند منظوره» را دنبال مینماید و در این مانورهای اخیر مبنی بر بازدارندگی اسرائیل از حمله به ایران نیز چندین منظور به صورت جدی تعقیب میشود که از جمله میتوان به محورهای ذیل اشاره نمود:
- تقویت موقعیت ضعیف اوباما در انتخابات ریاست جمهوری، با توجه به حملات و انتقادات شدید جمهوریخواهان نسبت به ناتوانی او در سیاستهای خاورمیانهای از یک سو و نقش لابی صهیونیسم و اسرائیل در نتیجهی انتخابات از سوی دیگر.
- طرح موضوع جدید و جدّی برای انحراف اذهان عمومی و تهیه خوراک رسانهای، در موضوع بحران شدید پولی و اقتصادی امریکا و اروپا و پیامدهایی چون تظاهرات والاستریت و مشابه آن در سرتاسر اروپا.
- به حاشیه کشاندن سقوط کشورهای اروپایی چون: یونان، ایتالیا، پرتغال، ایرلند، اسپانیا ... و به زودی فرانسه و بالتبع آلمان [که تنها اقطاب قدرتمند سیاسی و اقتصادی اروپای متحد هستند]، که فروپاشی اتحادیه اروپا و نیز خروج «یورو» از عرصهی اقتصاد بینالملل را در پی خواهد داشت.
- بازسازی حیثیت فرو ریختهی اسرائیل به عنوان قویترین ارتش و یا به قول خودشان ارتش شکستناپذیر در منطقه - به ویژه پس از شکست در جنگهای 22 روزه و 33 روزه.
توضیح: بیانات حضرت امام خامنهای در این زمینه، نه تنها ضعف ارتش اسرائیل را بیش از پیش عیان و یادآور ساخت، بلکه ناتوانی آن را در جنگ علیه یک گروه عاری از ارتش و تسلیحات لازم، که ایران از آن پشتیبانی کرده است نیز به رخ کشید. مضاف بر این که با تصریح حمایت و دخالت ایران، دست امریکا و اسرائیل را از تلاش و جنجال جهت اثبات دخالت ایران خالی کرد و اعلام حمایت از هر گروه ضد اسرائیل را نیز بر ترس و وحشتشان افزود. ایشان فرمودند:
«ما در قضاياى ضديت با اسرائيل دخالت كرديم؛ نتيجهاش هم پيروزى جنگ سى و سه روزه و پيروزى جنگ بيست و دو روزه بود. بعد از اين هم هر جا هر ملتى، هر گروهى با رژيم صهيونيستى مبارزه كند، مقابله كند، ما پشت سرش هستيم و كمكش ميكنيم و هيچ ابائى هم از گفتن اين حرف نداريم. اين حقيقت و واقعيت است.»
- حفظ و بازسازی جایگاه تضعیف شده امریکا در عرصهی بینالملل – که نه از منطق مذاکره با ایران برخوردار است و نه از قدرت و امکان حمله نظامی. لذا دائم تکرار میکند که همهی گزینهها و از جملهی گزینهی حملهی نظامی روی میز است. منتهی روش دیپلماسی را ترجیح میدهیم.
- حفظ و تداوم فضای جنگی در منطقهی خاورمیانه به منظور دسترسی به اهداف اصلی که برای اهداف بعدی مرحلهی مقدماتی محسوب میگردد. مانند حمله و اشغال نظامی سوریه.
- تحمیل نگرانی جنگ بر ایران به چند منظور که از جمله آنها: ایجاد چالش در اذهان عمومی مردم ایران از یک سو و بیثبات یا ناآرام نشان دادن ایران به کشورهای اسلامی و به ویژه حوزهی «بیداری اسلامی» از سوی دیگر میباشد.
در هر حال باید بدانیم چنان چه امام خامنهای فرمودند امریکا هر چه میتوانست انجام داده است و اگر کاری را انجام نداده، چون نمیتوانسته انجام بدهد (مضمون). و اسرائیل هم فقط یک پادگان و پایگاه است.
لذا توجه به این مهم ضروری است که اگر امریکا یا اسرائیل حملهی نظامی به ایران یا تأسیسات هستهای ما نکردهاند، چون نمیتوانند و به ضرر خودشان تمام میشود، اما در نهایت چارهی دیگری هم به نظرشان نمیرسد.
لذا مترصد فرصت، زمان و اقدامی کاملاً حساب شده و تضمین شده هستند که گام نخست آن را در حملهی نظامی به سوریه، تقسیم خاک این کشور، قطع ارتباط سوریه با ایران، لبنان، روسیه و ...، مساعد نمودن امکان حملات ددمنشانهی بیشتر اسرائیل به غزه و لبنان، ساقط کردن همهی کشورهای عربی و حتی تجزیهی عربستان سعودی و... دیدهاند و البته آوردن ناوهای جنگی به منطقه، استقرار سپر موشکی در ترکیه، تقویت پایگاههای مستقر در افغانستان، حملات هوایی به پاکستان، نادیده گرفتن (بینالمللی) اوضاع بحرین حتی به قیمت قتل عام جمع کثیری از مردم به خاطر حفظ پایگاههای نظامی، ناوهای جنگی و حضور در جغرافیای استراتژیک این کشور و...، همه ملزومات انجام مقدمات فوق است.
لازم به ذکر است که ثبات و قدرت روزافزون جمهوری اسلامی ایران در داخل و نیز عرصهی بینالملل – بیداری اسلامی و سقوط شیوخ وابسته به غرب و اسلام خواهی مردم – استقلال فزایندهی عراق – حمایت مردم سوریه از دولت – قدرت و محبوبیت فزاینده نیروهای مقاومت چون حزبالله و حماس و ... در مقابل اسرائیل– افزایش تنفر از اسرائیل و حمایتهای امریکا در اذهان عمومی جهانیان و... از یک سو و بحران شدید پولی و اقتصادی در امریکا و اروپا که به بحران سیاسی و امنیتی نیز انجامیده و تظاهراتهای گستردهی مردم و صنوف در آلمان، فرانسه، انگلیس، ایتالیا، یونان و ... را در پی داشته و خواهد داشت - انحلال قریب الوقوع بافت و قدرت اتحادیه اروپا – سقوط یورو و ... از سوی دیگر، همه از موانعی است که مانع از تحقق اهداف مثلث ماسونی امریکا، انگلیس و اسرائیل (صهیونیسم بینالملل) در سرتاسر جهان و از جمله در منطقه و بالاخص علیه جمهوری اسلامی ایران گردیده و میگردد.
فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای، که باید مستمر مورد بازخوانی، توجه، تعمق و تحقق قرار گیرد:
... در جهان هم اوضاع، اوضاع غريبى است. آمريكا دچار ضعف شده است - هم ضعف اقتصادى و مالى، هم ضعف سياسى - اين هم يك واقعيتى است.
آمريكا در سياست خاورميانهاى خودش شكست خورد، در قضيهى فلسطين شكست خورد، در قضيهى عراق شكست خورد. آمريكائىها ميخواستند عراق را مستقيماً خودشان اداره كنند، نتوانستند - ملت عراق ايستاد و نگذاشت - خواستند دولتى دستنشانده بياورند، نتوانستند؛ خواستند با كاپيتولاسيون بمانند، دولت و ملت عراق اجازه ندادند.
امروز دولت عراق يك دولت مردمى است، ملت عراق يك ملت زنده و بيدار است؛ و همين موجب شد كه آمريكائىها بدون هيچ دستاوردى، آنچه كه ميخواستند، نشد، از عراق خارج بشوند. البته دخالتهاى نفتى دارند، دخالتهاى امنيتى دارند؛ كه لابد ملت و دولت عراق انشاءاللَّه در آينده براى آن هم فكرى خواهند كرد.
... اروپا دچار مشكلات لاينحل اقتصادى است. مردم در اروپا خشمگيناند، به مسائل اقتصادى معترضاند. من قبلاً هم اين را گفتهام؛ آن روزى كه ملتهاى اروپا بدانند كه اين وضعيت ضعفى كه دچارش شدهاند، به خاطر دخالت آمريكا و دخالت شبكهى صهيونيستى جهانى است، اين اعتراضهاى به خاطر اهداف اقتصادى، تبديل خواهد شد به يك نهضت عظيم اجتماعى؛ آن وقت است كه ديگر بايد منتظر دنياى جديدى بود و دنياى جديدى به وجود خواهد آمد.
...يك جمله هم راجع به اين تهديدهاى آمريكا عرض بكنيم. مرتباً تهديد ميكنند؛ تهديد به اين زبان: همهى گزينهها روى ميز است! يعنى حتّى گزينهى جنگ. اين، تهديد به جنگ است با اين زبان. خب، اين تهديد به جنگ، به ضرر آمريكاست؛ خود جنگ، ده برابر به ضرر آمريكاست. چرا اين تهديدها به ضرر آمريكاست؟ به خاطر اينكه خود اين تهديدها نشاندهندهى عجز آمريكا از مقابلهى منطقى و مقابلهى گفتمانى است؛ يك گفتمانى در مقابل گفتمان جمهورى اسلامى ندارند؛ نميتوانند در ميدان مقابلهى فكرى و منطقى، براى خودشان غلبهاى ايجاد كنند؛ مجبور ميشوند توسل به زور و تشبث به زور بكنند.
اين معنايش اين است كه آمريكا جز زور، هيچ منطقى ندارد؛ جز خونريزى، هيچ راهى براى پيشبرد خود ندارد. اين، اعتبار آمريكا را بيش از آنچه كه تاكنون شكسته است، در چشم ملتها و در چشم ملت خودش خواهد شكست؛ اين همان چيزى است كه سرنوشت رژيمها را معين ميكند. آن رژيمى، آن نظامى كه اعتبارش در چشم مردم خودش بشكند، سرنوشتش معلوم است؛ مثل رژيم شوروى سابق.
اتفاقاً بعضى از صاحب نظران غربى همين چند روز قبل گفتند كه امروز وضع آمريكا و غرب شبيه وضع شوروى سابق در سالهاى اواخر دههى 80 ميلادى است كه منجر به سقوط شد.
يعنى وقتى يك رژيمى، يك نظامى از لحاظ گفتمان، از لحاظ منطق، در چشم مردم خودش ساقط بشود، ديگر اميدى به بقاى اين رژيم نيست.
لذا هرچه تهديد كنند، به ضررشان است. البته آنها و ديگران بدانند - ميدانند هم - كه ما هم در برابر تهديد به جنگ و تهديد به تحريم نفتى، تهديدهائى داريم كه در وقت خودش، آن وقتى كه لازم باشد، انشاءاللَّه اعمال خواهد شد.
مرتبط:
■ ع. چینیچیان: امریکا چارهای جز جنگ ندارد، توان آن را هم ندارد، پس سقوط حتمی است.