ایرانپیان – یادداشت/ ش. مفید: اهانت به مقدسات مسلمانان، سالهاست که به عنوان یک تاکتیک، در رأس برنامههای استراتژیک امریکا (صهیونیسم) در جنگ سخت و نرم علیه مسلمانان قرار گرفته است.
اگر کتاب سلمان رشدی علیه پیامبر اسلام (ص) که به دستور انگلیس تألیف و منتشر شد را مبدأ آغاز این استراتژی لحاظ کنیم، نزدیک به سه دهه از آغاز آن میگذرد که همه ساله با تاکیتکهایی چون: درج کاریکاتور در مطبوعان ایتالیایی، دانمارکی، هلندی ... و انتشار آن در مطبوعات آلمانی و فرانسوی تکرار میشود – قرآن سوزی در پادگان امریکایی در افغانستان – آتش زدن قرآن به صورت یک رسم سالانه و تحت حفاظت پلیس، توسط تری جونز (Terry Jones) کشیش فراماسونی امریکایی – انفجار حرمهای ائمه (ع) – حمله به نمازگزاران در مساجد – ترور شخصیتهای دینی ... و اکنون این فیلم موهن، که تکرار همان سیاست است و با اعتراض و خشم عمومی مسلمانان مواجه گردیده است.
بدیهی است که امریکا (صهیونیسم) هزینه بسیار کلانی [به ویژه در سیاست خارجی خود] برای اصرار و استمرار این استراتژی متقبل میگردد و لابد منافعی دارد که به گمان خودش به این هزینه میارزد.
بدیهی است که امریکا (صهیونیسم) هزینه بسیار کلانی [به ویژه در سیاست خارجی خود] برای اصرار و استمرار این استراتژی متقبل میگردد و لابد منافعی دارد که به گمان خودش به این هزینه میارزد.
لازم است که صاحبنظران و کارشناسان «امتیازات به دست آمده» و نیز «امتیازات از دست رفته» در این عرصه را مورد مطالعه و تحقیق کامل قرار دهند تا ضمن اطلاع دقیقتر از اهداف، با ابعاد آن نیز بیشتر آشنا شوند و بالتبع سیاستهای دقیقتر و بهتری اتخاذ نمایند. در این فرصت کوتاه، به صورت اجمال به برخی از این امتیازهای مثبت و منفی اشاره میگردد.
امتیازات (منافع) کوتاه مدت:
در یک نگاه اجمالی مبرهن میگردد که امریکا (صهیونیسم) طبق معمول در نگاه سیاسی به اهداف و منافع خود و مقابله با جهان اسلام، دچار سطحینگری شده است، لذا فقط به امتیازات و دستآوردهای کوتاه مدت و گذرا دلخوش کرده است.
این امتیازها یا دستآوردها را میتوان در دو قالب «رسانهای» و «سیاسی - نظامی» دستهبندی نمود:
الف – امتیازات رسانهای:
البته ارزش امتیازات رسانهای، نه تنها کمتر از امتیازات سیاسی، نظامی، اقتصادی و ... نیست، بلکه با توجه به نقش و کاربردش در جنگ نرم یا جنگ روانی، به مراتب مهمتر، عمیقتر و بیشتر از جنگ سخت میباشد. چرا که مخاطب آن «اذهان عمومی» است و جهتگیری مثبت یا منفی، موافق یا مخالف اذهان عمومی، بیشترین نقش را در امکان یا عدم امکان تحقق اهداف ایفا مینماید. و باید اذعان نمود که صهیونیسم در این غوغای جدید، امتیازات کوتاه مدتی در این عرصه به دست آورده است. از جمله:
*- ایجاد انحراف از توجه اذهان و افکار عمومی، به تشدید بحران اقتصادی و پولی امریکا و اروپا – اعتراضات و تظاهراتهای مردمی [که مهمترین اصل است، چرا که این توجه و ااعتراض عمومی، موجب تسریع سقوط میگردد]؛
*- ترویج اسلامهراسی در غرب [که دومین اصل مهم برای توجیه اذهان عمومی در دخالتها و لشکرکشیهایی میباشد که دیگر مورد انتقاد و اعتراض مردم امریکا و اروپا قرار گرفته است]؛
*- تحت الشعاع قرار دادن اخبار و گزارشات موج «بیداری اسلامی» در کشورهای عربی و شاخ آفریقا [که مورد تأیید و حمایت اذهان عمومی غربیها نیز قرار دارد].
*- تحت الشعاع قرار دادن اخبار و گزارشات موج «بیداری اسلامی» در کشورهای عربی و شاخ آفریقا [که مورد تأیید و حمایت اذهان عمومی غربیها نیز قرار دارد].
*- تغییر جهت دادن به توجه رسانهها و اذهان عمومی، به پیروزی و موفقیتهای ایران در مقابله با تمامی فشارها و از جمله «تحریم اقتصادی و سیاسی» - به ویژه پس از برگزاری افتخارآفرین اجلاس سران کشورهای غیر متعهد، با حضور صمیمانه و جدی رؤسای 120 کشور جهان و آغاز دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران برای سه سال.
*- تحت الشعاع قرار دادن اخبار مربوط به ناکامی غرب و متحدین عربی، در بر کناری بشار اسد و تجزیه سوریه، به رغم حمایتهای مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی، نظامی، سیاسی، خبری و ... به ویژه توسط ترکیه. و نیز ایجاد فرصت تازه برای حمایت از تروریستها.
*- ایجاد سپر خبری، برای حملات جدید رژیم غاصب به نوار غزه – کشتار مسلمانان بحرین – مسلمانان قطیف و ... .
ب – امتیازات سیاسی و نظامی:
کنترل و هدایت موج «بیداری اسلامی» با تغییر نام به «بهار عربی» [که حتی مورد نقد سیاستمداری چون کیسینجر نیز قرار دارد] از یک سو و ضرورت اجتناب ناپذیر برکناری اسد و تجزیه سوریه برای نجات رژیم غاصب از سوی دیگر، در اولویت اهداف و سیاست خارجی امریکا (صهیونیسم بینالملل) قرار دارد. این اتفاق است که به زعم آنان میتواند، حمایت ایران و کشورهای دیگری چون چین، روسیه و ... را بینتیجه نموده و حتی سبب سقوط لبنان نیز گردد و زمینه را برای ایجاد منطقهای نا آرام به نام کردستان و درگیر نمودن مستمر کشورهای سوریه، عراق، ترکیه و ایران فراهم نماید.
اما امریکا و متحدان غربی و عربی نه تنها تا کنون به رغم حمایتهای کلان و حتی تسلیحاتی تروریستها موفق به تحقق این هدف نشدهاند، بلکه در اخذ رأی از سازمان ملل، شورای امنیت و ...، برای توجیه لشکرکشی نظامی مستقیم نیز شکست خوردند.
اما امریکا و متحدان غربی و عربی نه تنها تا کنون به رغم حمایتهای کلان و حتی تسلیحاتی تروریستها موفق به تحقق این هدف نشدهاند، بلکه در اخذ رأی از سازمان ملل، شورای امنیت و ...، برای توجیه لشکرکشی نظامی مستقیم نیز شکست خوردند.
اما این شکستها نیز دلیلی برای عقب نشینی و یا کنارهگیری و انصراف از اهداف نخواهد بود و امریکا چارهای جز لشکرکشی و مداخله مستقیم نظامی ندارد. لذا در کوران اعتراض و خشم مسلمانان، حلمه به سفارتخانهها محقق میشود، یک سفیر نیز در بنغازی به طرز نامعلومی کشته میشود، و بهانه برای اعزام ناوها و هواپیماهای جنگی، تفنگداران و ... مساعد میگردد! اما امریکا نباید و نیز مقرون به صرفه نیست که تنها وارد شود، بلکه به کمک متحدان اروپایی خود نیاز دارد که با توجه به شرایط اروپا، و این انتظار به فرانسه و آلمان (مانند لیبی) محدود می شود و انگلیس نیز چون همیشه معاف است. لذا حمله به دفتر نمایندگی آلمان در سودان(؟!) و درج بی دلیل یک کاریکاتور در مجله فرانسوی و اقدام فرانسه در تعطیل نمودن سفارتخانه و دفاتر نمایندگی در 20 کشور (بدون این که تهدیدی باشد) و جنجال خبری در این خصوص، بهانه و توجیه را جهت مشارکت آنان فراهم میآورد.
زیانها و خسارات دراز مدت:
اما امریکا طبق معمول غافل است که این استراژیها و طرحهای اسرائیلی که در لابی صهیونیستی القا و تحمیل میگرذد، چه زیانها و خسارات جبران ناپذیری در کوتاه مدت و دراز مدت در پیدارد؟ که از جمله آنها میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
*- تشدید روح اسلامگرایی (حدود) دو میلیارد مسلمان جهان؛
*- زمینهسازی برای تغییر مسیر مسلمانان، از اسلام فردی، خصوصی، خرافی و درباری، به اسلام بیداری، حرکت، مقاومت و جهادی یا در یک کلام «اسلام ناب محمدی ص»؛
*- ارتقای فرهنگ «دشمن شناسی» در میان مسلمانان جهان با صدر قرار دادن مصادیق واقعی آن (امریکا، انگلیس و اسرائیل).
*- بیدارتر نمودن و تقویت بصیرت مسلمانان در شناخت، فهم و ادراک توطئهها و فتنهها و نیز تقویت باور ضرورت حضور و دفاع، به ویژه از مرزهای اعتقادی و دینی.
*- ایجاد اتحاد «بر محور اعتقادی» میان مسلمانان برای ایستادگی در مقابل دشمنان اسلام و مسلمین.
*- ایجاد زمینه مناسب برای فراگیرتر شدن توجه اذهان عمومی به اسلام و مسلمین.
*- آشناتر شدن با مفهوم شعایری چون «الله اکبر – لا إله الا الله» به واسطه نشر جهانی اخبار و فرافکنی ویژهای که به دست خودشان انجام میپذیرد. و توجه به رابطه این شعایر با قیامهای مسلمانان – همین توجه موجب گرایش بسیاری از امریکاییها و اروپاییها، به ویژه نسل جوانی که به سیاستهای غرب معترض، خسته و ناامید هستند، به اسلام شده است.
*- تقویت روح حمایت از بیداری اسلامی، سوریه، بحرین و ...، به خاطر تشدید دشمنی با امریکا و اسرائیل و تمامی متحدانشان در کشورهای غربی، عربی و ترکیه.
*- توجه، گرایش و علاقه بیشتر مسلمانان جهان به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران که سه دهه قبل از همه مسلمانان قیام نمود و دفاع از حیثیت، شرف، اراضی و سرمایههای معنوی و مادی مسلمانان را فریاد زد.