ایرانپیان – یادداشت/مجید ر.: فیلمها و سریالها، گاه به لحاظ فنی مورد مطالعه و نقد قرار میگیرند و گاه به لحاظ «پیام»ها و چگونگی موفق یا ناموفق انتقال آن به مخاطب (بینندگان).
بدیهی است که هر چند کیفیت فنی به ارزش فیلم یا سریال میافزاید، اما «پیام» و چگونگی انتقال آن بسیار مهمتر است. چرا که اولاً هر فیلمی هدفدار ساخته میشود و قصد و منظور نویسنده و کارگردان از ساخت یک فیلم انتقال پیام است - ثانیاً بیننده نیز سریال را تعقیب میکند تا ببیند چه میخواهد بگوید و متأثر از پیامها میگردد - و ثالثاً چگونگی انتقال آن پیام است که نقش آفرین گردیده و تأثیر میگذارد. چه بسا پیام مفید، به خاطر نامطلوبی چگونگی انتقال، نه تنها گُنگ یا حتی بی تأثیر میگردد، بلکه به پیامی غیر مفید نیز مبدل میشود. به قول معروف: خطر و ضرر بد دفاع کردن، از خوب حمله کردن بیشتر است.
بالاخره پس از مدتها، شاهد نمایش سریال خوبی از سیما بودیم. سریالی که اصراری به تقلید و امتداد پیامهای ثابت، مستمر، تکراری و هنجار شکنِ اغلب سریالها را نداشت. لذا این سریال به خاطر «آن چه در آن ندیدیم» و نیز «آن چه در آن دیدیم» - که در ذیل به نمونههای آن اشاره میگردد - قابل تقدیر بود.
* اعتقادات و ارزشهای دینی:
در این سریال ندیدیم که به صورت مستقیم و غیر مستقیم، در قالب دیالوگ، بازی یا بیان مستتر علل و معلولها، به دین، اعتقادات و ارزشهای مقدس و محترم نزد مردم حمله شود. و در مقابل نقش طبیعی ارزشهایی چون حجاب را با بازی خوب «فریبا کوثری» شاهد بودیم. نه چون چادر داشت، مواضع، حرکات و کارهایی که بیانگر نوعی عقده است را به نمایش گذاشت و نه همراه چادر از آرایش غلیظ و پوشش نامناسب برخوردار بود.
مادری بادرایت و متینی بود که فعالیت اجتماعی و شغل بیرونیاش [مجری یک برنامه تلویزیونی] بهانهای برای رفتارهای غیر معمول و هنجار شکن نگردید. و همین طور بود نقش و بازی خوب آتیلا پسیانی در نقش یونس سبزی، زندگی یک خانواده معتقد، پایبند به اصول و نقش آفرین در زندگی فردی و اجتماعی را بسیار طبیعی و منطبق با همان واقعیت متداول در فرهنگ ما به نمایش گذاشته بود.
* خانواده:
همت و اصرار اغلب سریالها در تخریب کانون خانواده و به ویژه تخریب نقش پدر در خانواده و نمایش رفتارهای غیر متعارف و ساختارشکن به ویژه از سوی فرزندان جوان، از شاخصههای متدوالی در اغلب سریالها میباشد که خوشبختانه نه تنها در این سریال تعقیب و تقلید نشد، بلکه عکس آن و به صورت طبیعی که فرهنگ و رفتار حاکم بر اغلب خانوادههاست به تصویر کشیده شد. به عنوان مثال:
همسر: در این سریال از القای مظلومیت مصنوعی زن در خانواده، فاصله بسیار بین فهم زن و شوهر از زندگی، اهداف و مخاطرات آن، عدم درک متقابل، اصرار بر القای شعور و مدیریت زن (حتی در امور مربوط به شغل شوهرش) و متقابلاً بیشعوری و کج فهمی و لجاجت شوهر، مخالفت دائمی و شاخ و شونه کشیدن زن در مقابل شوهرش و رفتارهای بیمنطق شوهر ... و خلاصه پیامهای فمینیستی خبری نبود.
در مقابل هم احساسات زنانه، عشق و علاقه متقابل اعضای خانواده، درک متقابل و سازگاری و همسری و همراهی با یک دیگر، به خوبی بیان شده بود.
در این سریال با ژانر پلیسی، ندیدیم که به تقلید از سریالهای امریکایی، افسر پلیس در سالروز ازدواج یا جشن تولد فرزندش به مأموریت رود و یا همسر اعلام کند که دیگر از این زندگی خسته شده است. ندیدیم که همسر معترض شود که تو به خاطر کارهایت رفاه، سعادت و سلامت من و فرزندان را به مخاطره انداختهای!
اما دیدیم که همسر، در عین عشق و تعهد همسرانه و هم چنین محبت و دل نگرانیهای مادرانه، واکنشهای مطلوب و طبیعی در مقابل حوادث تلخ و شیرین نشان میدهد.
پدر: هر چند در این سریال نیز پدر اگر پدر واقعی بود (جمیل) نقش منفی داشت و اگر پدر خوبی بود، حتماً ناپدری (یونس) بود، اما از نمایش نقش مفید و سازندهی «پدر» در ساختار تربیتی و مدیریتی زندگی فرزندان، مهر و عاطفه پدری و چگونگی برخورد در مواقعی که مهر و محبت با وظایف اجتماعی در تعارض با یک دیگر قرار میگیرند، کوتاهی نشده بود.
در سریال «دیوار» ندیدیم که پدر هیچ فهمی از خواستهها، موقعیت و دغدغههای فرزند جوانش نداشته باشد، بلکه دیدیم همه شرایط فرزند را درک میکند.
حتی برخورد نامطلوب وی را به حساب جدایی و تعارض نمیگذارد و در اختلافات نیز چتر حمایتی خود را میگستراند، به شخصیت تربیتی و محبت فرزندانش اطمینان دارد و بالاخره آن که نه به خاطر کارش فرزند را فراموش و آینده او را تباه میکند و نه به خاطر فرزندش در انجام وظایف کوتاهی مینماید.و شاید بتوان گفت که عمده تبلور این معنا در دو سکانس به نمایش درآمد. یکی پذیرش خواستگاری خورشید از پدرش جمیل بود، که از یک سو به خواستگاری رفت و از سوی دیگر اهانت به لباس و ترک انجام وظیفه به خاطر فرزند را نپذیرفت و دیگری رضایت به ازدواج دختر، توسط پدری مجرم و بیرحم. پدری که هیچ کس او را دوست نداشت و دست کم به یک محبت یا محبوب نیاز داشت. رضایتی که به مثابه پایان یافتن همه امیدها و آرزوهایش برای بقا و تداوم زندگی بود.
و خلاصه آن که در این سریال، حتی مهر پدری و دغدغه های او برای سعادت فرزندش، اگر چه پدری مجرم، سنگدل و فارغ از هر گونه محبت، که کینه و عقده سرتاسر وجودش را گرفته بود، به خوبی به نمایش گذاشته شد. چرا که «پدر، پدر است، هر چه که باشد.»
فرزندان: در سریال «دیوار» متفاوت با اغلب سریالهای ایرانی، نه تنها از خودسری، پرخاشگری، بیتربیتی و هنجارشکنی فرزندان جوان، آن هم به گونهای که مخاطب به این مواضع و رفتارهای غلط آنان حق دهد نیز خبری نبود و شاهد چنین صحنههای مخربی نبودیم. بلکه محبت و احترام پدر، درک انتظارات، گرفتاریها، دغدغهها و خواستهای پدر، سازگاری با پدر و ...، چه پدری متعهد و وظیفهشناس و چه پدری جنایتکار، به خوبی به نمایش گذاشته شده بود.
عشق جوانان:
ندیدیم جوانان در کوچه و خیابان، کافی شاپ و پارک و ... با یک دیگر آشنا شوند. ندیدیم عشقی بدون شناخت و بیمنطق در دل آنها ایجاد شود و ندیدیم که به خاطر یک عشق کور، هویت و شخصیت خود را از دست دهند و کانون خانواده را نیز دچار تلاطم کنند.
بلکه دیدیم عاشق و معشوق هر دو منطقی هستند. به قدری عاشق یک دیگر هستند که حاضرند جان خود را فدا کنند، اما از عقل، هویت و شخصیت خود مایه نمیگذارند.
از پدر نمیگذرند، از سلامت زندگی نمیگذرند و حاضر نیستند به خاطر عشق، ملعبه و عروسک دیگران گردند.
در «دیدار»، عشق میان دو جوان، نه عشق هندی بود و نه غربی. بلکه عشقی پاک و حساب شده، منطبق با فرهنگ خودمان بود.
تطهیر مجرم:
از دیگر فرازهای مثبت این سریال اصرار نداشتن به تطهیر مجرم بود. در این سریال ندیدیم که علت انحراف مجرم حتماً دیگرانی که صالحاند باشند. ندیدیم که علت انحراف مجرم، پدر و مادر، همسر، جامعه و ... باشند و خلاصه آن که در عین بیان و نمایش محرومیتهای مجرم، به گونهای که دل مخاطب برای انحراف یک منحرف بسوزد، اصراری به تطهیر او نبود.
در مقابل دیدیم که پانزده سال حبس را تحمل کرده بود، کینه و عقده سراسر وجودش را گرفته بود، در حبس همسرش طلاق غیابی گرفته بود، آرزو داشت رها شود، آزادانه به خورشید نگاه کند، و بی دغدغه با خورشید زندگی کند، اما شاکلهی تخریب شده او مانع خودش بود.
با بازی بسیار زیبا و قابل تقدیر مهدی سلطانی در نقش جمیل، عقده تمامی محرومیتها، آرزوها، عواطف و اشک چشم در حسرت و نیاز به محبت به نمایش گذاشته شد، ولی تطهیر نشد.
چنان چه در بخش پایانی، امیر حسین جوان، در قبال آن چه او برای تطهیر خود بیان داشت پاسخ داد: دوست دارم دلم برایت بسوزد و همراهی کنم، ولی نمیتوانم بپذیرم. نمیتوانم به همسرت حق ندهم که طلاق گرفت و نمیتوانم که جنایت و سرقت اموال دیگران را از جلوی چشمم دور کنم.
نیروی انتظامی:
متأسفانه تهاجم به شاکله و ساختار نیروهای نظامی و انتظامی، چه در قالب سپاه و بسیج و چه ارتش و چه نیروی انتظامی و اداره آگاهی، یکی از اهداف و شاخصههای اغلب فیلمها و سریالهای ما گردیده است.
اما در سریال «دیوار»، ندیدیم که اراذل و اوباش، خواسته و ناخواسته به این لباس درآمده باشند، ندیدیم که به خاطر عشق، ازدواج، وام، تعقیب دختر دلخواه، دریافت کارت عضویت و پاداش، گرفتن عکس یادگاری برای سوء استفاده و ...، به میدان آمده باشند. ندیدیم که از روی اتفاق کار درست، ایثار و از جان گذشتگی و دستیابی به موفقیت نیز حاصل ندانم کاریهای آنان باشد و نیز ندیدیم که مأمورینی سبکسر، بذلهگو، گیج و نافهم و لوده در کنار افسران قرار گرفته و اتفاقاً در یک حادثه نیز کشته و یا عامل موفقیت شوند.
شاید به لحاظ فنی ضعفهایی در پرداخت مأموریتها و عملیاتها مشهود بود، اما دیدیم که افسران و سایر مأمورین افرادی متعهد، کارشناس، مصمم، پیگیر، وظیفهشناس، موقعیتشناس و از جان گذشته بودند.
تقدیر:
و خلاصه آن که سریال «دیوار» به خاطر «آن چه دیگر در آن ندیدیم» و نیز «آن چه در آن دیدیم» قابل تقدیر و تشکر بود و امید است الگویی برای سایر تولید کنندگان فیلم و سریال قرار گیرد.
از کارگردان، بازیکنان و همه عوامل ساخت سریال «دیوار» متشکریم.