ایرانپیان – یادداشت/نکته گو: تخصص صاحبان سرمایه و تولید کنندگان در همان امور اقتصادی، پولی و تولید است، لذا حتی ممکن است بازاریابی و فروش را نیز وارد نباشند و به همین دلیل اغلب مقولهی فروش را به یک شرکت متخصص دیگر محول میکنند، چه رسد به امر تبلیغات که از ظرائف و لطائف بیشتری باید برخوردار باشد. از این رو به طراحان و تولید کنندگان برنامههای تبلیغاتی در قالب تیزر، بنر، آگهی و ... رجوع میکنند و انصافاً پولهای بسیار کلانی را نیز صرف تولید و پخش آگهی محصول خود میکنند. در نتیجه هرگونه اهمال و کوتاهی در این امر، نه تنها پول آنها را هدر میدهد، بلکه سبب رکود بازارشان میگردد و در مجموع به چرخه اقتصادی ضرر میرساند.
نکات بسیاری در تولید یک برنامه تبلیغی باید رعایت شود که از جمله آنها «مخاطب شناسی» و احترام به مشتری است و نه احترام و تمجید کالا و خدمات و اهانت به مشتری! لذا:
هیچ گاه برای تبلیغ مواد غذایی و به خصوص محصولات لبنی، خوشحالی گاو و گوساله را از تولید شیر یا بستنی نشان ندهید، چرا که مشتریان شما «آدم» هستند و خوشحالی گاو و گوساله هیچ نمادی از خوشحالی آنان نخواهد بود.
الف – هیچ گاه برای تبلیغ مواد غذایی و به خصوص محصولات لبنی، خوشحالی گاو و گوساله را از تولید شیر یا بستنی نشان ندهید، چرا که مشتریان شما «آدم» هستند و خوشحالی گاو و گوساله هیچ نمادی از خوشحالی آنان نخواهد بود. واقعاً چقدر زننده است که نشان دهند گوساله در پی مادرش افسرده میگردد و وقتی خودروی سنگین توزیع شیر و بستنی رد میشود، خوشحال به دنبال آن میدود؟! خوب این به ما آدمها که مصرف کننده هستیم چه ربطی دارد؟ اگر کامیون یونجه، کاه و ذرت عبور کنند و خر و گاو خوشحال شوند، قابل توجیه است، ولی نه کامیون توزیع مواد لبنی.
ب – هیچ گاه برای تبلیغ مواد مصرفی و به ویژه خوراکی، نشان ندهید که چند حیوان یا حشره با یک دیگر صحبت و مشورت میکنند و در نهایت انتخاب میکنند و یا به انسان راه نشان داده یا کالا را معرفی میکنند. باور کنید که همه مشتریان آدم هستند و حیوانات و حشرات معلم و الگوی آنها نمیباشند.
پ – هیچ گاه نشان ندهید که یک بچه 6 یا 7 ساله به پدرش یاد میدهد که در کدام بانک افتتاح حساب نماید، چگونه از امکانات الکترونیکی و دیجتالی بانکها استفاده کند و یا کدام بیمه را انتخاب کند. این اهانت بزرگی به بزرگسالان است که در واقع آنها مشتری شما هستند و نه کودکان.
ت – هیچ گاه نباید آموزگار نکات ایمنی به بزرگسالان، بچههای خردسال باشند. آن هم به گونهای که بزرگسال را (در قالب انیمیش یا ...) احمق نشان دهند. اگر هدف از تبلیغ این گونه موارد آموزش است، نباید آن قدر اهانتآمیز باشد که اثر سوء و ضد تبلیغیاش بیشتر باشد.
هیچ گاه در تبلیغ کالا یا خدمات نگویید: «بیش از تصور شما»! این هم اهانت به شعور و حد تصور و توقع منطقی مردم است. به ویژه در محیطی که معمولاً انجام حداقل وظیفه نیز (در بانک، بیمه، رعایت کیفیت و قیمت و ...)، همیشه با اهمال و بدتر از آن اجحاف توأم بوده است.
ث – هیچ گاه در تبلیغ کالا یا خدمات نگویید: «بیش از تصور شما»! این هم اهانت به شعور و حد تصور و توقع منطقی مردم است. به ویژه در محیطی که معمولاً انجام حداقل وظیفه نیز (در بانک، بیمه، رعایت کیفیت و قیمت و ...)، همیشه با اهمال و بدتر از آن اجحاف توأم بوده است. واقعاً راجع به حدّ تصور و توقع منطقی مردم چه گمان کردهاید که می گویید: «بیش از حد تصور شما» - «فراتر از آن چه میاندیشید» و ...؟
ج – هیچ گاه نشان ندهید که مشتری از خوشحالی جایزهی اندکی که میدهید، یا به پرواز در میآید، یا گیج میخورد و یا شکل کلهاش عوض میشود! 10% تخفیف در حق شارژ یا پرداخت اسکناس یکصد تومانی به مقدار ساعتهای عمر، ارزش زیادی ندارد و به هیچ وجه سبب پرواز در خیال، گیجی یا تغییر شکل کلهی هیچ انسانی نخواهد شد. حتی در قالب استعاره، تبلیغ و غلوّ تبلیغاتی.
د – هیچ گاه نشان ندهید که فردی در کاخی مجلل، یا ویلایی لوکس، یا باغی دلبربا نشسته و برایش مثلاً پنیر، سُس، نوشیدنی یا غذا میآورند، چرا که 99.9% مشتریان شما اجاره نشین هستند.
و – هیچ گاه از واژهایی چون: نخستین، اولین، با سابقهترین و ... استفاده نکنید، چون مردم از کالاها یا خدمات امروز شما استفاده میکنند و نه نیم قرن پیش.
*- و خلاصه اگر به موارد فوق و سایر مواردی که باید لحاظ شود دقت کنید، به یک جمله بر میگردد: «به شعور مردم و به ویژه مشتریان خود احترام بگذارید»، البته نه فقط به هنگام تولید تیزر تلویزیونی یا طراحی بنر و بیلبورد، بلکه به هنگام تولید و توجه به کیفیت تولید، به هنگام قیمت گذاری، به هنگام توزیع و به هنگام ارائه یا عرضه خدمات یا کالا به مشتری.
یک نکته هم با صاحبان کالا و خدمات:
وقتی کارمند نه تنها کار را راه نمی اندازد، بلکه بیتربیت با ارباب رجوع صحبت میکند، وقتی فروشنده گمان میکند که زمان جنگ است و مشتری محتاج اوست، وقتی خدمتکار رستوران غذای پرسی چند ده هزار تومان را روی دست آورده و روی میز میکوبد، وقتی کارمند بانک پول یا فیش بانکی را مقابل مشتری پرت میکند و هنگامی که نمیخواهد پول خودش را به خودش برگرداند میگوید: پول نداریم – تراول هم نداریم و فقط میتوانی چک بین بانکی بگیری و یا اگر پول هست، مثلاً دو میلیون تومان اسکناس دو هزار تومانی بگیری، وقتی عابر بانک به ویژه در شبهای تعطیل فقط پیام «با عرض پوزش ...» تحویل میدهند و یا به جای شبکه شتاب، هر بانکی فقط پاسخگوی کارت مشتری خودش است و ...، نه تنها اثر مثبتی از هیچ کدام این تبلیغها باقی نمیماند، بلکه اساساً به یک ضد تبلیغی که اهانتش در عمل مضاعف شده است مبدل میگردد.