ایرانپیان – یادداشت/ محسن ت.: یکی از بدترین شیوههای تبلیغاتی که سبب تسخیف نامزدهای محترم ریاست جمهوری و هم چنین تحقیر مردم و توهین به شعور آنها میشود، اجرای سناریوهایی است که بیشتر شبیه فیلمهای سینمایی اکشن سنتی یا مدرن میباشد.
برخی از این روشها خاطرهی فردین و بهروز وثوقی در فیلم فارسی را زنده میکند و برخی دیگر دقیقاً سبک و سیاق فیلمهای هندی را دارد و برخی نیز هالیوودی همان تمهاست!
در این روش سعی میشود تا به اذهان عمومی القا شود: «شما در بد مخمصهای گیر افتادید و نیاز به یک فردین، زورو، سوپرمن، رمبو یا حتی اسپایدرمنی دارید که ناگهان چشمان خود را بدرد، آبروان در هم کشد، مشتها را گره کند، اسفناج بخورد و وارد صحنه شود!» در حالی که قوه مجریه و ریاست جمهوری فیلم سینمایی نیست و جایی برای فردینبازی و ادای مرد عنکبوتی ندارد.
آیا هاشمی میآید؟ آیا خاتمی خواهد آمد؟ شاید حسن روحانی یا فلاحیان بیایند؟ قالیباف مصمم است و حسابی خرج میکند، ولایتی تیمش را بسته است، محسن رضایی برای خود رقیبی نمیشناسد، باهنر که دیگر کولاک است و ...!
این شعارها بسیار سخیف است و ریاست جمهوری نه کافه است و نه رینگ بوکس یا مسابقه فوتبال حرفهای.
بلکه اداره یک کشور بزرگ در تمامی عرصههای داخلی و خارجی آن است، که تقوا، شعور، علم، تخصص، صداقت، ایثار، همت، بصیرت و التزام میطلبد.
یک سؤال برای نامزدها و اذهان عمومی:
خوب است نامزدها از خود بپرسند و اذهان عمومی نیز برای خود این سؤال را طرح کنند که اگر همهی این آقایان، از راست، چپ، وسط، اصولگرا، اصلاحطلب و ...، وارد عرصهی انتخابات نشوند و یا اساساً از سیاست کنارهگیری کنند چه میشود؟ یا چه اتفاق هولناکی میافتد؟!
چه اتفاق خاصی پیش میآید اگر آقای هاشمی کلاً تصمیم به بازنشستگی از عرصهی سیاست و قدرت بگیرد؟ چه حادثهای رخ میدهد؟
اگر امثال آقایان خاتمی، حسن روحانی، فلاحیان، محسن رضایی، قالیباف و سایر آقایانی که همه با هم 20 یا 30 نفر هم نمیشوند و در یک اتوبوس گردشگری شهری جای میشوند، تصمیم بگیرند بروند یک گوشهای و به همان زندگی معمولی (مانند دیگران) پرداخته و به فکر دنیا و آخرت خود باشند چه میشود؟!
مثلاً اگر آقای احمدینژاد به تدریس در دانشگاه ادامه دهد و آقای مشایی نیز به همان سیر و سلوک و کشف و شهود شخصی ادامه دهد، چه ضایعهای برای کشور رخ خواهد داد؟!
باور کنید هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و چه بسا اگر برخی رضایت دهند و دیگر دست بکشند و از صحنه خارج شوند بسیار هم بهتر خواهد بود. هم برای دنیای مردم و هم برای آخرت خودشان.
از این مملکت و این ملت بزرگانی چون: شهدای محراب، آیت الله دکتر بهشتی، آیتالله مطهری و سردارانی چون چمران، شیرودی و صیاد شیرازی و نیز مغزهای متفکری چون مسعود علیمحمدی، مجید شهریاری، فریدون عباسی و مصطفی احمدی روشن را با ترور گرفتند و هیچ مکثی در حرکت رو به جلوی این نظام و مردمش در هیج عرصهای ایجاد نگردید.
پس خواهشاً فردین بازی در نیاورند. «او میآید» - «آیا او خواهد آمد؟!» - «او گفت: اگر لازم ببینم خواهم آمد» - «گفت: اگر چنین و چنان شود نمیآیم» - «گفت: اگر چنین و چنان نشود میآیم» و ...، شعارهایی بسیار سخیف و تحقیر مردم است.
نامزدهای ریاست جمهوری، وزرا، نمایندگان مجلس و همه مسئولین در سه قوه و زیر مجموعهی آنها دقت کنند که مردم هیچ نیازی به آنها ندارند، بلکه آنها هستند که به مردم نیازمند میباشند.
همیشه همهی مسئولین اذعان کردند و شعار دادند که این کشور از ذخایر، معادن و استعدادهای بسیار بالایی برخوردار است، اما فراموش نکنند که این ملت خود بزرگترین، ارزشمندترین و غنیترین سرمایه هستند و ذخایر انسانی بسیاری دارند. این آقا نشد، یک آقایی دیگر. چیزی که در این مملکت زیاد است، خدمتگزار صدیق و لایق