ایرانپیان – یادداشت/ سلیم: طبیعی است یک نامزد ریاست جمهوری است برای جلب بیشتر اذهان عمومی و جلب بیشتر آرا به سوی خود، شعارها و وعدهی متفاوت و بسیاری به اقشار و اصناف مردم بدهد، هر چند که بسیاری از آنها فقط شعار باشد، یا نشدنی باشد، یا از حیطهی اختیارات او خارج باشد یا اساساً دروغ و مردم فریبی باشد. البته گفتیم که طبیعی است، نه این که حق است.
اما نباید کلاً به مخطبش بیتوجه بوده و یا آنها را تحمیق (احمق انگاشتن) نماید. بالاخره این مردم از هر قشر و صنفی که باشند، هم حق دارند و یک نظام سیاسی، یک حکومت، یک رییس جمهور و دولت، یک مجلس و سایر نهادها را برای احقاق حقوق خود میخواهند و انتخاب میکنند و هم شعور دارند و نباید به شعور آنان توهین کرد.
از این رو اشکالی ندارد که شعارها بسیار و وعدهها بسیارتر باشد، اما نباید خارج از اصول عقلی و اخلاقی باشد، به ویژه برای نامزدی چون آقای رضایی که مدعی است همیشه بر اساس عقل و خرد حرکت میکند!
الف - آقای محسن رضایی برای جذب هنرمندان و ورزشکاران شعارهای بسیار غلط، ناشدنی و غیر معقولی را در خصوص کوتاه کردن دست سیاست از ورزش و هنر داد. وی میگوید:
«از سیاستمداران کشور میخواهم دست از ورزش و هنر و فرهنگ بردارند!»
و سپس به گمان این که مملکت و نظام یک پادگان است و او فرماندهی نظامی آن پادگان، میافزاید:
«نخستین کاری که خواهم کرد این است که پای امنیت و سیاست را از حوزه های هنر ، ورزش و فرهنگ بیرون میکشم و به صاحبان آن میسپارم»
این شعار بیمحتوا، حاکی از این است که گوینده نه از مفهوم و عرصهی سیاست خبر دارد و نه از معنا و میدان فعالیت و هنر و ورزش.
این شعار بیمحتوا، حاکی از این است که گوینده نه از مفهوم و عرصهی سیاست خبر دارد و نه از معنا و میدان فعالیت و هنر و ورزش.
یک نامزد ریاست جمهوری باید بداند و میداند که «سیاست» حتی به معنای «حکومت» یک مفهوم کلی است که به ساختار یک نظام سیاسی که به منظور فعالیت در تحقق اهدافی معین شکل گرفته است اطلاق میگردد، اما «دولت» که متشکل از رییس دولت و کابینهی اوست، فقط مجری آن سیاستها برای دورهای محدود است.
جمهوری اسلامی ایران یک نظامی استوار بر فرهنگ اسلامی است و اگر چنین فرهنگی نبود، اصلاً انقلابی صورت نمیگرفت، حال شما از سیاست میخواهید که دست از فرهنگ بردارد؟!!
یک سیاستمدار باید بداند که زیرساخت برخی از حکومتها ثروت است، برخی دیگر قدرت نظامی و برخی دیگر فرهنگ. که جمهوری اسلامی ایران یک نظامی استوار بر فرهنگ اسلامی است و اگر چنین فرهنگی نبود، اصلاً انقلابی صورت نمیگرفت، حال شما از سیاست میخواهید که دست از فرهنگ بردارد؟!! آیا این خودش اِعمال یک سیاست و یک فرهنگ سیاسی نیست؟!
احیاناً وی نمیداند که اگر سیاست در فرهنگ، هنر و ورزش دخالت و حتی اعمال نظر داشته باشد، یک نوع سیاست است و اگر کنار بکشد و فقظ ناظر باشد، آن هم نوعی سیاست است و اگر رها کند و اصلاً کاری نداشته باشد، آن هم نوعی سیاست است. پس، از نقش سیاست در هیچ عرصهای، به ویژه هنر و ورزش هیچ گریزی نیست. و بیتردید اگر سیاست داخلی در این امور دخالت نکند و دست و پایش را از عرصه فرهنگ، هنر و ورزش کوتاه نماید، زمینه را برای دست و پا درازی دشمنان مساعد نموده است.
بدون تردید هر موضعی نوعی سیاست است، همین که ایشان میگوید:
شما حتی اگر رییس جمهور هم بشوید، کارهای نیستید که چنین سیاست غلطی را در عرصهی فرهنگ، هنر و ورزش اِعمال نمایید. چرا که شما فقط مجری سیاست هستید و نه سیاستگذار.
«نخستین کاری که خواهم کرد این است که پای امنیت و سیاست را از حوزه های هنر ، ورزش و فرهنگ بیرون میکشم و به صاحبان آن می سپارم»، یعنی نوعی دخالت سیاست در فرهنگ، هنر و ورزش. و البته باید به ایشان یادآور شد که شما حتی اگر رییس جمهور هم بشوید، کارهای نیستید که چنین سیاست غلطی را در عرصهی فرهنگ، هنر و ورزش اِعمال نمایید. چرا که شما فقط مجری سیاست هستید و نه سیاستگذار.
ب – آقای رضایی این شعارهای به دور از خرد و عقلانیت سیاسی و اجرایی را در حالی میدهد که در هیچ کجای دنیا سیاست (حتی به معنای حکومت و دولت)، نه تنها عرصهی فرهنگ، هنر و ورزش را رها نکرده و نمیتواند بکند، بلکه به مراتب بیش از گذشته متوجه آن شده است. فرهنگ، هنر و ورزش سه ابزار نیروند و کارساز سیاست هستند و به همین جهت است که روز به روز بیشتر مورد توجه سیاستگذاران ماسونی و صهیونی قرار میگیرند و سرمایهگذاریهای کلانی به آنها اختصاص داده میشود.
آقای محسن رضایی! خوب است در کنار چند کتاب اقتصادی، کمی هم در عرصه فرهنگ و دنیای هنر و ورزش در جهان سیاست مطالعه نمایید. آیا امروز سیاست دست از هالیوود برداشته است یا هالیوود با سیاست کاری ندارد. نکند گمان میکنید که اهداف و تعاملات سیاسی غرب نقشی در فیفا، یوفا و بقیه فاها ندارد؟!
آیا شما میدانید که چرا رنگ تیمهای ورزشی مطرح دنیا در هر رشتهای یا قرمز است یا آبی، حتی اگر تیم برنده یا قهرمان نباشند؟ آیا ماجرای الاغ و فیل و نیز قرمز و آبی در دو حزب حاکم بر امریکا را میدانید
آیا شما میدانید که چرا رنگ تیمهای ورزشی مطرح دنیا در هر رشتهای یا قرمز است یا آبی، حتی اگر تیم برنده یا قهرمان نباشند؟ آیا ماجرای الاغ و فیل و نیز قرمز و آبی در دو حزب حاکم بر امریکا را میدانید (1 - لینک)؟ اگر نمیدانید، اشکالی ندارد، همه که نباید همه چیز بدانند، اما درست نیست انسان در عرصهای که علم ندارد وارد شود و حرف بزند. از ربط سیاست، فرهنگ هنر و ورزش و تأثیر آنها در یک دیگر نمیدانید، اما قرآن که میخوانید، مگر نفرمود در مورد چیزی که نمیدانید نگویید، مسئول میشوید:
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا» (الإسراء، 36)
ترجمه: و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
ج – مگر میشود نقش ورزش، به ویژه در میدانهای منطقهای یا جهانی را در سیاست نادیده گرفت و مگر سایر کشورها نادیده گرفتهاند که ما چنین نماییم؟! آیا تیمهای بزرگ را به دور از احزاب و قدرتهای سیاسی دیدهاید و یا چگونگی محل برگزاری مسابقات جهانی را به قید قرعه فرض نمودهاید؟ آیا نمایش سیاسی – نظامی و امنیتی انگلیس در المپیک لندن را ندیدید یا به دنبال آن نمایشنامه ترور در مسابقه دو ماراتن بوستون و تشدید اسلامهارسی در اذهان عموی ندیدید؟!
مگر میشود برای سیاست محدودهای قائل شد و برای فرهنگ و هنر محدودهی دیگری قائل شد و دور آنها خط قرمز یا آبی کشید و از هم جدایشان کرد؟!
مگر میشود برای سیاست محدودهای قائل شد و برای فرهنگ و هنر محدودهی دیگری قائل شد و دور آنها خط قرمز یا آبی کشید و از هم جدایشان کرد؟! سیاست بدون ابزار فرهنگ و هنر، چگونه مطرح میشود؟ چگونه محبوب و معقول میشود؟ چگونه مقبولیت و مشروعیت مییابد و چگونه مستحکم شده و تداوم مییابد و یا حتی چگونه ضعیف و منفور و مغلوب میشود؟ نکند نمیدانید ناتوی فرهنگی در تهاجم و شبیخون فرهنگی چه میکند یا نمیدانید در ایران چه فیلمهایی با سفارش یا مطلوب اهداف غرب تولید میگردند و جایزه نیز میگیرند و یا چه سریالها، رومانها و ... فرهنگی منتشر میگردد؟!
سیاست خودش هنر است و هنر نیز جز سیاست چیزی نیست.
سیاست خودش هنر است و هنر نیز جز سیاست چیزی نیست. دست کم به عنوان یک مسلمان باید تاریخ اسلام را مطالعه کرد و تأمل و تدبر نمود که چرا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، پس از فتح مکه که یک کار سیاسی بود، ابوسفیان را رها کرد و حتی خانهی او را برای سیاستمداران منحرف و اذنابشان خانهی امن اعلام کردند، اما چند هنرمند که اکثرشان زن نیز بودند را بازداشت، محاکمه و مکافات نمودند؟
آقای رضایی میافزاید:
«برخی به من ایراد می گیرند که اگر نگاه تو این گونه باشد با ساخته شدن فیلم های ضد امنیت و ضد هویت ایرانی چه می خواهی بکنی؟... وی افزود: از کجا ثابت شده که دلسوزی ما سیاستمداران بیشتر از هنرمندان و فرهنگیان جامعه است ؛ چرا این قدر ما میترسیم؟»
همین سخن ثابت میکند که سیاست و فرهنگ و هنر تفکیک ناپذیر است، اما چه کسی گفته که کنار حضور در صحنه از «ترس» و کشیدن و سپردن عرصه به دشمنان «شجاعت» است. این شعارها زمان خاتمی و مهاجرانی نیز زیاد بیان میشد که نتیجهاش را دیدیم.
البته همه این انتقادها، به نوع نگاه آقایان روحانی و عارف نیز بر میگردد.