ایرانپیان – یادداشت/ فرهاد د.: این مناظره اضافه بر اعلام مواضع و دیدگاهها و نیز چالشهای نسبتاً خوبی که بین نامزدهای ریاست جمهوری پیش آمد، آهنگ و نکات خاصی هم داشت که توجه به آنها میتواند در شناخت بهتر مؤثر باشد، ولی باید مباحث از مناظر متفاوت مورد توجه قرار گیرد.
تأیید عملکردهای احمدینژاد:
هشت سال تمام احمدینژاد از خوب و بد هر چه کرد، مورد هجمه و انتقاد شدید همین آقایان و جناحهایشان بود، اما یک به یک در ارائه برنامه (البته شعار) به صورت مستقیم و غیر مستقیم مجبور شدند که نه تنها همه این کارها را تأیید کنند، بلکه نشان دادند که به جز همین کارهای انجام شده، کار دیگری به نظرشان نمیرسد.
اقرار به تثبیت توان فعلی کشور، قدرت و موقعیت خارجی ما در منطقه و جهان، دستآوردهای علمی چون: انرژی هستهای، نانوتکنولوژی، فرستادن موجود زنده به فضا و ... از یک سو و تکیه بر ضرورت تداوم یارانه، مسکن مهر، سفرهای استانی، استقلال بخشیدن به استانداریها و ...، وعدههای بدون برنامه مخالفان دولت فعلی بود. حتی دکتر عارف که وقتی بحث از دولت دکتر احمدینژاد یا اصولگرایان به میان میآید بغض از چشمان و صدایش بیرون میزند نیز مجبور به اذعان شد و در خاتمه نیز به پشتکار و جدیت دولت احمدینژاد اقرار کرد.
از همه این مباحث جالبتر احیای روش «بگم بگم» بود که به ویژه اصلاح طلبها بغض شدیدی نسبت به آن داشتند و مکرر این شیوه را بداخلاقی احمدی نژاد خواندند و اکنون خود توسط روحانی و عارف به «بگم بگم» افتادند.
تنها نمایندگانی که اولاً معرفی خود را بر تخریب دستآوردهای دولت احمدینژاد بنا نکردند، ثانیاً نه تنها دستآوردها را هیچ گاه انکار نکردند، بلکه با صلابت بر آنها اذعان کردند و در ضمن نقاط ضعف را با متانت بیان کردند، دکتر حداد عادل و دکتر سعید جلیلی بودند.
افول کامل اصلاح طلبها:
اصلاحطلبها که بیش از یک دهه است به طور کلی توسط مردم کنار گذاشته شدهاند و اصرار دارند به زور هم که شده حتماً در میدان مسئولیت باشند، و همه را محکوم میکنند که اگر چه مورد استقبال مردم نبودند، اما باید با دعوت به کار و تقدیم پست در رأس امور باقی میماندند، بیش از گذشته تخریب شده و افول کردند.
دکتر عارف که تمامی صحبتهایش را در تمامی جلسات با کلمه «اصولگراها» شروع کرده بود، باز هم با شعارهایی که در سطح یک دانشجوی سال اولی، غیر مطلع و جوّزده بود در جایگاه نامزد ریاست جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و از دستگیر شدن یک نفر در بازار یا یک نفر در آذربایجان سخن گفت و همه مشکلات کشور در سیاست داخلی، خارجی، تورم، ارز، اقتصاد و ... را نیز معلول بازی نگرفتن اصلاحطلبها دانست. از نظر او هیچ کس به غیر از اصطلاحطلبها، کارشناس، مدیر و مدبر نمیباشد و اگر اصلاحطلبان کنار روند، یعنی کلیه کارشناسان و مدیران کنار گذاشته شدهاند.
دکتر حسن روحانی نیز همین مواضع را داشت، منتهی با ادبیاتی متفاوت، چرا که گرایش او به تیم آقای هاشمی بیشتر از اصلاحطلبان است که هیچ ارزشی برای آقای هاشمی قائل نیستند.
گویا هر دو با علم به این که رأیی حتی قابل توجه ندارد، از همان ابتدا فقط برای جوّسازی و در صورت امکان تشنج به میدان آمدهاند. گویا هر دو قسم خورده بودند که مکرر بگویند: آیتالله هاشمی، حجت الاسلام و المسلمین خاتمی، مهندس موسوی و اصلاحات.
خلاصه موضعگیری جناحی این دو نامزد مدعی فراجناحی به حدی شور بود که دیگر طاقت همه نامزدها را طاق کرد و هر کدام اشارهای به رفتارهای جناحی و حتی منحرف اصلاحطلبها، در برخورد با دانشجویان، حتی تحکیم وحدت، کشته شدن مخالفان، دستاوردهای لبخند به خارجیها، امنیت داخلی، فتنه، نگاه جناحی و تکاندن تمامی وزارتخانهها از هر کسی که به خاتمه رأی نداده بود و ... کردند و بالاخره حسن روحانی و قالیباف افشاگریهایی از یک دیگر نمودند و در نهایت آقای غرضی آب پاک را روی سر اصلاحطلبها ریخت و گفت: دبیرکل اصلاحطلبها گفت: ق«انون اساسی ما، منشور سازمان ملل است» و صدا از هیچ کدامتان در نیامد و کسی تو دهن او نزد و امروز با چه رویی دوباره میگویید ما اصلاح طلب هستیم.
در این میان آقایان دکتر حداد عادل و نیز دکتر سعید جلیلی، بدون بغض، جدل و مبتنی بر مستندات و مستدل، مواضع و عملکرد اصلاحطلبها را نقد کردند. دکتر حداد عادل گفت: چه اشکالی داشت وقتی کسی قانون شکنی کرد، فتنه به راه انداخت و ...، شما میآمدید و حرفی میزدید و محکوم میکردید، همان طور که من حرف زدم، اما همه سکوت کردید. دکتر جلیلی هم اشاره کرد که کدام قانون شکنی بالاتر از این است که عدهای خلاف قوانین کشور مدعی شوند که انتخابات باید وتو شود و شما و بالاترین مقام اجرایی کشور (خاتمی) هم چنان از آنان حمایت کرده و به این حمایت افتخار هم بکنند.
اطلاعات غلط، به ویژه در تعاملات خارجی:
این بخش خیلی جالب بود. مدعیان سیاست خارجی و از جمله دکتر عارف، دکتر ولایتی و دکتر محسن رضایی، ضمن این که اطلاعات غلطی در مباحث مختلف ارائه دادند و بر اساس آن از مواضع گذشته و حال خود دفاع کردند، به شدت هم دیگر را نفی و یا بهتر بگوییم رسوا کردند. تا آنجا که روحانی به رضایی بگوید که شما میگفتید شورای امنیت بهتر از شورای حکام است و حالا آمدید به ما درس بدهید.
در این میان باز دکتر حداد عادل و دکتر جلیلی بودند که با متانت، به دور از حاشیهسازی و شعار و در سطح قابل قبول برای جایگاه نامزد ریاست جمهوری، به دستآورد سیاستهای خارجی و لبخندهای دوره سازندگی و اصلاحات اشاره کردند و دو حکم بازداشت آقای هاشمی و نیز محور شرارت خواندن ایران و ممنوعیت هر گونه مذاکره با وزرا را یادآوری کردند.
سخنان دشمن شاد کن:
تلخترین فراز این مناظره، شعارها و حتی اطلاعات دشمن شاد کن بود. محسن رضایی، قالیباف، حسن روحانی، دکتر عارف و حتی غرضی (و البته کمتر از بقیه)، با سیاه نمایی فضا، انکار دستآوردها، خراب نشان دادن اوضاع فعلی، بدبخت نشان دادن مردم، اثر بخشی تحریمهای امریکا بیش از آن چه واقعیت دارد، ترساندن مردم از این که تازه این 40% آثار تحریم است و ما بقی در راه است(رضایی) و بالاخره افشای بسیاری از اطلاعات طبقهبندی شده داخلی و خارجی، به ویژه توسط دکتر ولایتی، حسن روحانی و سپس قالیباف و رضایی، بود.
این آقایان که مدعی هستند بالقوه میتوانند رییس جمهور این کشور باشند، همین اندازه نیز توجه نداشتند که مخاطبین آنها فقط ایرانیهای رأی دهنده نیستند، بلکه نه تنها همه رسانههای خارجی، بلکه دولتهای امریکا و اروپا و دستگاههای سیاسی و امنیتیشان، کلمه به کلمه این حرفها را رصد و تعقیب میکنند و قطعاً خوشحالترین مخاطب از این خودزنیها، آن هم توسط سران این نظام و نامزدهای ریاست جمهوری آتی هستند.
بالاخره امریکا، انگلیس، متحدان اروپایی و اسرائیل میدانند که این آقایان از سران این نظام بوده و هستند. پس اگر دیدگاههایشان تا این حد متضاد است، حتی حاضرند اطلاعات طبقهبندی شده را به خاطر رأی افشا کنند و یک دیگر را نیز در این مواضع تخریب کنند و این چنین اذعان به آثار تخریبی تحریم میکنند و هیچ دغدغهای به جز کم کردن تحریم به هر قیمتی ندارند، هر تشدید و تهدید بیشتری اثر بخش خواهد بود.
باز تنها کسانی که با درایت سیاسی و امنیتی و با بصیرتی که به نفع دشمن تمام نشود، ضمن مشخص کردن اطلاعات غلط (اگر نگوییم دروغ) نامزدها، به نقاط قوت و قدرت سیاست خارجی ایران و نیز مواضعی که توانسته است دشمنانی چون امریکا و اروپا را به رغم نهایت استفاده از سلاحهای تهدید و تحریم، مهار کند و مجبور به بازگشتن به مذاکرات، نامه نوشتن به مقام معظم رهبری توسط اوباما، اذعان به ناچاری از حضور ایران در حل بحرانهای منطقهای و ... بنمایند، همان دکتر سعید جلیلی و دکتر حداد عادل بودند.
جذب اذهان عمومی:
هر یک از نامزدها در مواضع و سخنان خود سعی کردند تا به هر شیوهای که میتوانند، از شعار و وعده گرفته، تا تخریب دیگران، تا خودزنی علیه نظام، تا پالس فرستادن برای دشمنان خارجی و ... اذهان عمومی را بیشتر به سوی خود جلب کنند، اما روش شتابزدهی آنها در پایان، به ویژه آقایان قالیباف، رضایی، ولایتی، عارف و روحانی و بیاناتشان بیشتر به امضاهای آگهی تسلیت و مجلس ختم شبیه بود.
برخی پشت سر هم اقشار مختلف را نام بردند و برخی اصناف مختلف و برخی اقوام مختلف را پشت سر هم ردیف کردند و گمان کردند که با بردن نامشان، رأی آنها را جذب میکنند.
در مجموع میتوان به صراحت بیان داشت که این مناظره، درخشش آقایان دکتر سعید جلیلی و دکتر حداد عادل بود و اگر داوری اذهان عمومی مبتنی بر این مناظره باشد، رقابت جدی چه در دور اول و چه در دور دوم، بین آقایان جلیلی و حداد عادل خواهد بود.