ایرانپیان – یادداشت/ سلیم: ظاهر مفاد توافقنامه بسیار اسفبار و حتی نگران کننده است، پروتکل الحاقی که فقط از ما بهترون میدانند شامل چه مفادی است از آن هم بدتر است. بدتر از همه دهن کجی بدون وقفه و عجولانه امریکا و اتحادیه اروپا یا همان 1+5، به تمامی اعتمادها و لبخندها و به آغوش کشیدنهای بیجا و چیپ است و میتوان اذعان داشت که از آن بدتر، اهانتهای صریح و بیپرده به ملت ایران و اعلام بیاعتمادی به پرزیدنت روحانی میباشد و البته اینها همه ظاهر قضیه است و عمق فاجعه بسیار عمیقتر است.
اما مردم نباید اصلاً نگران و ناراحت باشند، چرا که این هیجان و شعف برای مذاکره و برقراری ارتباط و تلاش عجولانه برای کسب اعتماد و رضایت دشمنان قسم خوردهی این کشور و ملت، دستآوردهای بسیار کلان و ارزشمندی داشت که در مفاد قطعنامه و پروتکل الحاقی درج نشده است و شاید حتی سیاستمداران خوش خیال و زود باور خودمان نیز گمان نمیکردند که آن توافقات آن چنانی، دستآوردهایی این چنینی داشته باشد که ذیلاً به برخی از اهمّ آنها اشاره میشود:
الف – تجربهای برای دولت و سیاسیون:
هر چه فرمود: «من اعتماد ندارم، خوشبين نيستم به مذاكره، لكن میخواهند مذاكره كنند، بكنند؛ ما هم به اذنالله ضررى نمیكنيم»، به گوش فهم یک عده ذوقزده فرو نرفت. آن قدر خود کمبین و غربزده و مقهور قدرت غرب بودند که گمان میکردند، هر چه هست از ماست و تقصیر ماست و میشود به آنان اعتماد کرد، لذا شروع کردن به خودزنی! اما این حضرات سیاسی که گویا اصلاً تا قبل از رسیدن به قدرت در این کشور و اساساً در تاریخ جهان نبودند و فرق بین دوست و دشمن را نمیشناختند، تجربهای به دست آوردند که به دشمن نمیشود اعتماد کرد.
«اين رويكرد استكبارى كه آمريكايىها دارند و از دهها سال پيش تا امروز هم ادامه دارد، موجب شده است كه در ملّتهاى دنيا يك احساس بىاعتمادى و بيزارى نسبت به دولت آمريكا بهوجود بيايد؛ اين مخصوص كشور ما نيست؛ هر ملّتى به آمريكا اعتماد كرد، ضربه خورد.»
ب – تجربهای برای ملت:
فرمود: «(این مذاکرات) يك تجربهاى در اختيار ملّت ايران است - كه حالا من مختصراً عرض خواهم كرد - اين تجربه ظرفيّت فكرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربهاى كه در سال ۸۲ و ۸۳ در زمينهى تعليق غنىسازى انجام گرفت، كه آنوقت تعليق غنىسازى را در مذاكرات با همين اروپايىها، جمهورى اسلامى براى يك مدّتى پذيرفت. خب ما دو سال عقب افتاديم، لكن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهميديم كه با تعليق غنىسازى، اميد همكارى از طرف شركاى غربى مطلقاً وجود ندارد.«
بله، البته که ملّت ما، ملّت کهن، هوشیار، بصیر و انقلابی است و تجربیات بسیاری در نیم قرن گذشته و به ویژه 34 سال عمر جمهوری اسلامی ایران دارد، اما گاهی که فضا نسبتاً آرام میشود، جنگ نظامی جایش را به جنگ نرم میدهد و از سوی دیگر نسل نیز عوض شده است و نسل جدید سوابق گذشته را تجربه نکرده است،
یک عده وسط میافتند و با هیاهو و جنجال و هزینهی کلان تبلیغاتی، به آنان القا میکنند که «این ما هستیم که با آمریکا دشمنی و لجبازی داریم، نه امریکا با ما» یک عده وسط میافتند و با هیاهو و جنجال و هزینهی کلان تبلیغاتی، به آنان القا میکنند که «این ما هستیم که با آمریکا دشمنی و لجبازی داریم، نه امریکا با ما»، لذا اگر کمی خوش اخلاق باشیم، چند تا امتیاز پیشپا افتاده بدهیم و کمی هم لبخند چاشنیاش کنیم و با هم یک فنجان قهوه بخوریم، همه مشکلات و از جمله تنشهای سیاسی مرتفع میگردد. لذا این بندگان خدا نیز باور کرده و با امید و آرزوی واهی، این تز یا بهتر بگویم «خوش خیالی» را دنبال کرده و حمایت میکنند. اینجا یک تجربهی جدید لازم است، تا این قشر جدید و جوان و سایرین نیز خودشان خباثت دشمن را تجربه کنند؛ البته با حداقل هزینه. خُب این دستآورد بسیار ارزشمند است.
ج – درس عملی دشمنشناسی:
فرمود: «يك مسئله اين است كه دشمنى آمريكا با ملّت ايران و با جمهورى اسلامى اصلاً حول محور هستهاى نيست؛ اين خطا است اگر خيال كنيم كه دعواى آمريكا با ما سرِ قضيّهى هستهاى است؛ نه، قضيّهى هستهاى بهانه است؛ قبل از اينكه مسئلهى هستهاى مطرح باشد، همين دشمنىها، همين مخالفتها از اوّل انقلاب بود؛ اگر يك روزى هم مسئلهى هستهاى حل شد - فرض كنيد جمهورى اسلامى عقبنشينى كرد - همان كه آنها میخواهند - خيال نكنيد مسئله تمام خواهد شد؛ نه؛ ده بهانهى ديگر را بهتدريج پيش میكشند: چرا شما موشك داريد؟ چرا هواپيماى بدون سرنشين داريد؟ چرا با رژيم صهيونيستى بديد؟ چرا رژيم صهيونيستى را به رسميّت نمىشناسيد؟ چرا از مقاومت در منطقهى به قول خودشان خاورميانه حمايت میكنيد؟ و چرا؟ و چرا؟ و چرا؟«
آیا اینها خیر از غیب بود که حال میبینیم مو به مو واقع شده است؟ یا دشمن شناسی حکیمانه بود؟
اما، گفتند خیر؛ هر چه هست بر سر اصرار ایران بر پیشرفت انرژی هستهای است. حالا چه اصراری هست که این همه سانتریفیوژ بچرخد؟ خُب چه اشکالی دارد که این قدر هم نچرخد، اما کارخانجات ما بچرخد؟ مشکل در قدرت غنیسازی است؟ خب چه اصراری است که ما غنیسازی کنیم یا نشان دهیم که میتوانیم حتی غنیسازی 20% داشته باشیم؟ توافق میکنیم تا با حضور بازرسانشان و جلوی چشم خودشان، همه دستآوردهایمان را ذبح کنیم – لبخند هم بزنیم؛ آنگاه حتماً دشمنیها به پایان میرسد!
خُب نظر به این که برخی تا امریکا حرفی را نزند قبول ندارند، اکنون امریکا به صراحت برایشان تشریح کرده است که دشمنی ما با ایران، اصلاً به خاطر انرژی هستهای نیست.
خُب نظر به این که برخی تا امریکا حرفی را نزند قبول ندارند، اکنون امریکا به صراحت برایشان تشریح کرده است که دشمنی ما با ایران، اصلاً به خاطر انرژی هستهای نیست. بلکه استقلال و نافرمانی ایران، قوای نظامی ایران، موشکهای ایران، نقشآفرینی نظام جمهوری اسلامی ایران در منطقه، حمایتش از حزبالله و سوریه، قدرت تعیین کنندهاش در معادلات سیاسی، دشمنیاش با اسرائیل و ...، مشکلات اساسی ماست که در کنفرانسها بعدی باید حل شود و ما ایران را «راستی آزمایی» میکنیم! ظاهراً آن عدهای که جز صدای امریکا، هیچ صدایی را نمیشوند، حالا دیگر باید شنیده و فهمیده باشند.
د – کور شدن اجاق تبلیغاتچیهای مزدور و نیز بیجیر و مواجب:
فرمود: «من فكر نمیكنم [از] اين مذاكرات آن نتيجهاى را كه ملّت ايران انتظار دارد، بهدست بيايد، لكن تجربهاى است و پشتوانهى تجربى ملّت ايران را افزايش خواهد داد و تقويت خواهد كرد؛ ايرادى ندارد امّا لازم است ملّت بيدار باشد. ما از مسئولين خودمان كه دارند در جبههى ديپلماسى فعّاليّت میكنند، كار میكنند، قرص و محكم حمايت میكنيم، امّا ملّت بايد بيدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مىافتد [تا] بعضى از تبليغاتچىهاى مواجببگير دشمن و بعضى از تبليغاتچىهاى بىمزدومواجب - از روى سادهلوحى - نتوانند افكار عمومى را گمراه كنند.
يكى از ترفندها و خلافگويىها اين است كه اينجور القا كنند به افكار عمومى مردم كه اگر ما در قضيّهى هستهاى، تسليم طرف مقابل شديم، همهى مشكلات اقتصادى و معيشتى و غيره حل خواهد شد؛ اين را دارند تبليغ میكنند. البتّه تبليغاتچىهاى خارجى با شيوههاى كاملاً ماهرانهى تبليغاتى خط میدهند، در داخل هم بعضى از روى سادهلوحى و بدون اينكه نيّت سوئى داشته باشند، بعضى هم واقعاً از روى غرض همين را دارند تبليغ میكنند كه اگر ما در اين قضيّه كوتاه آمديم و تسليم شديم در مقابلِ طرف مقابل، همهى مشكلات اقتصادى و مانند اينها حل خواهد شد؛ اين خطا است.»
بالاخره همه که سیاستمدار و یا بصیر نیستند. مملک 75 میلیون جمعیت دارد، از اقشار مختلف و با بینشها و دانشها و گرایشات متفاوت. مشکلات هم که بیداد میکند، پس تبلیغات و جوّسازیها نیز در یک عدهای اثر گذار میشود.
یک عده با سیلی صورت خود را سرخ کرده و با ایستادگی به امریکا میگفتند که تحریمهایت اثر ندارد، ولی یک عده وسط افتادند و با ذلت تمام تو دل مردم خودمان را خالی کردند که ما به خاطر این ایستادگی و سرسختی بیچاره شدهایم! و امریکا را نیز پُر رو کردند که اتفاقاً تحریمهایت جان ما را به لب رسانده است و عن قریب است که اگر لطفی ننموده و تجدید نظری نکنی، قالب تهی کنیم ...! و خلاصه تبلیغات گستردهی آشکار و پنهانی راهانداختند که اگر در قضیه هستهای کوتاه بیاییم، همه این مشکلات مرتفع میشود.
اکنون برای همه روشن شد که اگر در مقابل دشمن عقب نشینی کنند، اگر کوتاه بیایند، اگر امتیاز بدهند و با لبخند و بغل کردن همه زحمات این ملت را دو دستی جهت نابودی تقدیم کنند نیز هیچ اتفاق خاصی نمیافتد.
اکنون برای همه روشن شد که اگر در مقابل دشمن عقب نشینی کنند، اگر کوتاه بیایند، اگر امتیاز بدهند و با لبخند و بغل کردن همه زحمات این ملت را دو دستی جهت نابودی تقدیم کنند نیز هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. تحریمها لغو نمیشود که هیچ – کاهش نیز نمییابد که هیچ، بلکه به سرعت تشدید نیز میگردد و تورم هم که الحمدلله بالای 40% میشود و با توجه به بودجه تقدیمی به مجلس، برای سال آینده بیش از 50% پیشبینی میگردد. پس، بوق تبلیغاتی مزدوران از کار افتاد.
ﻫ – تثبیت ضرورت توجه به توانها و امکانات داخلی:
فرمود: «ما براى مسائل اقتصادى كشور همهى تلاشمان بايستى متمركز باشد بر روى مسائل داخلى؛ آن پيشرفتى، آن گشايشى ارزش دارد كه متّكى باشد به قدرت درونى يك ملّت. يك ملّت اگر به قدرت خود، به توانايىهاى خود متّكى بود، ديگر از اخم يك كشور، از تحريم يك كشور متلاطم نمیشود؛ اين را بايد ما حل كنيم. همهى حرف ما با مسئولين - چه مسئولين گذشته، چه مسئولين امروز - همين است كه بايد براى گشايش مسائل كشور و مشكلات كشور، از جمله مشكلات اقتصادى، نگاه به درون باشد.«
اما، فهم این اصول، هم درایت و بصیرت میخواهد و هم تقوی و اخلاص و هم غیرت ملّی. لذا غالب مردم به راحتی درک و فهم میکنند، اما درکش برای بسیاری از خواص، بسی دشوار است. به ویژه برای آنان که به قول حضرت امام خمینی (ره): «هنوز گمان میکنند بدون امریکا نمیشود نفس کشید».
رفتار غیر منطقی و البته غریزی امریکا و اروپا پس از توافقنامه، ضرورت بیاعتمادی و قطع امید به خارج و تکیه بر استعدادها و سرمایههای داخلی و تحقق توانمندیها را بار دیگر تثبیت نمود.
رفتار غیر منطقی و البته غریزی امریکا و اروپا پس از توافقنامه، ضرورت بیاعتمادی و قطع امید به خارج و تکیه بر استعدادها و سرمایههای داخلی و تحقق توانمندیها را بار دیگر تثبیت نمود. لذا با این تجربه و دستآورد بسیار مثبت مذاکرات ژنو و توافقنامه، خوب و البته لازم است که دولتمردان ما، برای چند دقیقه، فقط کمی به عقب برگردند و رهنمودها و دستورالعملهای امام امّت را الگوی سیاستگزاری و رفتاری خود قرار دهند. چنان چه فرمود:
«وقتى ميگوييم از درون بايستى كارها اصلاح بشود، معنايش اين نيست كه چشممان را ببنديم، تحرّك ديپلماسى نداشته باشيم، با دنيا كار نكنيم؛ چرا، تحرّك ديپلماسى، حضور ديپلماسى كار بسيار لازمى است - مسئولينى كه اين كارها را میكنند، بخشى از كارهايند - لكن تكيه بايست بر روى مسائل داخلى باشد. در عرصهى ديپلماسى هم آن كشورى موفّق است كه متّكى باشد به نيروى درونزا؛ آن دولتى میتواند در پشت ميز مذاكرهى ديپلماسى حرف خودش را سبز بكند و به مقصود و نتايج مورد نظر خودش دست پيدا بكند كه متّكى باشد به يك اقتدار درونى، توانايىهاى درونى؛ حساب ميبرند از يك چنين دولتى.«
نتیجه:
خلاصه آن که مذاکرات - خنده و لبخند، به جای جدیت و اقتدار - در نهایت توافقنامه و پروتکل الحاقی و در نتیجه خوشحالی این طرف و شاخ و شانه کشیدن آن طرف، نتایج بسیار ارزشمند و سودزایی برای این دولت (به مفهوم کلی، یعنی دولت، مجلس و سایر سیاستمدران، کارشناسان، مدیران و تحلیلگران) داشت و دستآوردهای بسیار مفیدی برای این ملّت و به ویژه نسل جوان و دانشگاهی ما به ارمغان آورد که باید قدر دان باشیم. این است معنا و تأویلِ: «وَ مَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»، اگر بیدار، هوشیار و بصیر باشیم.
«... يك نكتهى مهمّى كه در اينجا بايد مورد توجّه قرار بگيرد اين است كه ما در مواجههى با دشمنانمان در طول اين سالها هيچوقت دچار استيصال نشديم، بعد از اين هم نخواهيم شد. ما در دههى اوّل انقلاب، بخصوص در سالهاى اوّل، دستمان از اغلب ابزارهاى مادّى كوتاه بود؛ پول نداشتيم، سلاح نداشتيم، تجربه نداشتيم، سازماندهى نداشتيم، نيروى مسلّح كارآمد نداشتيم، ابزارهاى جنگى نداشتيم؛ و دشمن ما - چه دشمنى كه در صحنهى جنگ با ما ميجنگيد، يعنى رژيم بعثى صدّام؛ و چه دشمنى كه پشت سر او قرار داشت، يعنى همين آمريكا و ناتو و شوروىِ آن روز - اينها در اوج قدرت بودند، در اوج توانايى بودند. همين دولت آمريكا آن روز در زمان ريگان يكى از دولتهاى محكم و قوى و تواناى در عرصههاى سياسى و نظامى در دنيا بود، و ما در تهيدستى و فقر و تنگدستى قرار داشتيم، [ امّا] نتوانستند با ما كارى بكنند.
امروز وضعيّت فرق كرده است؛ امروز جمهورى اسلامى، هم سلاح دارد، هم پول دارد، هم علم دارد، هم فنّاورى دارد، هم قدرت ساخت دارد، هم اعتبار بينالمللى دارد، هم ميليونها جوان آمادهى به كار دارد، ميليونها استعداد دارد؛ امروز وضع ما اينجورى است؛ ما اصلاً قابل مقايسهى با سىسال قبل نيستيم. اتّفاقاً در جبههى مقابل ما وضعيّت بهعكس است؛ آن روز آمريكايىها در اوج قدرت بودند، امروز نيستند؛ ...» (منبع: بيانات در ديدار دانشآموزان و دانشجويان)