ایران پی ان – یادداشت / ع. چینیچیان: هیچ حادثه، واقعه و تحولی، به ویژه در عرصهی سیاست و جغرافیای سیاسی (پولتیک) در جهان را نباید به صورت مقطعی و مستقل مورد مطالعه و تحلیل قرار داد، چرا که به رغم فراز و نشیبها و اتفاقات گوناگون و گاه به ظاهر متضاد، همه در راستای تحقق یک هدف از سوی نظام سلطه واقع میشوند.
امروزه طرح تجزیهی کشورهای بزرگ، تاریخی و نیز وسیع و تبدیل آنها به ایالتهایی کوچکتر، در راستای جهانیسازی و سلطه امریکا، بر هیچ صاحب نظری در عرصهی سیاست پوشیده نیست و بازنگری تحولات تجزیهای در اروپا، آسیا و آفریقا، به صورت یک جا (یک پازل)، به خوبی دال بر مدعا و نماینگر اهداف و برنامههای میباشد.
اروپا:
به ویژه پس از فروپاشی نظام شوروی سابق و برچیده شدن نظام کمونیستی (حتی در چین و کوبا و ...)، از یک سو آلمان شرقی به خاک آلمان غربی پیوست، ایرلند رسماً به خاک انگلیس پیوست و دیگر مبارزات استقلال طلبانه در بریتانیا خاموش شد و اتحادیه اروپا نیز با تشکیل دولت، مجلس و صندوق مالی واحد و ... شکل گرفت، اما در طی همین مدت، چکسلواکی به دو کشور چک و اسلواکی تقسیم شد، یوگسلاوی به دو کشور صربستان و بوسنی هرزگوین مبدل گردید و زمزمه تجزیه در کشورهای ایتالیا، اسپانیا و یونان نیز شروع شده است. اما کار عملی در دور جدید تجزیهی خاک کشورهای اروپایی، از اکراین آغاز شد و بدون تردید به جدا شدن «کریمه» از خاک اکراین و ملحق شدن آن به روسیه نیز ختم نخواهد شد.
آفریقا:
جنگهای تجزیه طلبانه و به اصطلاح استقلال خواهانه، سرتاسر آفریقا را به خاک و خون کشیده است و با دخالت سیاسی امریکا و اروپا و حتی حمایت و حضور رسمی نیروهای نظامی امریکا و فرانسه، هم چنان تشدید میگردد. اراضی به بهانهی سلطهی قبیلهها دست به دست گشته و جغرافیای جدیدی از مرزها تشکیل داده است و جدیترین شکل آن نیز در تجزیهی خاک سودان محقق شد و اکنون نوبت به آفریقای مرکزی رسیده است.
آسیا:
آسیا، با توجه به بافتهای اصیل فرهنگی و اعتقادی (به ویژه در شرق آسیا) و از جمله اسلام (به ویژه در خاورمیانه) که مانع اصلی در جهانیسازی نظام سلطه امریکا محسوب میشونداز یک سو و برخورداری از غنیترین ذخایر انرژی جهان (نفت، گاز، اورانیوم و ...) از سوی دیگر و موقعیت جغرافیای سیاسی اغلب کشورهای این قاره و تملک بر مهمترین آبراهها و بنادر اقتصادی نیز از سوی دیگر، هدف اصلی در نظام سلطه میباشد.
از این رو شاهدیم اقدام برای تجزیه رسمی کشورهای این قاره، از سابقهی دیرینهتر و حتی جنگهای خانمانسوزتری برخوردار میباشد.
تغییر جغرافیای سیاسی منطقهای که آن را «خاورمیانه» میخوانند، با تشکیل یک کشور جعلی کوچک در اراضی فلسطین آغاز شد و به سرعت به اشغال سرزمینهای کشورهای متفاوت، حتی تا بخشی از صحرای سینا در مصر انجامید.
تغییر جغرافیای سیاسی منطقهای که آن را «خاورمیانه» میخوانند، با تشکیل یک کشور جعلی کوچک در اراضی فلسطین آغاز شد و به سرعت به اشغال سرزمینهای کشورهای متفاوت، حتی تا بخشی از صحرای سینا در مصر انجامید.
امروز ظاهراً کشوری به نام فلسطین وجود خارجی ندارد، طی دو دههی اخیر، محوطهی محدودی را در اختیار آنان گذاشتهاند، تا انگیزه قیام، مبارزه و بازپس گیری فرو نشیند و کشوری به نام اسرائیل با مرزهای فعلی که هم چنان در حال گسترش است، رسمیت یابد. و البته این فلسطین فعلی نیز کشوری بدون اختیار، بدون ارتش، بدون نظام مالی، بدون مرز معین و ... میباشد. درست مثل یک اردوگاه است.
تجزیه ویتنام به شمالی و جنوبی، کره به شمالی و جنوبی، هنگ کنگ از چین نیز زودتر از تجزیهی خاک در قارههای دیگر صورت گرفت.
استقلال بخشی به کشورهای مستقل (سابق) و تازه استقلال یافته (جدید)، پس از فروپاشی شوروی، به خودی خود محقق گردید که آذربایجان، ارمنستان، تاجیکستان، ترکمنستان و به ویژه کلیه کشورهای حاشیهی خزر، از جمله آنها هستند.
امروزه نیز طرح تجزیه به ویژه برای ایران، عربستان، مصر، سوریه، پاکستان، هندوستان، افغانستان و ... نیز هم چنان در دستور کار قرار دارد.
تجزیه خاک ایران، عراق، سوریه و ترکیه، به بهانهی استقلال بخشی به کشوری به نام کُردستان، و تشکیل اسرائیلی دوم در این منطقه، نه تنها در دستور کار، بلکه در اولیت قرار دارد.
این نقشهی قدیمی، در ایران با پیروزی انقلاب اسلامی، سقوط رژیم شاه و استقرار نظام جمهوری اسلامی در این کشور، با ایجاد درگیری و جنگ داخلی در کردستان ایران کلید خورد و چون موفق نشدند، تحقق آن متوقف شد و سپس با سقوط صدام و سلطه نظامی امریکا بر عراق، مجدداً در کردستان عراق شکل گرفت و اکنون نیز منطقه کردستان سوریه هدف اصلی این طرح است و سپس نوبت به ترکیه میرسد. و البته جنگ تحمیلی 8 ساله نیز به خاطر تجزیه خاک مناطق نفتخیز و استراتژیک غرب و جنوب کشور به راه افتاد.
هیچ تردیدی نیست که اندونزی و سپس مالزی نیز در طرح تجزیه قرار دارند. هدفگزاریها، برنامهریزیها و حتی اقدامات اصلی، جهت جدا سازی مناطق مسلمان نشین و بودایی نشین در کشور وسیع و پرجمعیت مالزی صورت گرفته است، طرح انتقال آرام جمعیت با به کارگیری بهترین شیوههای اقتصادی و تبلیغی در حال انجام است و دیری نخواهد گذشت که اختلافات داخلی (چون میانمار)، در جهت رسمیت بخشیدن به این تجزیه رخ خواهد داد.
تردیدی نیست که مفقود شدن یا سقوط هواپیمای اندونزی نیز یک بازی در همین جهت است و به اسلامهراسی یا ایرانهراسی و سپس رویارویی مسلمانان و بوداییان اندونزی منجر خواهد شد.
تردیدی نیست که مفقود شدن یا سقوط هواپیمای اندونزی نیز یک بازی در همین جهت است و به اسلامهراسی یا ایرانهراسی و سپس رویارویی مسلمانان و بوداییان اندونزی منجر خواهد شد.
برای نظام سلطهی امریکا با سه بازوی «فراماسون – امپریالیسم و صهیونیسم»، فرقی ندارد که این تجزیهها به دنبال یک نمایش دموکراسی و انتخابات (بیشتر در اروپای غربی) صورت گیرد و یا یک تظاهرات زودگذر چند ده هزار نفری (بیشتر در اروپای شرقی) و یا جنگهای خونین (بیشتر در کشورهای مسلمانان آسیا و آفریقا). مهم این است که تجزیه طبق نقشه صورت پذیرد.
لذا این حوادث، تحولات و تغییر جغرافیای سیاسی در کشورها را نباید به صورت مستقل و مقطعی مورد مطالعه و تحلیل قرار داد.