ایران پی ان – یادداشت: خیاطی ماهر، آرایشگری خوش ذوق یا یک جراح مجرب که قیچی در سر انگشتانشان با هنرمندی روی پارچه، موی سر یا جوارح یک دردمند میچرخانند.
یا دیگری که استادی تواناست تا خاک را به رقص دستانش به کوزهای زیبا درآورد تا جرعه آبی خنک به کام تشنهای رساند.
آن طرفتر، دستی دانهای بر زمین میفشاند تا نان کودکی را با هنر دستش درو نماید.
آن دورتر، دستی بر تاری میخورد تا گوش شنوندهاش را بنوازد.
دست دیگری رنگ را بر چهرهای میزند تا غبار و تاریخ عیان شده را از صورت او برباید.
دستی دیگر در آن سوی جادههای تمام نشدنی، فرمانی را میچرخاند تا مایحتاج خلق الله را به مقصد رساند.
دست هایی هم هستند که همیشه لرزانند تا کاغذها از سفیدی بی نقششان فراموش نشوند.
... و هزاران هنر و پیشهای که مردمان این سرزمین را به خود انگاشته، ولی حال چه شده است که تمام مسئولیت خطیر و سنگین فرهیختگی فرهنگی را بر سر بازیگری که فقط استعداد خوب بازی کردن نقشش را دارد، یا آن دیگری که خوب پا به توپ میشود، یا آن دیگری که صدایش شش دانگ است، انداختهاند!
چه شده است که مطبوعات، برنامههای تلویزیونی، همایشها، میتینگها، پر شده است از سرک کشیدن به راه و روش زندگی این اصناف!
لطفاً دوربینهایتان را خاموش کنید. آنها هم کسی نیستند جز یکی از این خلق الله. میکروفونها را بردارید و بروید، دست از سرشان بردارید، چرا که معمولاً هم وقتی انتظارات را بیان میکنیم به راحتی شانه خالی میکنند و عقاید شخص خود و فرهنگ منتخب خود را بیان میکنند نه فرهنگی که در راستای خواست و مطالبه جامعه است.
پس به اذعان خودشان این همه را یارای طاقتشان نیست. این مهم را به افراد فرهنگی بسپارید.
آدرس اشتباهی ندهید!
این روزها باب شده است تا برخی مشاغل به عنوان متولی، رایزن، سفیر، نماینده فرهنگی معرفی شوند. البته تردیدی نیست که هر فردی میتواند فرهنگساز و مبلغ فرهنگی جامعهاش باشد، اما آیا این انصاف است که افراد را بدون داشتن حداقلهای شأنیت و شخصیت در تعاریف فرهنگی، تحت عنوان نماینده فرهنگی به جامعه تحمیل نماییم؟!
آیا مشهور نمودن و برچسب زدن "فرهنگی" به برخی از افراد در اصناف مختلف، میتواند شرط لازم و کافی برای سردمدار نمودن آنها در عرصه خطیر فرهنگ جامعه باشد؟
کدام منطقی میپذیرد که به راحتی ثروت عمومی مردم و جامعه را بابت آموزش، پرورش، تبلیغات و رشد افراد هزینه کرد، ولی پس از کسب مدارج در اجتماع و اشتهار، راه، اندیشه و فرهنگ خود را تبلیغ و تبیین نمایند و مخالف فرهنگ مورد مطالبه جامعه گام بردارند؟!
چه راهبردی باعث میشود تا به مردم القاء گردد، اینانی که با سرمایههای خود شما، با هدف خدمت رسانی در جهت بسط فرهنگ مسلمانی، به شهرت، جایگاه و ... رسیدهاند، اما امروز رأی و راه و اندیشه خود و فرهنگ مورد پسند خود را تبلیغ و محبوب جامعه میکنند، نمایندگان، سفیران و مسئولان فرهنگی جامعه هستند!
نکند آن روزهایی که از آنان نظر خواهی کردیم، یا نقشی بر دوششان نهادیم، تا راه کاری شوند برای راهبرد جامعه، باورشان شد که باید نظر شخصی خود را بسط و نشر دهند.
یا نکند آن روزی که مجلات را آلبوم خانوادگیشان کردیم و دوربین رسانه را ساعتها برایشان روشن نگه داشتیم، دچار این شائبه شدند که خودشان مورد نظرند! و صاحب سبک شدند تا جامعه را به راه خود رهنمون شوند!
در این عرصه هستند کسانی که توانایی به اجرا درآوردن بدیهیترین روابط چون ادب، نزاکت و احترام در روابط فردی و اجتماعی خود را ندارند، اما جهت شهره شدن در شهر، حاضرند عنوان شریف فرهنگی بودن را با فضاحت به دوش کشند.
گویا مد شده است تا فرهنگ را فقط در منتسبین به فرهنگ جویا شویم نه در متصفین به فرهنگ. کسانی که منهای عناوین، در هر شغل، پیشه و منسبی هستند، سعی در اجرا و گسترش مفاهیم واقعی فرهنگ جامعهی مسلمان پرور را دارند و این فرهنگ را نسل به نسل منتقل میکنند. خواه هنرپیشه باشد یا ورزشکار، معلم باشد یا صنعتگر، خانهدار باشد یا دانشمند و یا ...
لطفاً ماسک زدههای فرهنگی، متواضعانه از این سمت استعفا دهند و مردم را به همراه خود به گردابهای مهلک نکشانند!
مردم نیز نباید به این ثروت سوزان دل نسوخته امید بندند و متواضعانه بپذیرند که باید سطح توقع و مطالبه خود را از کسانی که برایشان سرمایه گزاری مادی و معنوی مینمایند، بالاتر برند؛ تا هر کسی به خود اجازه ندهد هر سفرهای که خود میپسندد برای دین، فرهنگ و آیندهی ما و نسلمان بیاندازد.