ایران پی ان - یادداشت/ ع. چینیچیان: جهان هیچگاه آرام و امان از جنگ، جنایت، ترور و آدمکشی نبوده است، اما هر چه بود، یا به جنایات یک نظام دیکتاتوری در داخل کشورش و یا سطح جهان (امریکا، انگلیس، فرانسه و ...) اختصاص داشت و یا از سوی گروههای مافیایی و گانگستری واقع میشد، اما امروز با پدیدهای به نام شبههنظامیان که متشکل از افراطیهای ادیان و مکاتب هستیم، مواجه شدهایم. تا قبل از نزدیک به سه یا چهار دههی گذشته (قبل از پیروزی انقلاب اسلامی)، چیزی به عنوان «افراطیها»ی دینی، وجود خارجی نداشت یا دست کم به این حدّ فعال و مطرح نبود، اما بروز و حضور آنها هر روز گستردهتر شده و با انجام شنیعترین جنایات مطرح میشوند، لذا هر روز و در تمامی رسانههای جهان، واژگانی چون: افراطیهای مسلمان، مسیحی، بودایی و ...، در سوتیتر اخبار قرار میگیرند.
اگر مروری هر چند اجمالی به تاریخ معاصر داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که در قرن معاصر، فقط گروهی از یهودیان بودند که تحت عنوان «یهودیان افراطی»، گروهکهای شبهنظامی تشکیل دادند و سپس با ارتکاب به شنیعترین و دلخراشترین جنایات در سرزمینهای فلسطین، به تأسیس کشور و دولتی جعلی به نام اسرائیل و اشغال سرزمینها اقدام نمودند.
گروههای به اصطلاح یهودی، چون: «هاگانا و ایرگون» از سال 1947، رسماً قتل عام مردم را آغاز کردند. شاید دهکدهی «دیر یاسین» در غرب اورشلیم، اولین دهکدهی مهمی بود که پس از جنایاتی بسیار هولناک به تصرف گروهک شبهنظامی و تروریستی «ایرگون» به رهبری «مناخیم بگین» در آمد و پس از آن در تاریخ 10 آوریل 1948، دهکدهی «آل یاسین» نیز تصرف شد و 280 نفر از اهالی آن که اغلب زنان و کودکان بودند، قتل عام شدند. در این حمله، (درست شبیه آن چه امروز تروریستها در سوریه انجام میدهند)، تروریستهای ایرگون، به پیرها و عاجزها نیز رحم نکردند و کارشان فقط کشتار و قتل عام نبود، بلکه با بريدن دست و پا، دريدن شكمها، كندن گوشها، بيرون آوردن چشمها، له كردن جمجهها ...، و خلاصه مُثله کردن زندهها و کشتهها و ریختن اجساد آنها در چاهها، ایجاد رعب و وحشت کردند تا اهالی فرار کنند؛ و این جنایات هم چنان ادامه یافت.
در طی این مدت، جنگهای داخلی و خارجی در مناطق متفاوتی از جهان روی داد، اما در هیچ کجا چنین جنایاتی دیده نمیشد، تا آن که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید و مشابه این جنایات برای تجزیهی کشور در کردستان واقع شد. پس از آن، جنایات صربها علیه مسلمانان بوسنی و سپس جنایات تروریستهای فعال در سوریه و سپس میانمار به همان شکل انجام شد.
قابل توجه و تأمل آن که همه جریانهای تروریستی نوپا، زیر ماسک یک نام دینی و یا مکتبی این جنایات هولناک را مرتکب میشوند؛ از افراطیها مسلمان (مثل: سازمان مجاهدین خلق [منافین] در ایران گرفته تا القاعده، طالبان، تکفیریها و سلفیها در کشورهای دیگر) – از افراطیهای ادیان و مکاتب دیگر نیز از به اصطلاح کمونیستها در ایران گرفته تا مسیحیان افراطی در مصر یا ... و تا بوداییها در میانمار، همه متحدالشکل عمل میکنند و درست مانند افراطیون یهود در فلسطین!
و نکته قابل تأملتر آن که همگی بلا استثنا، تولید امریکا هستند و برای اربابان امریکایی، انگلیسی و اسرائیلی خود (صهیونیسم بینالملل) خدمت میکنند و آنان نیز هیچ ابایی از اعلام رسمی حمایت خود و تجهیز آنان ندارند!
اهداف:
با توجه به این که صهیونیست بودن تمامی این گروهکهای افراطی و جنایتکار بر کسی پوشیده نیست و البته منکری هم ندارد، پس لازم است توجه داشته باشیم که چه شد ناگهان در مقابل ارتشهای متخاصم در جنگهای کلاسیک یا پارتیزانی و در کنار گروههای مافیایی و گانگستری، گروههای افراطی دینی یا مکتبی به وجود آمدند و این طور همزمان وارد میدان شدند؟!
باید توجه داشت که امریکا از تشکیل این گروهکهای تروریستی، با جنایاتی شدیدتر از قرون وسطایی، چه اهدافی را تعقیب میکند:
الف – خارج کردن یهودیان جنایتکار (اسراییل)، از انحصار در فهرست افراطیگری دینی - دیگر کسی نمیتواند بگوید که فقط یهودیان افراطی تحت عنوان دین به میدان سیاست و حکومت آمده و این جنایات را مرتکب میشوند.
ب – تشدید دین و مکتب هراسی؛ خواه اسلام باشد، یا مسیحیت یا بودیسم و خلاصه هر دین یا مکتبی (به غیر از دیهودِ صهیونیست) - هر چند که اسلامهراسی به خاطر اولاً بیداری اسلامی و خیزش مردم و گرایش عمومی در جهان به اسلام و ثانیاً به خاطر هدف نخست بودن کشورهای اسلامی، در اولویت قرار دارد.
هر نوع گرایش اعتقادی و مکتبی، با جهانیسازی مغایرت دارد، (به غیر از شیطانپرستی فراماسونی پنهان شده در زیر ایسمهای نوین و به اصطلاح روشنفکرانه)
هر نوع گرایش اعتقادی و مکتبی، با جهانیسازی مغایرت دارد، (به غیر از شیطانپرستی فراماسونی پنهان شده در زیر ایسمهای نوین و به اصطلاح روشنفکرانه)
ج – تشدید اختلافات و درگیریهای دینی و مذهبی در داخل کشورهای هدف. چرا که (به ویژه پس از انقلاب اسلامی که بنیان فکری و عقیدتی داشت) دیگر خیزشها، انقلابها و درگیریهای ملیگرایانه، رنگی ندارد و اساساً هر گونه گرایش ملّی نیز با اهداف جهانیسازی امریکایی مغایرت دارد. در این نگاه، هیچ ملیّتی معنا، مفهوم، اصالت و ارزش ندارد، به جز «امریکا».
ایجاد و تشدید جنگ داخلی و آشوب، بدون ضرورت حضور نیروهای امریکایی یا اروپایی که موجب کاهش تلفات سربازها و نیز صرفهجویی هزینههای مترتب بر جنگ میشود.
د – ایجاد و تشدید جنگ داخلی و آشوب، بدون ضرورت حضور نیروهای امریکایی یا اروپایی که موجب کاهش تلفات سربازها و نیز صرفهجویی هزینههای مترتب بر جنگ میشود. - دقت شود که یک گروهک مسلح، با یک تا بیست میلیون دلار میتواند در منطقهای از یک کشور آشوب و جنگ راه بیاندازد، اما امریکا یا متحدان اروپایی، با دویست میلیون دلار هزینه نیز قادر به آن نیستند، مضافاً بر این که نمیتوانند در یک کشور خارجی حضوری مسلحانه یافته و جنگ و درگیری به راه اندازند.
ﻫ – نسل کشی، بدون حضور مستقیم امریکا در جنایات هولناک و بالتبع وحشی نشان دادن تمامی گرویدگان به ادیان و مکاتب از یک سو و انسان برتر نشان دادن امریکا و غربیها از سوی دیگر.
و – برخورداری از حمایت اذهان عمومی (به ویژه در غرب)، برای حضور و اشغال نظامی، تحت عناوینی چون: جنگ پیشگیرانه (دکترین بوش) – مبارزه با تروریسم – برقراری ثبات و امنیت جهانی – حقوق بشر و خلاصه کمک به دیگران و مظلومین (دکترین اوباما).
ز – منجی معرفی کردن امریکا به عنوان قدرت برتر و برادر بزرگتر در نظم نوین، به گونهای که همگان گمان کنند: نه تنها هر کجا آشوبی باشد، این فقط در قدرت آمریکاست که آن را مهار کند، بلکه در هر کجا که امریکا (به ویژه با قوای نظامیاش) نباشد، هرج و مرج و قتل عام خواهد بود.
ح - ....
اینها اهدافی کلانی است که در تأسیس - به میدان آوردن - هدایت و حمایت افراطیهای دینی و مکتبی (مسلمان، مسیحی، بودایی و ...) از سوی امریکا (صهیونیسم بینالملل) تعقیب میگردد، که البته همگی در راستای تحقق یک هدف است، «نظام سلطه، تحت عنوان نظم نوین و حکومت واحد جهانی»