در پی نتایج حاصله در مذاکرات برجام، شاهد اعلام اشتیاق بیش از حد دولتها و شرکتهای خارجی (به ویژه غربی) برای سرمایهگزاری در کشورمان، و بالتبع سفرها، آمد و شدها، امضای تفاهمات ... و گاه قراردادها بودیم. اما آیا این اشتیاق برای ما فرصت است یا تهدید؟
ایرانپیان – یادداشت / ع. چینیچیان: بیتردید حوادث، تحولات و تعاملات سیاسی و اقتصادی را – به ویژه با توجه به مواضع، موقعیت، شرایط و پیشرفتهای ایران از یک سو و دشمنی ذاتی غرب با این نظام از سوی دیگر – نمیتوان با چند شعار ژورنالیستی و فضاساز، توجیه و تأیید نمود و یا در همین حد نقد و مخالفت نمود.
مهم این است که حوادث و روابطی سرنوشت ساز برای حال و آینده کشور، نظام و ملت ما در حال وقوع میباشد. از این رو، نباید هر هشدار یا نقدی را با فضاسازی، فحش، جنجال، هوچیگری و ...، مرعوب کرد. کسی که با اصل "برجام" و نتایج حاصله و بهبود روابط سیاسی و تجاری با کشورها مخالفتی ندارد، هر چند که به قول مقام معظم رهبری، بهتر از این هم میشد انجام شود، بلکه هم چنان نگرانیها باقیست و دلواپسیها مسخره و مرعوب میشوند!
در حین مذاکرات بسیار شنیدیم که یک سری از دولتها و شرکتهای اروپایی، در صف انتظار ایستادهاند تا پس از حصول نیتجه از مذاکرات و امضای توافقات، جهت سرمایهگذاری به ایران هجوم بیاورند؛ و پس از برجام نیز با سرعت و کثرتی قابل تأمل، رفت و آمدهایی انجام شد و تفاهمات یا قراردادهایی نیز منعقد گردید؛ اما آیا تمامی اینها فرصتهای بدون تهدید هستند؟!
واقعیت به زبان ساده این است که ما در برجام، هر چه دادیم از حقوق و سرمایههای خودمان بود و هر چه گرفتیم نیز از حقوق حقه خودمان بود؛ یعنی غرب مستکبر (امریکا و متحدان اروپایی) چیزی به ما ندادند. درست مانند این است که غاصبی به مالکی بگوید: «بخشی از باغ خود را نابود کن، تا من تمام آن را نابود نکنم».
حال از یک سو آنها برای سرمایهگزاری در این کشور مسابقه میدهند و از سوی دیگر رییس جمهوری و سایر مسئولین مرتبط میگویند که ما برای رشد و توسعه نیازمند به سرمایهگزاری خارجیها هستیم. و البته با حفظ و تکرار شعار توجه به تولید داخلی و اقتصاد مقاومتی، که مقام معظم رهبری بر عملی شدن آن طبق برنامههای هدفمند تأکید و اصرار دارند!
هر نوع سرمایهگزاری:
بیتردید مسئولین مربوطه توجه دارند که تعامل سیاسی و اقتصادی به هر قمیتی و سرمایهگزاری خارجیها به هر شکلی، نه معقول است و نه مطلوب؛ چنان که اعطای امتیاز نفت شمال به روسیه و نفت جنوب به انگلیس در گذشته را عامل اصلی نفوذ و استعمار قلمداد نموده و محکوم میکنیم و نمیخواهیم این تاریخ ذلتبار به هیچ وجهی تکرار شود.
اکنون این شرکتهای خارجی، در چه زمینههایی سرمایهگزاری میکنند و چگونه؟ در نفت، گاز، پتروشیمی، خودروسازی و چند صنعت بالادستی دیگر و ما باید خوشحال باشیم که قرار است پول و تکنولوژی بیاورند!
بدیهی است که معنای دیگر سرمایهگزاری، همان مالکیت است که تبعات مثبت و منفی خود را به دنبال خواهد داشت، به ویژه برای کشوری که به جز «نفت و گاز» سرمایهای ندارد که دیگران را مشتاق نماید. صنعت خودروسازی نیز که از همان ابتدای پیدایش، متعلق به غربیها بود و هنوز هم پس از دهها سال همین طور است. یک دوره پیکان (شرکت ورشکسته انگلیسی تالبوت) و آریا و شاهین (مدلهای فرسودهی گروه رامبلر امریکا) را تولید میکردند و امروز نیز مدلهای چند دههی پیش فرانسه و ایتالیا یا حتی کره را تولید میکنند!
اشتیاق متقابل:
اکنون سؤال اصلی این است که آیا این دولتها و شرکتها، فقط برای سرمایهگزاری در ایران اشتیاق دارند، یا اشتیاق متقابلی نیز در دو طرف وجود دارد و اگر داشته باشد، آیا جمهوری اسلامی ایران، چنین توان و امکانی را دارد، و اگر داشته باشد، چقدر وارد ریسک میشود؟!
فرانسه، انگلیس، آلمان، ایتالیا و ...، همه مشتاق مالکیت بر بخش عظیمی از سرمایههای این کشور هستند و برای این لطف، سرمایهی جایگزین انرژی هستهای ما را با چالش مواجه کردند، اما متقابلاً چه اشتیاقی برای سرمایهگزاری ایران در آن کشورها وجود دارد؟!
توتال، شل، بریتیش پترولیوم (BP ) و ... که پیش از این نیز در نفت، گاز و پتروشیمی ایران سرمایهگزاری کرده بودند، مایلند که در صنعت نفت سرمایهگزاری کنند و افزون بر این مالکیت، نفت ما را چون گذشته، به قیمت ارزان برای چند دهه، پیش خرید کنند! شرکتهای هواپیماسازی و خودروسازی نیز مشتاقند تا تولیدات خود را به ما بفروشند. ما نیز نیاز داریم و میخریم، اما متقابلاً چه؟ آیا توازن در تعاملات اقتصادی را میتوان با صادرات فرش، پسته، زعفران، خاویار و صنایع دستی به دست آورد؟!
تفاوتها:
*- خارجیها مالک ذخایر، معادن، صنایع و سرمایههای اصلی و ثروت این کشور میشوند؛ و ما از یک سو مالکیت را از دست میدهیم و از سوی دیگر مصرف کنندهی تولیدات آنها میشویم.
*- خارجیها برای کشور خود سرمایه و برای ملت خود فرصت شغلی ایجاد میکنند؛ ما فرصتهای محدود شغلی خودمان را نیز به آنها میدهیم! آیا میدانیم در عسلویه، در بندرعباس، در سایر بنادر، در باراندازها، در اسکلهها و سکوها و حتی روی عرشهی کشتیهای ایرانی که بین دو بندر داخلی حرکت میکنند، چه تعداد نیروی فنی یا کارگر ایرانی مشغول به کار هستند و چه مقدار بیکار شدهاند و چه مقدار کارگر کرهای و هندی ... جایگزین شدهاند؟!
*- خارجیها هیچ نگرانی از سرمایهگزاری در ایران ندارند، با اولین چالش و حتی استشمام بوی درخواست مطالبات و احقاق حقوق، پروندهای در سازمان ملل، شورای امنیت و ... باز میکنند و بالتبع دعوای حقوقی را به دادگاههای بین المللی (لاهه و ...) میبرند، سرمایههای ما را در بانکهای خودشان بلوکه میکنند، ایران را محکوم کرده و اصل و فرع و جریمه را هم میگیرند؛ اما ما متقابلاً برای گرفتن پول خودمان، برای احقاق حق خودمان، برای تولید در داخل کشور خودمان، برای انرژی هستهای خودمان و ...، امتیازات کلانی را میدهیم.
*- امریکا پس از برجام، سفر به ایران را نیز به عنوان یک جرم محسوب نمود و حتی چند روز پیش، وزارت خارجه امریکا به اتباع خود هشدار داد که سفر به ایران، موجب پیگرد، بازداشت و مجازات نیز خواهد شد؛ البته گفته شد که جان کری در مذاکره تلفنی با وزیر خارجه کشورمان گفته است که جای نگرانی نیست.
جای تأمل است که این محدودیتها و تهدیدها، فقط شامل مردم عادی و بخش خصوصی میشود، ولی دولتمردان و مدیران شرکتهای چند ملیتی و سرمایهگزاران کلان، به راحتی به ایران سفر میکنند، تا سرمایههای اصلی ما را بخرند و تولیدات مصرفی خودشان را بفروشند.
*- خوب است که دولت، بانکها، مجلس، یا دستگاههای ذیربط، اعلام کنند که بالاخره پولهای بلوکه شدهی ایران در بانکهای امریکایی و اروپایی چقدر است؟ سپس اعلام کنند که طی دههی اخیر و به ویژه سالهای گذشته، چه میزان ایران را در دادگاههای بینالمللی محکوم کردند و پرداخت را از همین پولهای بلوکه شده، کسر کردهاند؟ و اگر احیانا روزگاری در پسا برجام پیش آید که قرار شود پولهای ایران آزاد شود، چه مقدارش باقی مانده است و قرار است چگونه پرداخت شود؟!
*- کارشناسان میگویند: «سفر رییس جمهوری ایران به فرانسه [که در آستانهی ورشکستگی اقتصادی میباشد]، دست کم نیم درصد تولید ناخالص ملی آن کشور را افزایش داد؛ متقابلاً سفر رییس جمهوری فرانسه به ایران چه حاصلی داشت؟
*- اگر توتال (مانند گذشته) در عسلویه و ... سرمایهگزاری کند، اگر پژو (مانند گذشته) تکنولوژی و مدلهای از رده خارج شده را به ایران بفروشد، اگر ایرباس (مانند گذشته) قرار داد دهها هواپیما را منعقد کند و پول کلانی بگیرد ...، اما پس از این تعهدات و پرداختها (مثل گذشته)، یک هوچیگری سیاسی راه بیاندازند، تحریم کنند، متوقف کنند، به تعهدات عمل نکنند، بلوکه کنند و ...، چه میشود؟ جمهوری اسلامی ایران، چه میتواند بکند؟!
آیا در مقابل تعهدات و قراردادهای قانونی، حقوقی و بینالمللی قطعی، وعدههای دلخوش کُنَک غربیها در مذاکرات تلفنی برای ما کافیست؟!
البته إن شاءالله، لابد و باید، مقامات ما نیز همه موارد را برای حال و آیندهی این کشور و این نظام مقدس، تدبیر کرده باشند.
در مقام پاسخ به مردم، گفته نشود که اینها سیاهنمایی از موفقیتهای حاصله میباشد، چرا که شرکتهای خارجی بیش از یک قرن، یا دست کم نیم قرن سابقه دارند و عملکردشان روشن است، ما نیز در ایران از زمان قاجار تا پهلوی اول و دوم و نظام جمهوری اسلامی ایران، سابقه کمی نداریم. پس باید بسیار با آگاهی، هوشیاری، بصیرت و تدبیر عمل نمود.
- تعداد بازدید : 944
- 12 بهمن 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت