ایرانپیان – یادداشت/ ع. چینیچیان: جناب آقای دکتر، حجت الاسلام روحانی، رییس جمهور محترم، ابتدا بسیار متین فرمودید: «علم، مرز نمیشناسد، تحقیق، خط قرمزهایی را که امروز در جامعه ما معمول است نمیشناسد.»
خُب سخن بسیار درستی است و البته جدید نیز نیست. بدیهی است که خداوند علیم است و او محدود نیست، عالم که تجلی علم علیم است نیز گستردهتر از آن است که علم محدود بشر بر آن احاطه یابد. پس دامنهی علم هیچگاه محدود نمیباشد، البته اگر «علم» واقعاً علم باشد. وگرنه علمی که حدّ ندارد، البته «مرز» دارد و مرز آن نیز همان «جهل» است، که امروزه به نام علم، تاخت و تاز و خودنمایی میکند.
الف - سپس خودتان برای علم، «خط قرمز» تبین و جعل نموده و فرمودید:
«خط قرمز تحقیق و علم، منافع و مصالح ملی است. این خواست و نیاز مردم است و اینها برخی خط قرمز نیست، خط راهنماست.»
البته شما این قاعده، محدودیت و خط قرمز را برای «علم» از کجا آوردید و مبنای علمی آن چیست و دلایلتان کدام است؟ خدا میداند و خودتان.
امروز مصالح ملی امریکا ایجاب میکند که با رشد علمی در تمامی عرصهها، سایه مسموم سلطهی خود را در جهان بگستراند و بر اساس همین تعریف و قاعده (مصالح ملی)، مانع از رشد علمی کشورهایی چون جمهوری اسلامی ایران گردد.
ب - سپس با طرح یک سؤال فرمودید:
«چرا در علوم انسانی پیشرفت نمیکنیم؟ چرا در ژنتیک و شبیهسازی و انرژیهای نو پیشرفت میکنیم و در علوم انسانی، حقوق و اقتصاد و علوم اجتماعی پیشرفت نمیکنیم؟ چرا صاحب نظریه نیستیم؟ چرا در طب و شیمی پیشرفت میکنیم. در شیمی، فیزیک و پزشکی خط قرمز ندارید و راحتید. در علوم سیاسی که میآیید خط قرمز دارید.»
سؤال بسیار به جا و متینی است. دلیل را نیز تا حدودی درست بیان کردید، هر چند که به مصادیق واقعی آن توجه ننمودید و سعی کردید با شعار سیاسی جهت بحث را تغییر دهید.
شاید شما تخصصی در «علوم سیاسی» ندارید و نمیدانید که «علوم سیاسی»، به ویژه در بخش اندیشهها (نظریه)های سیاسی، اساساً «علم» نیست، بلکه «نظریه» است و هنوز هیچ یک از نظریات به لحاظ علمی به اثبات نرسیدهاند
شاید شما تخصصی در «علوم سیاسی» ندارید و نمیدانید که «علوم سیاسی»، به ویژه در بخش اندیشهها (نظریه)های سیاسی، اساساً «علم» نیست، بلکه «نظریه» است و هنوز هیچ یک از نظریات به لحاظ علمی به اثبات نرسیدهاند و به همین دلیل است که مکرر و مستمر نظریات گذشته ابطال و نظریات جدید مطرح میگردند.
اما علت اصلی کُندی رشد ما در «صاحب نظریه» شدن، همان خط قرمزی است که فرمودید، منتهی مصداقش، خط قرمز و محدودیتهایی است که در خارج توسط قدرتمندان و در داخل توسط وزارت علوم، دانشگاهها، هیئتهای علمی، اساتید و کتب تعیین شده است.
بر اساس این خط قرمزهای غلط است که هیچ کس حق ندارد به جز آن چه غرب دیکته میکند و توسط این عوامل القا میکند، تحقیقی کند، نقدی نماید و یا نظریهای بدهد.
مسلمان و یا جهانسومی را چه به نظریه پردازی! به ویژه اگر مبتنی بر اندیشههای اسلامی باشد.
این غلطها فقط در انحصار غرب است. پس اگر اندیشمند، استاد یا دانشپژوهی در داخل چنین نماید، به سرعت «مغضوب علیهم» میگردد.
به همین دلیل است که اساتید و دانشجویان ما، همگی از نظرات افلاطون و ارسطو گرفته تا اندیشمندان پست مدرنسیم را حفظ هستند (البته فقط حفظ هستند)، اما پس از گذشت سه دهه از عمر جمهوری اسلامی ایران، اصلاً نمیدانند که تعریف حکومت، قدرت، دولت، ملت، دموکراسی، جهانیسازی یا جهانیشدن و ...، در اسلام چیست و راهکارها و سازوکارهای آن کدامست؟
ج – مهمتر از همه، فراز ذیل در بیانات جنابعالی است که نه با آموزههای اسلامی سازگاری دارد، نه با منطق درست منطبق میباشد و نه با حکم عقل استنباط و مستدل میگردد، و نه در «علم» به هر تعریف و تعبیری که باشد، جایگاهی دارد! و جالب آن که به رغم تحصیلات عالیه در علوم دینی، از خدا مایه گذاشتید و فرمودید:
«خب، آدم دو چشم دارد و میتواند فقط روبرویش را ببیند؛ هشت تا چشم که ما نداریم، هم پشت را ببینیم، هم شمال، هم جنوب هم فوق و ... این که نمیشود. خدا دو چشم که بیشتر به آدم نداده است. ما روبرویمان را میتوانیم ببینیم. یعنی آینده را باید ببینیم. یعنی منافع ملت را باید ببینیم. هی باید برگردم پشت سر را نگاه کنم. کافی نیست که پشت سر را نگاه کنید. دائم باید راست را نگاه کند، راست را که نگاه میکنید کافی نیست باید چپ را نگاه کنید، چپ را که نگاه کنید کافی نیست باید به آسمانها و اعماق زمین نگاه کنید، آیا این میشود تحقیق؟ این می شود محیط امن؟ این دولت محیط امن را برای دانشگاه میپسندد. یعنی احساس امنیت کنند.»
این دو چشمی که شما ذکر نمودید، فقط دو چشم سر و حیوانی بشر است و البته این فقط حیوان است که دو چشم دارد و فقط میتواند روبرویش را ببیند و انسان چنین آفریده نشده است.
بدیهی است، این دو چشمی که شما ذکر نمودید، فقط دو چشم سر و حیوانی بشر است و البته این فقط حیوان است که دو چشم دارد و فقط میتواند روبرویش را ببیند و انسان چنین آفریده نشده است. پس خدا را متهم ننمایید که فقط دو چشم به ما داده است.
البته انسان نیز اگر فقط به «جهانبینی مادی» مفتخر باشد، حیوانی بیش نیست و به جز دو چشم سر، دو یا هشت چشم دیگر ندارد که اطراف را ببیند. او فقط روبرو را میبیند و اگر کاسه و عدسی چشمش کمی زیادی بزرگ شد و بخشی از اطراف را نیز دید، دو پرده چرمی در راست و چپ صورتش میبندند تا مثل اسب، فقط جلو را ببیند و سواری بدهد.
از این رو در قرآنی که جنابعالی لباس علم آن را به تن دارید، فرمود: این نوع چشم و گوش را حیوانات نیز دارند و اگر انسان بدانها بسنده نماید، حیوان بلکه پستتر است و این قبیل انسانها نیز برای جهنم آفریده شدهاند، چرا که رشد انسانی نخواهند نمود تا لایق بهشت شوند:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: و حقّا كه ما بسيارى از جن و انس را (گويى) براى دوزخ آفريدهايم، زيرا كه دلها دارند ولى (حقايق را) بدان نمىفهمند، و چشمها دارند ولى بدان (با بصیرت) نمىنگرند و گوشها دارند ولى بدان (معارف حقّه را) نمىشنوند؛ آنها مانند چهارپايانند بلكه گمراهترند (زيرا با داشتن استعداد رشد و تكامل، به راه باطل مىروند) و آنها همان غافلانند.
نه تنها نباید گمان نمایید که فقط دو چشم به شما دادهام، بلکه باید هم باید گذشته را ببینید و عبرت بگیرید، هم شرایط حال را رصد کنید و هم اهداف و آمال آینده را مد نظر داشته بایشد. آیندهای، نه فقط محدود به دورهی خودتان، بلکه تا قیامت را باید ببینید.
د – از این رو درست برعکس نظریهی جنابعالی، قرآن کریم میفرماید، برای این که صاحب دانش و بینش شوید، برای این که علم و بصیرت داشته باشید، برای این که بتوانید تدبر و تعقل نمایید و علمتان نافع گردد و در راه مصالح دینی و ملی و شخصی خودتان مفید افتد، نه تنها نباید گمان نمایید که فقط دو چشم به شما دادهام، بلکه باید هم باید گذشته را ببینید و عبرت بگیرید، هم شرایط حال را رصد کنید و هم اهداف و آمال آینده را مد نظر داشته بایشد. آیندهای، نه فقط محدود به دورهی خودتان، بلکه تا قیامت را باید ببینید.
فرمود: هم باید راست را ببینید، هم باید چپ را ببینید، هم «اصحاب الیمین» را بشناسید و هم «اصحاب الشّمال» را بشناسید - هم به زیر پای خود نظر کنید و هم آن چه در مقابل چشم شماست و هم آن چه در غیب و شهود آسمانهاست. آن هم نه فقط با همین دو چشم سر که شما اشاره نمودید، بلکه با چشم «بصیرت» که وجه تمایز بینایی انسان با حیوان است.
فرمود: با این چشم بصیرت، هم اگر به خلقت یک «شتر» نگاه کنید مفید است، هم به خلقت زمین و آسمانها و هر چه در آن است. «أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ * وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ * وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ * وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ – (الغاشیه)» یعنی همین.
البته اگر انسان همین آیات را نیز فقط با دو چشم سر بخواند، هیچ از آن نمیفهمد. چنان چه همان شتر مذکور نیز این دو چشم سر را دارد و چه بسا بیناتر.
البته اگر انسان همین آیات را نیز فقط با دو چشم سر بخواند، هیچ از آن نمیفهمد. چنان چه همان شتر مذکور نیز این دو چشم سر را دارد و چه بسا بیناتر و مجهزتر.
اما، اگر هوای نفس را کنار زد، گنجیه عقل دفن شدهاش بیرون آمد و به چشم «بصیرت» نگاه کرد، همه را میبیند و همه جوانب برایش «فَذَكِّرْ» و خودش «أنتَ مُذَكِّرٌ» میگردد.
با شناخت حقایق عالم هستی، آن گونه که هست، و وقایع آن، آن گونه که رخ داده و میدهد، و در نظر گرفتن آن گونه که باید باشد، بصیر میشود، ایمانش تقویت شده و در سایهی این ایمان، به امنیت در تمامی شئون آن و از جمله امنیت عقلی و علمی میرسد.