علامه حسن زاده آملی: مطلب در دو كلمه است: تعظيم امر خالق و شفقت با خلق
علامه، سوم مهر ۱۴۰۰ به دیدار معبودش رفت؛ اتفاقی که آن را «سفر» میدانست: «آقایان داریم خداحافظی میکنیم. ای بسا که خبر به شما رسیده حسنزاده مسافرت کرد. آه و نالهای ندارد که. هست. نظام عالم است و ما هم از پس پرده خبر نداریم.»
ایکس شبهه_ در محضر استاد:
حسن حسنزاده طبری آملی مشهور به علامه حسنزاده آملی زادهٔ ۲۱ بهمن ۱۳۰۷ – درگذشتهٔ ۳ مهر ۱۴۰۰ که وی را علامه ذوالفنون و علامه دهر مینامند.
فیلسوف، متأله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی، ریاضی و هیئت است
در ادبیات، علوم غریبه، ریاضی، هیئت و طب تبحر داشت و اشعاری نیز به زبانهای فارسی، طبری و عربی سروده بود.
حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله از علماء و بزرگان جهان تشیع میباشند و سالها در قم راهنما و دستگیر مردم بودهاند و شاگردان زیادی از وجود ایشان بهرهمند شدهاند .
علامه حسن زاده که خود از محضر بزرگانی همچون میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی،علامه طباطبائی، محمدحسین فاضل تونی، محمدحسن الهی طباطبائی بهرههای فراوانی برده است در زمینههای مختلف علمی از جمله فلسفه، عرفان، فقه، اصول، ادبیات، ریاضیات، علم فیزیک و شیمی و بسیاری از علوم دیگر تخصص دارد .
علامه که خود در زمینه تهذیب نفس و کسب فضایل و کمالات اخلاقی زحمات فراوانی کشیدهاند و کتابهای زیادی در این زمینه تالیف نمودهاند.
الهی؛ از من آهی. از تو نگاهی .
الهی؛ آن که را عشق نیست، ارزش چیست؟
الهى؛ اگر چه درويشم ولى داراتر از من كيست؟ كه تو را دارم.
عزيزان وقت نيست ... دير است!
به انتظار ننشينيد.
انسان با 40، 50 سال عمر مىخواهد خودش را براى ابد بسازد.
وقت خیلى كم است و ما خیلى كار داریم.
امروز و فردا نکنید.
باید به جد بكوشیم تا خودمان را درست بسازیم.
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ "ﻋـﺎﺑـﺪ" ﺑﺎﺷﯽ،
"ﻋـَﺒﺪ" ﺑـﺎﺵ.
ﺷـﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ۶۰۰۰ ﺳـﺎﻝ ﻋﺒـﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ،
ﻋـﺎﺑـﺪ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ "ﻋـَﺒـﺪ " ﻧـﺸﺪ ...
ﺗــﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﻮﯼ، ﻋﺒﺎﺩﺗﺖ ﺳـﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻧـﺪﺍﺭﺩ؛
ﻋـَﺒﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ: ﺑﺒـﯿﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﺧـﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻪ ﺩﻟﺖ...
آن كه چند روزى كشيك نفس خود بكشد و صادرات و واردات آن را مواظب باشد، به درد خود میرسد و چاره درمانش مىکند
برای سنگ و گل، جان و دل را از دست ندهید. دنیا شما رو شکار نکند. روزیِ هر کسی، نعمت هر کسی، سفره هر کسی روی حساب (تقسیم شده هست). حلالتون را حرام نکنید!
دهان باب الله است! صادرات و وارداتش را كنترل كنيد. دهان گوش جان است ، سعى كنيد چانه تان را عقل بچرخاند. تا دهان بسته نشود، دل باز نمیشود! و تا عبدالله نشوی، عندالله نمیشوی.
نماز ستون دين و بهترين و استوارترين برنامه آدم ساز است.
نماز بزرگ ترين دستور خداوند مهربان به بندگانش است تا از كار بستن به آن در هر دو سرا، سرفراز و كامروا بوده باشند.
نماز را دریاب...
ای مسافر ابدی
توشه باید به فراخور سفر باشد.
خویشتن را تفویض به حق کن
و او را وکیل خود بگیر
که تواناتر و داناتر و با وفاتر و مهربانتر و پایندهتر از او نخواهی یافت.
بدون تعصب مذهبی
حاشا و کلاّ
بنده خودم در یکی از نوشتههایم عنوان کردهام و گفتهام که
من از دین به در آمدم و دوباره دین را قبول کردم
خواه مردم بپذیرند، خواه نپذیرند.
بنده؛ بله بنده؛ حسن زاده آملی از دین به در آمدم و دوباره دین را پذیرفتم.
بنده دین آبایی نداریم.
دین تقلیدی و طایفه ای ندارم.
من اثنی عشری به تحقیق شدم نه به تقلید.
من قائل هستم به قائم آل محمد علیه السلام به تحقیق نه به تقلید.
من قرآن را کتاب دینم و پیامبرم را و ائمه اطهار را یک به یک تا قائم آل محمد علیه السلام به تحقیق پذیرفتم نه به تقلید.
خواه مردم بپذیرند، خواه نپذیرند.
«در سال ۱۳۰۷ به دنیا آمدم. برای اینکه در خانه شیطانی نکنم، مرا خیلی زود به مکتب فرستادند. دو سه ملاباجی که خدا رحمتشان کند، معلمهای اول من بودند. معلم به مدیر مدرسه گفت که این شاگرد باید به کلاس دوم برود و رفتم. بعد از کلاس ششم ابتدایی از مدرسه بیرون آمدم . »
چند سالی بعد از آنکه «حسن» در یک روز سرد زمستانی، ۲۱۶۰ متر بالاتر از سطح دریا و دقیقا روبروی جبهه جنوبی دماوند در روستای «ایرا» از توابع بخش لاریجان شهرستان آمل به دنیا آمد، دقیقا با همین اوصافی که خودش میگوید کلاس ششم ابتدایی را تمام کرد و حدود یک سال و نیم به مدرسه نرفت: «در دکان پدر مشغول بودم تا یک بارقه الهی نصیبم شد ... در قرآن میدیدم نوشته "و لم یکن له کفوا احد"، ولی ما در نماز میخوانیم «و لم یکل له کفوا احد». این را از بنده خدای کشاورزی که قرائت قرآنش خوب بود پرسیدم. ایشان گفتند این حرف یرملون است. گفتم یرملون یعنی چه؟ ایشان قدری برای من صحبت کرد و سپس گفت الان وقتش هست، چرا شما معطلی؟ برو دنبال تحصیل علوم و معارف. ایشان به نجف اشاره کردند ... حرفهای او مرا دگرگون کرد و محبت تحصیل معارف قرآنی را در قلبم برافروخت ... به دنبال آن، روزی با پدرم صحبت کردم. او بیدرنگ همراه با شعفی شدید اجازه داد . »
او مهر سال ۱۳۲۳ در سن ۱۶ سالگی برای تحصیل علوم دینی وارد مسجد جامع آمل شد و شش سال در آنجا درس خواند: «از ابتدای ورود به درس، یکی از بزرگان به نام مرحوم آقا عبداللّه اشراقی، روزانه میآمد و برای ما رساله مرحوم آقای اصفهانی را که مرجع عصر بود درس میگفت. درسهای آقایان هم بسیار منظم بود. بعد از شش سال به لمعه و قوانین که رسیدم، نزد آقایان آمل امتحان شدم ... در آن وقت هنوز به ما اجازه نداده بودند لباس روحانیت بپوشیم. خیلی در این امر مواظب و مراقب بودند. پس از امتحان، به دستور مرحوم آیتالله غروی آملی لباس روحانیت پوشیدم ... با اجازه آقایان اساتید آمل پس از شش سال تحصیل در آنجا، در روز چهارشنبه اول شهریور ۱۳۲۹، مطابق نهم ذیقعده ۱۳۶۹ ه. ق به تهران مهاجرت کردیم . »
جوانی ۲۲ ساله بود که به تهران آمد و در مدرسه حاج ابوالفتح در انتهای خیابان ری ساکن شد. سیداحمد لواسانی، میرزا ابوالحسن شعرانی، آیتاللّه حاج میرزا محمدمهدی محیالدین الهی قمشهای، آیتاللّه شیخ محمدحسین فاضل تونی، آیتاللّه رفیعی قزوینی، آیتاللّه شیخ محمدتقی آملی، آیتاللّه میرزا احمد آشتیانی و مرحوم حاج شیخ محمدعلی جولستانی کسانی بودند که طی حدود چهارده سال به او دروس مختلف را آموزش دادند. حسنزاده آملی ۲۲ مهر سال ۱۳۴۲ به قم رفت و در آنجا ماند .
در همان سال ورود، در درسهای خارج فقه آیتاللّه اراکی، آیتاللّه گلپایگانی و آیتاللّه میرداماد شرکت کرد و همزمان در درسهای علامه طباطبایی هم حاضر شد. او حدود ۱۷ سال شاگرد علامه طباطبایی و برادر او بود و در همین دوران، تدریس هم میکرد. علاوه بر ۱۴ دوره شرح منظومه، چهار دوره اشارات، یک دوره اسفار اربعه و چهار دوره شرح فصوص قیصری، شرح تمهید و مصباحالانس را هم تدریس کرده و در همه این سالها دروس ریاضیات، هیأت، وقت و قبله را هم درس داده که کتاب دروس «معرفة الوقت و القبلة» محصول آن درسهاست.
شاید دقیقاً برای همین، «علامه» بود و دیگر عالم همشهریاش یعنی آیتالله جوادی آملی به او لقب «ذوفنون» داد. در میان عالمان حوزوی، فقیه، اصولی، فیلسوف، اهل حدیث، عارف و متکلم زیاد است، ولی خیلی کم میتوان کسی، چون حسنزاده آملی را پیدا کرد که علاوه بر اینها در طب، ادبیات، هیئت و نجوم هم صاحبنظر باشد. ریاضی، کتابشناسی، خوشنویسی و تصحیح متون هم جزء حوزههایی بود که علامه در آنها نظر و اثر داشت .
گرچه بیش از ۱۹۰ اثر علمی در فلسفه، عرفان، کلام، فقه، تفسیر، حدیث، رجال، ریاضیات، هیئت، نجوم، طب، ادبیات و علوم غریبه داشت، اما وقتی از او میخواهند آثارش را معرفی کند، میگوید: «برای اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرمودهاند نفس را مشغول بدار، وگرنه او تو را مشغول میکند، تعلیقات و حواشی بر کتب درسی از معقول و منقول، وسایل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشتهام .»
زمانی هم از او میخواهند درباره خود چیزی بنویسد و او اینچنین مینویسد: «این کمترین درباره خود چه بنگارد که نه تألیفی شایان تعریف دارد و نه تصنیفی سزاوار تحسین. نه عقدهای را به دنبال خود گشوده است و نه مشکلی را به بیان خود حل کرده. نه اهل حل و عقد است و نه مرد رتق و فتق. نه به مقامی واصل شده است و نه بهرهای از او حاصل. گویی درباره وی گفته آمد: نه شکوفهای نه برگی، نه ثمر نه سایه دارم / همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را . »
گرچه او خود از خود نمیگفت، اما بزرگان زیادی در وصف او جملات غریبی دارند. علامه طباطبایی میگوید: «راهی که حسنزاده در پیش گرفته است، خاک آن توتیای چشم من است ... شخصیت آقای حسنزاده را جز امام زمان (عج) کسی به آن پی نبرده است .»
1. آیتالله جوادی آملی، ۲. آیتالله حسنزاده آملی و ۳. آیتالله صادقی تهرانی نزد پیکر علامه طباطبایی
آیتاللّه بهاءالدینی هم درباره او میگوید: «بنده زمانی بود که به خاطر مسائلی که پیش آمده، از حوزه و طلاب ناامید شدم لیکن چشمم که به آقای حسنزاده آملی افتاد، به کلی از نظر خود برگشتم و امیدوار شدم . »
او که بیتردید مقام استادی داشت، در تکریم استادانش حد نمیشناخت: «بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ میکردم. سعی میکردم در حضور اساتید تکیه به دیوار ندهم. سعی میکردم چهارزانو ننشینم. حرف را مواظب بودم زیاد تکرار نکنم. چون و چرا نمیکردم که مبادا سبب رنجش استاد بشود» و تا آنجا پیش رفت که در جلسه درس، کف پای استادش مرحوم الهی قمشهای را بوسید و وقتی با اعتراض او روبهرو شد، گفت: «آقا! حق شما بر من بسیار عظیم است. نمیدانم چه کنم. مگر به این وسیله دلم آرام گیرد و خودم را لایق نمیبینم که دست مبارک شما را ببوسم . »
علامه درباره همین ماجرا در جایی مینویسد: «پس از رحلت آقای الهی، وقتی بدن مبارکش را به خاک میسپردیم، پاهایش را بنده در بغل گرفته بودم. به یاد آن شب افتادم که کف پایش را بوسیدم. خواستم در کتار تربتش تجدید عهد کنم، ولی حضور مردم مانعم شد» و دقیقا به دلیل همین صفت، مرحوم الهی قمشهای یک روز به او فرموده بود: «شما خیر میبینید، چون نسبت به اساتیدتان مراعات ادب و احترام میکنید .»
علامه حسن زاده آملی در منطقه شلمچه، سال ۱۳۶۵
از میان تمام آثار علامه، «الهینامه» شاید تنها اثری باشد که تمامش دل است و مناجات. کافی است همین چند بند را بخوانید تا موافق این نظر شوید :
- الهی! عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم .
- الهی! همه گویند خدا کو، حسن گوید جز خدا کو .
- الهی! همه از مردن میترسند و حسن از زیستن که این کاشتن است و آن درویدن .
- الهی! حسنم کردی، احسنم کن .
- الهی! همه از تو دوا خواهند، حسن از تو درد .
دیوان اشعار استاد هم ۵۰۰۰ بیت شعر دارد. در غزلی سروده است:
«به فطرت عشق پاکش را به دل دارم به دل دارم
دگر معشوق ثانی را نمیخواهم نمیخواهم»
«تصحیح کلیله و دمنه»، «تصحیح گلستان سعدی»، «مصادر اشعار منسوب به امیرالمؤمنین (ع)»، «تقدیم و تصحیح و تعلیق نصاب الصبیان»، «ده رساله فارسی» و «هزار و یک نکته» هم از دیگر آثار ادبی اوست .
عرفان، مشخصه اصلی علامه بود که در بیان واقعیت آن میگوید: «دین خدا عرفان است، معرفتاللّه است و قرآن برای تزکیه و تطهیرها از جانب خداوند متعال آمده است تا صاحب قلب سلیم بشویم ... حقیقت عرفان این است. بعضیها میگویند ما تشنهایم، ولی تنها حرفش را میزنند و الاّ تشنه به سوی آب میرود. کسی که درد دارد، به سوی درمان و طبیب میرود ... اگر تشنه هستند، بیایند ببینند آب هست یا نه»
علامه، سوم مهر ۱۴۰۰ به دیدار معبودش رفت؛ اتفاقی که آن را «سفر» میدانست: «آقایان داریم خداحافظی میکنیم. ای بسا که خبر به شما رسیده حسنزاده مسافرت کرد. آه و نالهای ندارد که. هست. نظام عالم است و ما هم از پس پرده خبر نداریم. خدا نکند ندارد که. چرا نکند؟ اینجا باشیم برای چه؟ دار خلود نیست. دار حرکت است.»
منابع :
۱ . مجله گلبرگ اردیبهشت ۱۳۸۵، شماره ۷۴، علامه ذوالفنون؛ تجلیل از مقام علمی علامه حسنزاده آملی
۲ . دیوان علامه، ص ۱۰۸،
۳ . کیهان فرهنگی، مرداد سال ۱۳۶۳،
۴ . گفتگو با علامه حسنزاده آملی، صص ۴۲ ـ ۴۵
پاسخ تعدادی سوال را از محضر مبارک ایشان جویا شویم .
نخستین مراحل تهذیب و تزکیه نفس چیست ؟
استاد : براى طهارت باطن، نخست باید دوام طهارت ظاهرى را حفظ کرد و طهارت بدن را مراعات نمود، اعضاء و جوارح ظاهرى باید کنترل شود. زبان آفت بدى است، انسان باید سعى کند چانه اش را با عقل بگرداند! همانطور که دهان گاه مجراى غذاى آلوده به معده است همین دهان و زبان، مجراى غذاى آلوده به جان نیز هست .
باید این نهال وجود را که رو به رشد و کمال است، مواظبت کرد، از همنشین بد پرهیز نمود. این دقت هاى ظاهرى کم کم باطن را هم طاهر مى کند. انسان اگر کمى در این نظام دقت کند، مى بیند که در این دار هستى، هیچ چیز غلط نمى کند .
حتى حیوانات هم در کار و وظیفه خود خیانت نمى کنند .
اینها درس است براى ما! از آن طرف هم داریم که (من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا) باید در این امور دقت کرد تا کم کم طهارت باطن هم پیدا شود ...
چى عرض کنم آقا... چه بگویم به شما!(1)
عنایت استاد
روزى یکى از یاران درس، مصرانه و عاجزانه از حضرت استاد حسن زاده آملى تقاضا کردند که: حضرت آقا عنایتى بفرمایید ذکرى، دعایى، چیزى بفرمایید، بلکه از این گرفتارى روحى نجات پیدا کنم، خیلى گرفته و در قبض هستم.
حضرت استاد (دام عزه) که تا آخر لحظه سر به زیر انداخته بودند و در سکوتى پر معنى و مراقبهاى ملکوتى به سر مى بردند، سر را بلند کرده و فرمودند: آقا جان! من هم گرفتارم،من هم از شما بدترم!
چند لحظهاى درنگ فرمودند و ادامه دادند: دو مطلب به شما عرض مىکنم، یقیناً اثر دارد به شرط اینکه اقلا یک اربعین (40 روز) بر آن مداومت داشته باشید .
یک. ذکر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت که گفته اند، اکثار در آن سبب حیات و زیادت عقل مى شود و مجرب هم است .
دو. سوره غنى (واقعه ) را بخوانید تا غنى در علم و بعداً هم چیزهاى دیگرى شوید
چون روایت شده که :
ابن مسعود از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نقل کرده که، از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شنیدم که فرمود هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ گاه محتاج نمى شود. (2)
سفارشاتی بسیار مهم از جناب علامه حسن زاده آملی
هم اکنون در پی تحصیل کمال بوده باشید تا آتیهای سعادتمند داشته باشید زیرا که باور کردهاید هر چیز تا به کمال نرسیده است، قدر و قیمت ندارد. باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکاری و ولگردی و هرزگی به سر می برند سخت دوری گزینید که رهزن شمایند.
این گروه روی سعادت را نخواهند دید چند روزی در مقام خیال به تازگی رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاکهای گوناگون بوقلمونی وطاووسی دل خوشند و به زودی نه آن رادارند نه این را نه کمالی تحصیل کرده اند که بدان دل گرم باشندناچارا باید بعدا تن به گدایی دهند و یا به دزدی و دیگر بیچارگیها مزاحم اجتماع باشند و زندگی را بگذرانند .
با آنان هم نشین نشوید که هم از اکنون به شما بگویم نطفه و مربی و اجتماع و معاشر از اصولیاند که در سعادت و شقاوت انسانی دخلی به سزا دارند ....
باید دوستانم از روش نابخردان همواره دوری گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدبلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد.(3)
آداب سالک الی الله از زبان علامه حسن زاده آملی
حضرت علامه براى تادیب نفس سالک الى الله و سائر الى الکمال امورى را در کلمه 178 هزار و یک کلمه آورده اند که خلاصه اش این است :
- قرآن که صورت کتیبه انسان کامل است ...
- در باب سیزدهم و باب بیستم ارشاد القلوب دیلمى آمده است که جناب رسول الله صلى اللّه علیه و آله فرمود: یقول الله تعالى :من احدث ...
کسى که محدث شود و وضو نسازد به من جفا کرده و کسى که محدث شد و وضو بسازد و دو رکعت نماز گزارد به من جفا کرده است و آن که نماز خواند و از من چیزى نخواست به من جفا کرده است و آن که محدث شود و وضو بسازد و نماز گزارد و مرا بخواند پس من جوابش را در آنچه که مربوط به امر دین و دنیاى اوست ندهم من به او جفا کردم در حالی که من پروردگار جفا کار نیستم .
خوشا حال آن که از او خود او را بخواهد که دوست ما را و همه جنت و فردوس شما را
- آیات آخر سوره فرقان را در مورد عباد الرحمن دستور خود قرار دهد .
- و کلوا واشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین .
نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که از ضعف جانت برآید
- از فضول کلام همان فضول طعام پرهیز نماید که قساوت قلب آورد .
- محاسبت نفس
- مراقبت، و این مطلب عمده است
- ادب مع الله که علامت حضور است
- عزلت. سلامت در عزلت است (با خلق باش و نباش)
- تهجد در شب تا به مقام محمود نائل آید.
- تفکر
- ذکر قلبى و لسانى در هر حال
- ریاضت در طریق علم و عمل که (علم و عمل انسان سازند)
- اقتصاد یعنى میانه روى در مطلق امور حتى در عباد
- مطلب در دو کلمه است: تعظیم امر خالق و شفقت با خلق
توصیههایی از علامه حسن زاده آملی روحی له الفداه
دهان روح و تن
انسان دو دهان دارد: یکى گوش که دهان روح او است و دیگر دهان که دهان تن او است. این دو دهان خیلى محترماند. انسان باید خیلى مواظب آنها باشد.
یعنى باید صادرات و واردات این دهنها را خیلى مراقب باشد. آنهایىکه هرزه خوراک مىشوند، هرزه کار مىگردند. کسانى که هرزه شنو مىشوند، هرزه گو مىگردند.
وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف مىشود. یعنى قلم او هرزه و نوشتههایش زهرآگین خواهد داشت.
حضرت وصى، امیرالمۆمنین، علیه السلام فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بى نیاز نیست و آبها گوناگونند. هر آبى که پاک است، آن نبات هم پاک و میوهاش شیرین خواهد بود و هر آبى که پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است.
خود عمل، حاکى است که از چه آبى روییده شده است.
وقت اندک و کار بسیار
بدان که باید تخم و ریشه سعادت را در این نشئه در مزرعه دلت بکارى و غرس(درخت کاشتن)کنى. اینجا را دریاب، اینجا جاى تجارت و کسب و کار است، و وقت هم خیلى کم است.
وقت خیلى کم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمۆمنین علیه السلام عرض کنم، فرمود: «ردوهم ورود الهیم العطاش» یعنى شتران تشنه را مىبینید که وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مىکوشند و مىشتابند و از یکدیگر سبقت مىگیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى که گنجهاى رحماناند این چنین باشید.
بیایید به سوى این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقت خیلى کم است و ما خیلى کار داریم. امروز و فردا نکنید. امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف، به کیفر اعمال بد این جاى خودشان مبتلا شدهاند.» تسویف یعنى سوف سوف کردن، یعنى امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن. وقت نیست، و باید به جد بکوشیم تا خودمان را درست بسازیم.
منابع:
1. در محضر استاد، ص 34
2. صراط سلوک
3. انتهای درس شانزدهم کتاب معرفت نفس
سخن گفتن از علامه ذوالفنون استاد آیت الله حسن زادۀ آملی که امروزه پرچم دار عرفان اسلامی می باشد برای چون منی بسیار دشوار است:
یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف آن رشک ملک
ور دهان یابم چنین و صد چنین تنگ آید در بیان آن امین
اینقدر هم گر نگویم ای سند شیشۀ دل از ضعیفی بشکند
حقیقت آن است که سخن گفتن از کسی که جا پای معصومین(ع) گذاشته و بقول آیت الله العظمی بهاءالدینی باعث امیدواری حوزه هاست قدری مشکل ، اما لازم و ضروری است. آن هم در عصری که باید آن را بنام معنویت گرائی و عرفان نام نهاد.
وقتی بیشتر به تحولات جهان معاصر و هجوم انواع معنویت های کاذب با برچسب عرفان و … به ذهن پاک و تشنۀ جوانان را مشاهده می کنیم، به لزوم هر چه بیشتر معرفی و جریان سازی شخصیت هائی چون استاد علامه حسن زادۀ آملی که سالها در بستر معارف اهل بیت علیهم السلام سلوک نموده است و امروزه میراث دار قرن ها تلاش های عملی و نظری عرفای جهان اسلام است بیشتر و بیشتر پی برده شود.
البته قرار بود که متن این گفتگو از طریق یکی از خبرگزاری ها منتشر گردد، اما به عللی تاکنون این امر سرانجام نیافت، بر این اساس در ایامی که روز تولد استاد علامه آیت الله حسن حسن آزدۀ آملی را در پیش داریم(نیمۀ اسفند) بصورت یک جشن نامه تقدیم می گردد.
روستایی مشهور تر ازهر شهری
روستای ایرای لاریجان آمل همیشه در ذهن علاقمندان آن بزرگوار متجلی است، مگر می شود انتظار تابستان و دیدار آن پرچم دار بزرگ عرفان شیعی و تجلی سیرت و صورت علامه سید حیدر آملی را انتظار نکشید:
عجب حال و هوایی دارد ایرا عجب باغ صفایی دارد ایرا
همان باغی که پیرم باغبان است جهانی در وجود او نهان است
به لب دارد پیام آسمانی به حکمت می نماید دُر فشانی
مرا تعلیم او راه نجات است به جان سرچشمۀ آب حیات است
خداوندا نگهدار حاصلش را گلستان کن گلستان منزلش را
ویژگی های عرفان در سیرۀ استاد علامه حسن زادۀ آملی
یکی از چیزهائی که باعث می شود تا بیشتر به لزوم عرفان اسلامی و شخصیت هائی چون علامه نمود، ویژگی هائی است که می تواند در عصری که تشنۀ معنویت گرائی است در گسترۀ جهانی مطرح گردد، که برخی از این ویژگی ها بیان می شود:
۱-رعایت احکام شریعت
۲-برهانی بودن و عقلی بودن برنامه و اندیشه های عرفانی استاد
۳-قرآنی بودن
خود استاد نظریۀ مبارکی در این رابطه دارد که شرح داده خواهد شد
۴-منصوص به روایات بودند، مقداری تورق در کتابهائی چون شرح فصوص الحکم قیصری که به تصحیح استاد منتشر شده است، این نظر را تثبیت می کند.
۵-سیاسی و اجتماعی بودن
در روش استاد علامه به مسائل سیاسی و اجتماعی بسیار توجه شده و ذره ایی شائبۀ رهبانیت و انزوا طلبی وجود ندارد.
۶-استفاده از زبان روز و قلم شیوا
استاد علاوه بر تولید آثار فاخر و اصیل علمی، آثاری برای استفادۀ جوانان و عموم مردم تالیف و ارائه گردید
۷-توجه به روانشناسی عرفانی
یکی از برنامه های طولانی و گستردۀ استاد، سالها تلاش در ترویج و تالیف آثار مختلف علمی در راستای علم النفس یا روانشناسی که در عرفان اسلامی با عنوان معرفت النفس معروف است. که لازم است تا این روش بیشتر مورد توجه واقع گردد.
۸-توجه به مقام زن در عرفان اسلامی
شاید یکی از ابداعات دیگر استاد علامه، توجه به مقام منیع زن در عرفان توحیدی است که خود آن بزرگوار در این رابطه می نویسند: «در دوره های تعلیم و تدریس فصوص الحکم همواره این خاطره به من روی می آورده که چرا در این کتاب فصیّ به نام یکی از زنان نادره دوران مانند مظهر ایمان و أحسن منازل قرآن حضرت عصمة الله الکبری فاطمه بنت خاتم الانبیاء و یا حضرت مریم بنت عمران منصوص در چند آیات قرآن اختصاص نیافته است و آن را از آدم تا خاتم در بیست و هفت فص فقط به مردان اختصاص داده است؟!» در نتیجه فصی بنام فص حکمة عضمتیّة فی کلمة فاطمیة می نویسند تا این نقیصه برطرف شود.
۹-تقدم سیرۀ علمی بر سیرۀ عملی
و بسیاری از ویژگی های دیگر که فرصت مستوفایی می طلبد تا به شرح و بیان آنها پرداخته شود.
مراقبه شرط تعالی
یکی از مهم ترین مسائلی که در عرفان و سلوک علامه مطرح می باشد و به زبانی نقش اساسی در عرفان آن بزرگوار دارد توجه ویژه به مراقبه و مواظبت و متجلی شدن به ادب مع الله و در نهایت رسیدن به مقام حضور است. حضوری که شاه بیت تعالی و سلوک است:
سرمایۀ راهرو حضور و ادب است آنگاه یکی همت و دیگر طلب است
ناچار بود رهرو از این چار اصول ورنه به مراد دل رسیدن عجب است
و خاطرۀ ارزشمند و مهمی خود آن حضرت در رابطه با آثار عدم مراقبه بیان می فرمایند که ذکر آن آموزنده است:
نتیجه عدم مراقبت زبان
استاد علامه حسنزاده آملی مینویسد: شب یکشنبه دوازدهم صفر ۱۳۹۸ ه.ق = ۲ بهمن۱۳۵۶ هجری شمسی، در قم در واقعهای هولناک میبینم که دو لبم را با نخ و سوزن میدوزند و در آن حال بر دلم گذشته که این جزای آن کسی است که دهنش را مراقب نیست و هر چه میخواهد میگوید. این واقعه را در دفتر دل ثبت کردهام که:
بخوانــم از برایــت داستانی کــه پیش آمد برای من زمانی
شبیدررابهرویخویش بستم بهکنجمخانه در فکرت نشستم
فرو رفتم در آغاز و در انجام کـه تا از خود شدم آرام و آرام
بدیدم با نخ و ســوزن لبانم همیدوزندوسوزد جسم و جانم
بگفتم این بود کیفرمرآن را رها سازد بــه گفتارش ربان را
چو اندر اختیار تو زبانـــت چشیدم من عـــذاب برزخی را
ازآنحالتچنانبیتابگشتم که گویی گویی ازسیماب گشتم
نقش استاد در عرفان اسلامی
یکی از مهم ترین مسائلی که استاد علامه به آن تأکید می ورزند، نقش استاد در سیر و سلوک استاد، و بارها کلام آیت الله العظمی قاضی(ره) را می فرمودند که اگر انسان تمام عمرش را برای پیدا نمودن استاد و انسان کاملی تلاش نماید می ارزد و این نشان می دهد که بقول مولوی(ره) هر کسی که بدون استاد قدم در وادی سلوک نهاد بیشتر باعث ریشخند خود شد و البته که صعود نکرده ، سقوط مینماید.
عرفان نظری مقدمۀ عرفان عملی
استاد علامه حسن زادۀ آملی، در سالها آموزش دروس عرفان اسلامی و دورل های مختلفی که در قم و آمل برگزار نمودند سعی نمودند تا این مطلب را برسانند که اولین شرط سلوک، قدم نهادن در سلوک علمی است. یعنی ابتدا سالک باید یک سلوک علمی داشته باشد و مبانی علمی خود را طی نماید و بعد با راهنمائی استاد قدم در وادی سلوک عملی بنهد.
عرفان و برهان و قرآن از هم جدائی ندارند
یکی از تلاش های علمی مبارک علامه این بوده است که سالها تلاش نمودند تا نشان دهند که بر اساس سیرۀ اهل بیت علیهم السلام عرفان و برهان و قرآن از هم جدائی ندارند و حتی رساله ایی در این رابطه تالیف نموده اند، هرچند که بزرگوارانی در این رابطه به جهت آنکه این نظریه را خوب مطالعه و درک ننمودند، اشکالاتی مطرح نمودند. ولی با توجه به اینکه اساسی ترین مباحث عرفانی را علامه آیت الله سید محمد حسین طباطبائی (ره) در تفسیر المیزان مطرح نموده اند نشان می دهد که این نظریه از چه پشتوانه ایی برخوردار است. و نیازمند است که رساله های متعدد دانشگاهی و حوزی در تحلیل و تبیین این نظریۀ مهم عرفانی تهیه گردد.
شبهۀ بهشت رفتن اشقیائی چون شمر و ..
مدتی پیش، هجمه ایی به ساحت استاد علامه حسن زاده آملی و عرفان اسلامی و حتی حکمت صدرائی به دلایلی چون: «شاگردان مکتب عرفانی حکیم فرزانه و استاد علامه حسن زادۀ آملی با استفاده از حکمت صدرایی و درسهای استاد، فتوا بر تجویز بهشتی شدن شقی ترین اشقیا داده اند.»
در همان ابتدا عرض شد که با سالها مطالعه در اندیشه های حکیم ملاصدرا(ره) و آشنایی با درسهای استاد این نتایج اجتهادات ، ربطی به حکمت صدرایی ندارد.
سخن از تشکیک در وجود و زمینه سازی برای تشکیک در ماهیت بود که از ابداعات ملا صدرا(ره) و تبیین تشکیک در ماهیت از فرمایشات علامه حسن زادۀ آملی می باشد.
حال از تشکیک در ماهیت چگونه به بهشت رفتن اشقی الاشقیا یزید و دیگران رسیده شد، بماند. امّا این کلمات حتی بوی بهشت را استشمام نمودن یزید و دیگران را نمی رساند.
در مورد اینکه آیا می شود عین ثابت را نیز تغییر دارد یا خیر، نیز! جای حرف دارد، یعنی بر اساس فرمایشات خود حضرت علامه نمی توان این مطلب را به راحتی به ایشان نسبت دارد.؟برای رجوع می توان به جلد اول از شرح فصوص الحکم ابن عربی(ره) مراجعه نمود…
علاوه بر این که اصطلاحات هر فنی مخصوص به خود آن علم بوده است. در نتیجه نمی توان به راحتی گفت که ماهیت فلسفی همان اعیان ثابته است. تا نتیجه گرفت که تشکیک در ماهیت نتیجه می دهد که عین ثابته نیز تشکیک بردار شود و فلان نتیجه را گرفت!
اما بهترین است تا نظر خود استاد علامه حسن زادۀ آملی در مورد این برداشت و فتوی غلط بوده است، که ایشان فرمودند: «شنیده ام برخی از کسانی که در درس و بحثهای حقیر حضور پیدا کردهاند، بر اثر عدم تلقی صحیح مطالب و خلط مباحث برداشتهای ناصحیح خود را که مخالف با حقایق دین مبین اسلام و اقتضائات تولی و تبری است من جمله در تعریف بهشتیان به من نسبت دادهاند، از این روی صریحا اعلام میکنم این گونه نسبتها به حقیر ربطی نداشته و ندارد».
نکتۀ اول: استاد فرمودند که صاحب فتوی تلقی صحیحی از مطالب نداشته و با خلط مباحث برداشت های ناصحیح داشته اند.
نکتۀ دوم: این فتوی با حقایق دین مبین اسلام و اقتضائات تولی و تبری است من جمله در تعریف بهشتیان مخالف است.
نکتۀ سوم: فرمودند: صریحا اعلام میکنم این گونه نسبتها به حقیر ربطی نداشته و ندارد.
حال برای استفادۀ بیشتر عین نظریۀ علامه را به همراه تصویر مرقومۀ گرامی آن عزیز ارائه می گردد:
شبهۀ زیارت امام رضا(ع)
البته در مورد استاد علامه حسن زادۀ آملی، از سوی مخالفان عرفان اسلامی، شبهات فراوانی ارائه می شود که برای علاقمندان به عرفان اسلامی ، تیزبینی و کیاست لازم می باشد. مثلاً چندی پیش شبهه ائی منتشر شد دال بر اینکه که استاد فرمودند که می دانید چرا من به زیارت امام رضا(ع) مشرف نمی شود. و در جواب جهالت خود را به استاد علامه منسوب نموده و از زبان مبارکش نقل نمودند که آری آن حضرت ولی مرده اند و من ولی زنده، جهالت و تاریکی تا چه اندازه که انسان از بیان چنین شبهاتی شرم دارد تا چه رسد انتساب آن به نوری که خود ، مشرف شده و نوشندۀ شراب طهور از دست مبارک آن امام ولی رضوی(ع) است.
شبهه افکنده آنقدر جاهل است که نمی داند که ولی را مرگ در بر نمی گیرد. چگونه چنین اصلی را کسی بگوید که خود سالهاست این معارف توحیدی را نشر می دهد و عمر گرامی را بر سر نشر این انوار سپری نموده است.
نقش اساسی رعایت حقوق خانواده در سیر و سلوک
یکی از اصول دیگری که استاد علامه به آن توجه داشته اند رعایت حقوق خانواده و اخلاق در منزل است که در سیر و سلوک نقش بسزائی دارد. در این رابطه داستانی ار از زندگی علامه ذوالفنون استاد حسن زادۀ آملی نقل می کنیم. باری در محضر استاد مشرف بودیم که آن بزرگوار فرمودند:
«ما را با حضرت استاد محمد حسن قاضی طباطبائی(ره) – برادر مرحوم علامه طباطبایی(ره) صاحب تفسیر قیّم المیزان – قضایایی بود. گاه گاهی به من از حالات درونی ام خبر می داد.
ارتباطش با عالم ارواح بسیار قوی بود. آن جناب ، باری ابراز داشتند، هرگاه که برایم مشکلی پیش بیاید و از حلّش عاجز باشم به محضر شریف مرحوم آقا سید علی قاضی طباطبایی(ره) که در آن موقع سالها از وفات آن مرحوم گذشته بود و آن جناب از نشئۀ دنیا رخت بربسته و به دیار باقی شتافته بودند، تشرف حاصل می کنم و مشکل خود را از جناب ایشان می پرسم و ایشان هم جواب عنایت می فرمایند.
این جانب به محضر شریف آقا سید محمد حسن(ره) عرض کردم: آقای من، هرگاه که به محضر آقا سید علی قاضی(ره) مشرف شدید، سلام ما را هم به محضر ایشان ابلاغ کنید. و به ایشان بگوئید: فلانی از شما التماس دعا دارد. مرحوم آقا سید محمد حسن قاضی نیز استدعای مرا پذیرفت و وعده کردند که اگر به محضر مرحوم آقای قاضی مشرف شدند، خواسته ام را به آن جناب عرضه کنند، آن زمان سپری شد تا اینکه مرحوم آقا سید محمد حسن به تبریز منتقل شدند و من هم که درس و بحثم به خاطر تعطیلات تابستانی تعطیل شده بود، قم را به مقصد شهر خودمان آمل ترک کردم و در آنجا اشتغالات علمی و منبر و بحث و … برای خودم ترتیب دادم.
تابستان بود و هوا خیلی گرم ، کارهای مسجد و درس و بحث و منبر هم به قدری زیاد بود که هرگاه به منزل می آمدم، خسته و کوفته بودم و بعد از صرف غذا، نیاز شدیدی به خواب و استراحت داشتم.
در یکی از همین روزها که بعد از ناهار، رفتم بخوابم، ولی زمانی نگذشت که سر و صدای بچه ها بالا گرفت، و اوضاع طوری شد که نتوانستم بخوابم، من که بسیار خسته بودم و صدای بچه ها مزاحم خوابم گردیده بود، به قدری عصبانی شدم که بلند شدم و بچه ها را دنبال کردم، یکی را آهسته نتبیه کردم ولی کوچک تر را که دنبال کردم – وقتی خود را گرفتار دید، خود را در آغوش من افکند و از شرّ من به خود من پناه آورد. بنده از این کار، بسیار متأثّر شدم و در حقیقت من به دام افتادم و بچه مرا با این کار شکار کرد. ناگهان به خود آمدم و از خود و کار خود بسیار شرمنده و ناراحت شدم و خلاصه دلم گرفت و اندوه شدیدی به من دست داد.
با یک دنیا شرمندگی و ناراحتی به داخل اتاق برگشتم و برای بار دوم، خواستم بخوابم، ولی هر چه سعی کردم که بخوابم، خوابم نبرد. ناگزیر بلند شدم و با خود گفتم؛ بروم بازار و برای بچه ها چیزی بخرم و آنها را از این طریق خوشحال کرده و دلشان را به دست آورم. همین کار را نیز کردم. رفتم برای هر کدام از آنها چیزی گرفتم و آنها را نوازش کردم و بالاخره خوشحال شدند ولی تنها چیزی که تغییر نکرد و به جای خود باقی مانده بود، گرفتگی درونی و اندوه شدید خود من بود که بیچاره ام کرده بود، وقتی که دیدم ، نمی توانم، آرام باشم و به حال عادی برگردم، تصمیم گرفتم از آمل خارج شده و مسافرتی هر چند کوتاه بروم و از خانواده خداحاقظی نموده و به طرف تهران و پس از آن به طرف تبریز حرکت نمودم، تا اینکه اول اذان صبح به مقصد رسیدم.
ابتدا به مدرسه طالبیه رفته و نماز صبح را به جا آورده و تا طلوع آفتاب ، همانجا صبر کردم و پس از جستجو، آدرس منزل استاد سید محمد حسن الهی طباطبائی(ره) را به دست آورده و روانه شدم. منزل را که یافتم، خانمی پشت در آمد و گفتم: منزل آقا سید محمد حسن طباطبائی را می خواهم. گفت: همین جا است. گفتم: به آقا بگوئید: فلانی است و قصد زیارت شما را دارد. خانم رفت، و پس از لحظاتی خود آقا آمد. بعد از سلام و احوال پرسی مرا به داخل منزل فرا خواند. رفتم داخل و نشستم.
در همان ابتدای امر جناب ایشان فرمودند: من در فکر این بودم که چگونه شما را پیدا کرده، تا مطلبی را به شما بگویم. ولی بحمدالله خودتان آمدید و زحمت مرا کم کردید. گفتم: خیر باشد، بفرمائید:
ایشان فرمودند: دیشب را با مرحوم قاضی طباطبائی(ره) محشور بودم و چون شما گفته بودید؛ اگر به حضور ایشان رسیدم، سلام شما را به ایشان رسانده و بگویم؛ فلانی التماس دعا دارد، لذا به حضور مرحوم قاضی عرض کردم: فلانی سلام رسانده و از شما التماس دعا دارد، اما مرحوم قاضی از شما گِلِه مَند بود. عرض کردم: چطور؟ فرمود: آقای قاضی(ره) فرمودند: از قول من به آقای حسن زاده بگوئید: چگونه هوس این راه را دارد، در حالی که رفتارش با بچه ها آن گونه است.؟!
من که خیلی شکسته شده بودم، با یک دنیا شرمندگی عرض کردم: آقای من! به خداوند قسم! اصلاً من عادت ندارم با بچه ها در بیفتم. این دفعه هم نمی دانم ، چرا این گونه شد، ولی مطمئناً همان گونه که نخستین بار بود، آخرین بار نیز خواهد بود و تکرار نخواهد شد، من علی رغم اینکه تصمیم داشتم شب را در منزل ایشان بمانم، از شدت خجالت و شرمندگی نتوانستم آن شب را در آنجا به سر ببرم، لذا از محضرشان خداحافظی کرده و شب را در هتلی به صبح رساندم و صبح هم از تبریز خارج شدم.
غرض از نقل این وقعه، این بود که غافل نبوده و متوجه باشیم که علاوه بر خدا و رسول او(ص)، ارواح اولیاء و مؤمنین و ساکنان عالم ملکوت و … به اعمال و کردار و رفتار ما ناظراند و از احوالات ما مطلع اند و اینکه رفتارهای اجتماعی و خانوادگی ما در سلوک ما نقش اساسی دارند.
چرا اجتماع باید غیبت و بهتان دچار باشد؟!
یکی از بزرگترین آسیب های اجتماع امروز در غیبت و بهتان و حرف های بیهوده است که بزرگترین تخریب ها را به همراه دارد.
راه چاره در رعایت و مراقبت در گفتار است؛ به بیان شریف و نورانی استاد بزرگوار علامه حسن زاده آملی:
برادرم حرف این و آن را مزن، دم فروبند و تماشا کن. بنگر و عبرت بگیر. به فکر خود باش.
دست توسّل به دامن خاتم اوصیاء و اولیاء امام زمان مهدی موعود حجة بن الحسن العسکری – علیهما السلام – دراز کن که گردنه های سهمگین و هولناک در پیش داری و آن بزرگوار امیر کاروان است.
از افراط و تفریط بپرهیز. «اهدنا الصراط المستقیم» گوی. از پیروی نفس حذر کن. از اوباش بگریز.
ای سالک ره از خود خبر دار بس رهزنت هست در هر کمینی
دل را به یاد دلدار یک جهت کن تا از محبّین باشی.
احیاء آثار
شاید یکی از مهمترین ملزومات حال در رابطه با استاد علامه حسن زادۀ آملی، آن باشد که یک بنیاد علمی تأسیس و به احیاء و انتشار آثار فراوان و بدیع ایشان که در حدود ۲۰۰ اثر می باشد، در زمان حیات مبارک آن جناب در سایۀ اشراف خود ایشان بپردازد.
عیدانه
حال که در آستانۀ عید نوروز هستیم عیدانه ایی از محضر آن حضرت به علاقمندان ارائه می کنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
معمولا در اعیاد برای کسب فیض به محضر علمای ربانی می روند تا با استفاده از محضر نورانی آنها ره توشه ای برای سلوک زندگی دریافت و باعث دلگرمی در طول راه باشد.
از این روی ما نیز سعی نمودیم تا در پایان سال، مائده ای از لطایف نورانی که از قلم عرشی علامه حسن زاده آملی صادر گردیده به محضر علاقمندان معارف الهی تقدیم داریم:
«… تا دهان بسته نشود، دل باز نشود.
و تا عبدالله نشوی، عندالله نشوی
آنگاه از انسان اگر سر برود ، سحر نرود….»
عید ماه بیداری سحرها باشد. مبارک.
- تعداد بازدید : 2065
- 4 مهر 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد توحید