عظمت، آثار و لذت توبه
میرزا جواد ملکی تبریزی رحمة الله علیه:
ایشان پس از بحث بسیار ژرف و البته زیبایی در معرفت خدا و هدف گرفتن او، دربارۀ توبه کننده مینویسد:
... باری، بعد از این که مقصود معین شد، آن وقت دامن همّت به کمر بزند و بگوید:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن درآید (حافظ)
توبۀ صحیحی از گذشتهها بکند، و توبه را مراتبی هست به حسب مراتب تائبین؛ در مصباح الشریعة میفرماید – [حدیث امام صادق علیه السلام]:
«التَّوبَةُ حَبْلُ اللّه ِ و مَدَدُ عِنايَتِهِ ، و لا بُدَّ للعبدِ مِن مُداوَمةِ التّوبَةِ على كُلِّ حالٍ . و كلُّ فِرقَةٍ مِن العِبادِ لَهُم تَوبَةٌ، فتَوبَةُ الأنبياءِ مِنِ اضْطِرابِ السِّرِّ ، و تَوبَةُ الأصْفياءِ مِن التَّنفُّسِ، و تَوبَةُ الأولياءِ مِن تَلْوِينِ الخَطَراتِ ، و تَوبَةُ الخاصِّ مِن الاشْتِغالِ بِغَيرِ اللّه ِ ، و تَوبَةُ العامِّ مِن الذُّنوبِ»
- توبه، ريسمان خدا و لشكر عنايت اوست. بنده بايد در هر حال بر توبه مداومت ورزد. هر گروهى از بندگان را توبه اى است: توبه انبيا از اضطراب درون و توبه اصفيا از نَفَس كشيدن [بدون ياد خدا ]و توبه اوليا از وارد شدن خطورات گوناگون به دل و توبه خاصّان از پرداختن به غير خدا و توبه عوام از گناهان است. (این برگردان در کتاب نیامده است).
ادامه کتاب: توبه، ریسمان خدا است و مدد عنایت او است و بنده را چارهای نیست که در هر حال به توبهاش ادامه دهد و هر گروهی از بندگان را توبهای است مخصوص آن گروه.
پس، توبۀ پیامبران از آن است که در باطن و اندرونشان اضطرابی یابند و از آن توبه کنند؛ و توبۀ اولیاء از کدورت خطورات قلبیه است؛ و توبۀ اصفیا از شایشی است ک برایشان میشود، زیرا ابتلا بزرگترین عامل تصفیه است و چون ابتلای اولیاء رفع شود، از آن رو که مبادا این گشایش و آسایش خارِ راهِ تصفیه و وصول به مقام اصطفاء باشد، توبه میکنند؛ و توبه خواص، از مشغول شدن به غیر خدا است، و توبۀ عوام، از گناهان است.
و آن توبهای که برای عام لازم است، همان است که حضرت ولایتپناه علیه الصلوة و السلام، بران [در معنی استغفار] شش جزء مقرر فرمودهاند:
اول: ندم و پشیمانی و این ندامت علاج خیلی چیزها است؛ و مخصوصاً عوض و بدل ندامتی است که به هنگام مرگ و پس از مرگ به انسان دست خواهد داد که به تصور نمیگنجد که چه ندامتی برای کسی که توبه نکرده است در پیش است؛ چون انسان تا در این دنیا است، نمیتواند تصور نماید که این معصیتها، چه سعادتها؟ چه بهجتها؟ و چه نورها؟ و چه سلطنتها؟ را از او مبدل به چه شفاوتها و زحمتها و ظلمتها و مقهوریتها کرده است، تا بتواند درجۀ ندامت اخرویه را در این دنیا تصور کند.
دوم: عزم بر ترک، عود (بازگشت) برای همیشه؛
سوم: ادای حقوق مخلوقین؛
چهارم: ادای حقوق فرائضی که بر او بوده و آنها را ترک کرده است.
پنجم: گوشتهایی که از حرام در بدن او روئیده با اندوه و غصه و الم ریاضیات، آب کردن، تا آنجا که پوست به استخوان بچسبد و بعد از آن، از حلال گوشت تازه بروید.
ششم: آن مقدار لذاتی که از معصیت برده، به عوض آن الم و رزحمت عبادت برخود وارد کردن.
اما، تفصیل این جامال این که اگر انسان معرفت واقعی به حقیقت و شناعت و آثار معصیت پیدا نماید، مثلاً واقعاً در وقت خوردن (مال یتیم) اعتقاد نماید که آتش میخورد و این آتش هم با خوردن خاموش نشود، بلکه اگر بماند، بعد از مُردن قوت پیدا میکند و عروق و اعماق را میسوزاند و هر چه هم که میسوزاند، عروق و اعماق دیگری به آن جای آن چه سوخته میآید، لابد از این معرفت و شناخت عظمت گناه و زیاناهی آن، بیاختیار به اندازۀ شقاوتی که از گناه برای خود تحصیل کرده، ندامت به او دست خواهد داد و لابد حرکتی به سوی دفع آن میکند؛ مخصوصاً اگر یقین کند بر این که دفع این بدی و این آتش که در درون خود روشن کرده، چه لذتها و کرامتها و شرافتها برای او حاصل میکند، آن وقت به قدر آن معرفت، شوق به دفع آتش پیدا میکند و هر عمل شاقی را برای دفع آن متحمل میشود و با شوق اقدام مینماید.
و اگر بگویی: «در توبه، غیر از علاج معصیت، چه لذت و شرافت هست؟» میگویم: مگر نمیدانی که خداوند تعالی (مُبَدِّلَ السَّیئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ) است (و بدیها را تبدیل به چندین برابر از نیکیها میفرماید)؟!
مگر کرامتها و بشارت عظمای «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ – خداوند توبه کنندگان را دوست میدارد» را در قرآن مجید ندیدهای؟! یا این که تصویر مقام محبت خدا را نکردهای؟! ... .
باری؛ اگر این مقدمات عرفانی برای تائب موجود شد، البته با سراسر وجودش تماماً حاضر بر علاج بوده، هر ذره از وجودش با تمام مراتب و جهات، تضرع و ابتهال به درگاه حضرت ذی الجلال، «أَتوبُ إلیَ الله» خواهد گفت و همۀ آن مراتب دیگر به اکمل وجوه درست میشود.
(کتاب لقاء الله، ترجمه سید احمدی فهری (ره)، ص 56 تا 59)
کلمات کلیدی:
در محضر استاد