عدهای میگویند: اصل جمهوری اسلامی یک تناقضه، چون جمهوری یعنی نظر مردم و اسلامی یعنی نظر خدا و این دو با هم جمع نمیشوند، چون اگر صرفا دستور الهی بخواهد اجرا شود که دیگر نظر اکثریت و جمهوریت معنا ندارد! (پزشکی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
آیا نمیشود که شناخت، رویکرد و نظرات مردم، مبتنی بر توحید و اسلام باشد و حتماً باید به تقلید از کفار و مبتنی بر دیکتۀ آنان باشد؟! دین خدا، برای مردم وضع و ابلاغ شده و اینها در این نظر خود، مردم را از خدا و دین خدا جدا کرده و مقابل هم قرار دادهاند!
*- خداوند سبحان، امر به اقامۀ نماز نموده است و فرموده تا حد امکان، به صورت جماعت اقامه شود و جماعت نیز در مسجد بهتر است؛ اما نفرموده که مسجد را کجا بنا کنند، چند متر باشد، چه امکاناتی داشته باشد، چه کسی امام جماعت شود و ...؛ اینها همه با نظر مردم میباشد.
برخی نمیدانند و برخی دیگر خود را به نادانی میزنند تا مردم را نسبت به جمهوری اسلامی ایران، بد بین کنند و علیه اصل نظام، ضد تبلیغ نمایند!
الف - اولین خطا آنجاست که دین خدا با آرای مردم را یکسان دیده و هر دو را «نظر» مینامد و میگوید: «جمع این دو نظر با هم، متناقض است!»
ب - خطای دوم آنجاست که میخواهند القا کنند که «نظر مردم»، حتماً باید با دین و آموزههای الهی متفاوت باشد و حتی تناقض داشته باشد! بالاخره نظرات مردم، نشأت گرفته از نوعی جهانبینی، شناخت و باورشان میباشد که یا توحیدی و اسلامی است و یا مادی. حال آیا اگر نظر اکثریت مردم، مبتنی بر اندیشههای باطل باشد، «جمهوری» است و اگر توحیدی و اسلامی باشد، جمهوری نیست؟!
ج - خداوند سبحان نظر نداده است، بلکه دین و شریعت [حقوق و احکام] وضع و ابلاغ نموده است.
نظر (یا آرای) مردم نیز باید زیر ساخت و چارچوبی داشته باشد. بنابراین، جمهوری اسلامی، یعنی «رأی و نظر مردم، در چارچوب دین السلام و احکام إلهی»؛ لذا نه تنها تناقض ندارد، بلکه کاملاً اصولی و منطقی میباشد.
د - خداوند متعال به پیامبرش فرمود که «با مردم در امور خودشان مشورت کن و پس از آن که خودت تصمیم گرفتی و عزم به انجام کاری نمودی، با توکل به خدا انجام بده» - چرا که مردم باید به میدان بیایند، برای اصلاح امور بیندیشند، نظر بدهند و مشارکت نمایند تا رشد کنند؛ حال آیا این مشورت با مردم در امور خودشان که امر خداوند متعال است، با دین خدا منافات و یا تناقض دارد؟!
«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آل عمران، 159)
- به (بركت) رحمت الهی، در برابر آنها ( مردم) نرم (و مهربان شدی)! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراكنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنها مشورت كن! اما هنگامی كه تصميم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.
●- دقت شود که نفرمود: «در دین و احکام و حدود الهی با آنان مشورت کن»، بلکه فرمود: «در کارها با آنان مشورت کن». ایشان نظر مردم را نمیپرسند که آیا نماز ظهر را چهار رکعت اقامه کنیم یا سه یا پنج رکعت؟ اما در آرایش جنگی و امور اجتماعی و ...، نظر کارشناسان و مردم را جویا میشدند، تا اجتماع تشکیل گردد و رشد یابد.
به عنوان مثال: به حکم خدا و تصدیق عقل و ضرورت زندگی فردی و اجتماعی، لازم است که فقر را ریشه کن نماییم، به یتیمان رسیدگی کنیم و ...؛ اما چگونه؟ در اینجا رأی و نظر کارشناسان و مردم مهم و نقش آفرین است و نه تنها هیچ تناقضی با دین خدا ندارد، بلکه ارائۀ برنامه برای اجرای دین اوست.
ھ - هر نظامی، مانند جمهوری اسلامی ایران، هم قانون اساسی دارد و هم مجلس یا مجالس قانونگذاری، چرا که قوانین و تصمیمات باید مبتنی بر اصول اولیه و زیرساختی و طبق چارچوبی باشد؛ آیا اینها با هم در تناقض میباشند؟!
و - قانون اساسی نیز باید مبتنی بر اصول و چارچوبی باشد که از اندیشهها و باورها نشأت میگیرند.
چارچوبها باید مبتنی بر عقلانیت و فطرت باشند، مثل آن که در بخشها و مفادی بگویند: «مردم اجازۀ ظلم به یک دیگر را ندارند»؛ اما برخی دیگر باید مبتنی بر آرایی باشد که با اصول منافات و تناقض نداشته باشند؛ مثل این که تصمیم بگیرند تحصیلات ابتدایی و متوسطه باید رایگان باشد یا خیر؟!
ز - خداوند متعال در اسلام عزیز به بندگانش «حق آزادی» میدهد، قانون اساسی در بیشتر نظامات سیاسی نیز به حکم عقل و فطرت، به مردم «حق آزادی» میدهند؛ اما آیا این «آزادی» تعریف، اصول، چارچوب و حدودی هم دارد، یا معنایش این است که هر کسی، هر کاری که دلش خواست میتواند انجام دهد؟!
بدیهی است که حتی مدعیان «دموکراسی و لیبرالیسم» نیز چنین تعریفی از «آزادی» ندارند، چرا که به مثابۀ هرج و مرج و بدتر از حیات وحش میباشد.
در قانون اساسی امریکا، حتی «آزادی بیان - به ویژه در مسائل سیاسی» نیز بسیار محدود میباشد و حدود آزادی بیان در محیط کار و خانه نیز با هم متفاوتند!
ح - حقوق [که در فرهنگ اسلامی به آن فقه و احکام نیز گفته میشود»، باید «مبدأ و مبنا» داشته باشند. یعنی باید معین و معلوم شود که هر قانونی، از چه مبدأیی اخذ شده و بر چه مبنایی تدوین و مصوب شده است؟
جوامع غربی یا به اصطلاح لیبرالیسم، «عرف و عادت» مردمان را به عنوان «منبع» ملاک قرار میدهند، در حالی که میدانیم «عرف و عادت»، نه تنها بین اقوام و فرهنگها متفاوت است، بلکه هر از چند سالی نیز متفاوت میشود! لذا قوانین آنها، فقط توسط قدرت حاکمه جاری میگردد که خودشان نامش را دیکتاتوری گذاشتهاند!
میپرسیم: آیا همجنسبازی که دولتهای امریکایی و اروپایی، آن را در قالب لایحه به مجالس بردند و مصوب کردند، عرف و عادت مردم بود؟! یا با قانونی کردن، آموزش، تبلیغ، سرکوب مخالفان و ...، رواج یافته است؟!
«مبانی»، مبتنی بر اصول شناختی و اعتقادی میباشد؛ پس فرق بسیاری بین مبانی حقوقی در شناخت توحیدی و شناخت مادهگرایانه به وجود میآید.
*- مسلمانان، وحی و آموزههای مبتنی بر وحی توسط اهل عصمت علیهم السلام را «مبدأ» تعیین و صدور حقوق و احکام میدانند و چهار چوبهای اصولی و حقوقی در اسلام را را «مبنا» قرار میدهند که عقل و فطرت نیز تصدیق کنندۀ آن است.
*- غیر مسلمانان، به حسب ظاهر، عرف، عادت و آرای اکثریت را مبدأ و مبنا قرار میدهند که این اکثریت نیز متشکل از نمایندگان مجلسها میباشند که آنها نیز وابسته به احزاب خودشان هستند و با روشهای گوناگونی به مجلس راه یافتهاند و قوانین را منطبق با اهداف و منافع خودشان به تصویب میرسانند، اما در عین حال نباید خارج از قانون اساسی نظری بدهند!
مثال:
1- اسلام عزیز میفرماید: حکومت باید اسلامی باشد؛ باید منطبق با اصول و فروع اسلام باشد؛ حکومت باید زمینه را برای انجام احکام الهی، مساعد نماید و ...؛ اما حال ساختار این حکومت چگونه باشد، تفکیک قوا داشته باشد یا خیر؟ رئیس حکومت چگونه انتخاب شود؟ دولت حاکم، چند وزارتخانه داشته باشد و ...؟ با آرای اکثریت مردم معین میشود.
2- اسلام میفرماید: در حقوق، فقه، احکام یا قوانین، باید حدود اسلامی ملاک قرار گیرد و به اجرا در آید. به عنوان مثال: «معاملات ربوی حرام است». پس، مجلس قانونگذار و دولت مجری، حق ندارند به بهانۀ ضرورت و مبتنی بر رأی اکثریت مردم، معاملات ربوی در بانکها و یا تعاملات اقتصادی و تجاری بین مردم را مجاز اعلام نمایند.
3- در دین خدا، حقوق الهی باید «ولایت - حاکمیت» داشته باشد، بنابراین، «ولایت فقهِ اسلامی» واجب است و نباید حقوق و فقه اندیشههای دیگر (لیبرالیسم، مارکسیسم، لائیسم و ...) بر مردم مسلمان حاکم گردد؛ پس «ولایت فقه»، «ولایت فقیه» را ایجاب میکند، اما این که بر اساس چه ساختاری، چه کسی «ولیّ فقیه» شود، به رأی مردم واگذار شده است.
4- در اسلام، آموزش و تبلیغ هر گونه فساد و فحشا حرام است؛ پس هیچ دولت و مجلسی حق ندارد به تبعیت از کفار مبتنی بر منافع خیالی یا رأی اکثریت، سند 2030 را مخفیانه و یا علنی امضا کند و به اجرا درآورد. اما اکثریت (توسط نمایندگان مردم در مجلس و یا ...) میتوانند تصمیم بگیرند که آیا در مدارس، مسائل جنسی نیز آموزش داده شود یا خیر؟ از چه سنّی و با چه روشی؟ لذا حتی اگر اکثریت مردم رأی دهند که این آموزش لازم است و باید با نمایش فیلمها مستهجن (پورن)، صورت پذیرد؛ چهار چوب، حقوق و احکام الهی، اجازه نمیدهد.
●- حال، مثالها بسیار است و حتی میتوان در هر مسئلهای در امور فردی، اجتماعی، حکومتی، دولتی، خصوصی و در عرصههای گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و ...، صدها و هزاران مثال و نمونه بیان نمود که مبین این مهم میباشند که «نظام جمهوری» هیچ منافات و تناقضی با «جمهوری اسلامی» ندارد، چرا که هر جمهوریت دیگری نیز مبتنی بر دیدگاهها، فلسفهها و باورهای شناختی اولیه میباشد.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار؛ متشکریم.
پرسش:
عدهای میگویند: اصل جمهوری اسلامی یک تناقضه، چون جمهوری یعنی نظر مردم و اسلامی یعنی نظر خدا و این دو با هم جمع نمیشوند، چون اگر صرفا دستور الهی بخواهد اجرا شود که دیگر نظر اکثریت و جمهوریت معنا ندارد!
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/politic/12587.html
- تعداد بازدید : 345
- 23 اردیبهشت 1402
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی
نظرات کاربران
نه. نمی شود که همیشه نظر مردم در چارچوب دستور خدا باشد. جمهوریت از اساس ضد اسلام است («و إن تُطِعْ أكْثَرَ مَن فِي الأرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللّه. سوره انعام آیه 116) . خدا امام خمینی را رحمت کند. خیلی مرد بزرگی بود و قصدش قطعا خیر بود. اما اشتباه مردان بزرگ به همان اندازه بزرگ است. ما نباید اسلام را فدای اشتباه امام خمینی کنیم. اینکه بپذیریم فلان جا اشتباه کرده ایم و آن را تصحیح کنیم، ان شاء الله بر سر شاخ بن را بریدن نیست.
سایت - یعنی نظر شما کاملاً صحیح و مطابق حقایق عالم هستی است و نظر امام که مرد بزرگی بود، عالم و دانشمند بود، فیلسوف و عارف بود و سیاستمداری حکیم بود، اشتباه بزرگ بود؟! مطلب را درست نخواندید، چه کسی گفته که نظر مردم حتماً باید متفاوت و حتی مغایر با اسلام و قرآن باشد؟! مگر جمهوری اسلامی، نظر مردم نیست؟! حتماً باید نظر مردم متمایل به غیر اسلام و مطابق میل غرب و شرق باشد تا بشود نظر مردم؟!