ملاحظه: کل سؤال ارسال شده به شرح ذیل است:
ش (آمریکا): با سلام. اولاً عرض کنم من به دلایل خودم امام خمینی را ناجی نه فقط ایران بلکه همه کشورهای اسلامی میدانم ولی برای اجتناب از اطاله کلام اینجا دلایلم را نمیگویم. من دو سوال دارم:
مردم عادی چگونه میتوانند تشخیص دهند که ولی فقیه واقعاً حائز شرایط ولایت است یا نه. ممکن است بگوئید: مردم عادی چگونه تشخیص میدهند که کسی شایستهی ریاست جمهوری است یا نه؟ جواب این است که نامزد ریاست جمهوری سوابق خدمت و برنامههای آیندهی خود را برای مردم تشریح میکند (حالا بگذریم که پس از انتخاب آیا مثل دکتر احمدی نژاد سعی میکند به وعدههای خود عمل کند یا مثل خیلیها نه) ولی در مورد «ولی فقیه» چنین ضوابطی در دست مردم عادی نیست. باز ممکن است بفرمائید: که هر مسلمان شیعه مرجع تقلیدی دارد که میتواند با مراجعه به او از حائز شرایط بودن ولی فقیه منتخب فقها مطمئن شود. ولی اینجا مشکل دیگری پیش میآید. چون گفته شده که باید مرجع تقلیدی انتخاب کرد که سوای شرایط فراوان دیگر, عالم و آگاه به کلیهی مسائل شرعی باشد. آیا در این صورت لازمه انتخاب مرجع تقلید این نیست که خود شخص کاملاً به مسائل شرعی احاطه داشته باشد. اگر شخصی چنین احاطهای به احکام شرع نداشته باشد مسلماً نمیتواند تشخیص دهد که فقیهی که او میخواهد به عنوان مرجع تقلید انتخاب کند حائز شرایط است. و اگر کسی چنان در علم دین خبره باشد که حائز شرایط بودن دیگری را تشخیص دهد آیا چنین کسی باز هم احتیاج به مرجع تقلید دارد. تا آنجا من میدانم ملاصدرا هم با چنین استدلالی انتخاب مرجع تقلید را غیر ممکن میداند. خواهش میکنم مرا راهنمائی فرمائید. با احترام.
x-shobhe: به نکات ذیل توجه فرمایید:
الف - باید توجه نمود که در هر امری اصول و فروعی وجود دارد و بدیهی است که «تقلید» در اصول در هیچ امری به ویژه انتخاب دین جایز نمیباشد. لذا اولین مسئلهی مطرح شده در هر رسالهای مبنی بر این است که «مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد». و بدیهی است که یقین از راه تحقیق و تفحص حاصل میگردد و نه از راه تقلید از دیگران.
اما تقلید از مرجع دینی، فقط در اجرای احکام است و آن هم برای کسی خود علم کافی دراد و یا میتواند عمل به احتیاط نماید واجب نیست. اما اگر علم ندارد و نمیتواند به احتیاط عمل نماید، واجب است که از مجتهد تقلید نماید.
چارچوبهای این اصول و فروع در همهی زندگی جاری است. مثلاً یقین به ضرورت سلامتی تقلیدی نیست. بلکه انسان بر اساس عقل، فطرت و علم به ضرورت پی میبرد. اما در مرحلهی عمل به یقین [چه کنم که سلامت بمانم و یا در صورت بروز بیماری، چه کنم که مجدد به سلامتی برگردم؟] از فروع است. در اینجا میگویند: یا خودت علم داری (مثلاً پزشک هستی) به علم خودت عمل کن و اگر علم نداری، به انسان متخصص (پزشک) مراجعه کن و بر اساس دستور یا نسخهی او عمل کن.
ب – بدیهی است برای رسیدن به تخصص لازم (چه اجتهاد و چه پزشکی یا دیگر تخصصها) و راهنمایی مردم، برخورداری از شرایط ویژهای لازم است که از آن جمله میتوان به «تحصیل علم در رشتهی مربوطه» و نیز «تعهد و وجدان کاری و اخلاقی» اشاره نمود (چنان چه پزشکان و حقوقدانان و وکلای مجلس و ... قسمنامه دارند).
بدیهی است که ضرورت هر دو مسئله به هنگامی که موضوع نشر دین و راهنمایی مردم در دینداری است، بسیار حساستر میگردد و از آن به دو واژهی «اجتهاد و تقوا» یاد میکنند و حتی برای پیش نماز «عدالت» شرط است، چه رسد به مجتهد یا صاحب رساله.
ج – در مورد انتخاب مجتهد برای تقلید، همان طور که اشاره نمودید، اگر کسی به آن مرحلهی علمی رسیده باشد که بتواند عالم یا دانشمند را از راه علم شناسایی کند، خود عالم و مجتهد است و بر چنین کسی تقلید جایز نمیباشد.
بدیهی است اگر کسی بتواند از طریق اشراف علمی تشخیص دهد که کدام پزشک یا مهندس ساختمان یا زبانشناس ... حاذقتر و متبحرتر است، خود یا در سطح آنهاست و یا از آنها بالاتر است. لذا از آنها تقلید نمینماید.
اما کسی که چنین اشرافی ندارد، ناچار است که تحقیق و تفحص کند و از کسانی که شناخت کافی دارند بپرسد که به کدام پزشک، مهندس، زبانشناس، تاریخ شناس ... یا مجتهدی میتواند رجوع کند؟ لذا در مسئلهی سوم هر رسالهای «راههای شناخت مجتهد و اعلم» قید شده است. که شاخص آن اجماع اهل فن در تأیید مجتهد و اعلم است.
د – انتخاب «ولی فقیه» نیز به نوعی در همین چارچوب عقلی و نقلی قرار میگیرد.
شناخت، بیان و اجرای احکام اسلامی در حکومت اسلامی ضرورتی اجتناب ناپذیر است و اساساً حکومت برای تحقق همین معنا شکل میگیرد و در غیر این صورت فرقی با بقیهی حکومتها ندارد.
بدیهی است که شناخت، بیان و اجرای احکام مستلزم «حکومت فقه و فقیه» است و چنان چه بیان گردید مردم مجتهدین و فقها را میشناسند.
اما همهی فقها [که دارای اجتهاد و تقوای لازم هستند] از شرایط لازم و کافی برای ادارهی یک نظام سیاسی و یک کشور برخوردار نمیباشند، مضاف بر این که ادارهی نظام و کشور به رهبری دهها مجتهد و فقیه ممکن نیست. لذا عدهای از آنها که از طرف مردمی که در شهرهای خود آنان را میشناسند انتخاب شده و یک نفر را برای ادارهی جامعه و صدور احکام حکومتی بر میگزینند که به او «ولی فقیه» اطلاق میگردد.
بدیهی است که «ولی فقیه» که ناظر بر جریان ادارهی نظام و کشور است، بر اساس مصالح و بر طبق اصول و فروع شرع مقدس اسلام حکم میدهد و در بیان چه باید کردها و چه نباید کردها نظر شخصی ندارد و همان نمایندگان مردم که همگی اسلام شناس و مجتهد و مشهور هستند نیز در قالب «مجلس خبرگان» ناظر بر اعمال، رفتار، گفتار، احکام صادره و چگونگی ادارهی نظام و کشور توسط «ولی فقیه» منتخب هستند.
پس، شناخت مجتهد و فقیه برای مردم عادی (عموم) از همان راهی صورت میپذیرد که شناخت هر متخصص دیگری صورت میپذیرد. که عبارت است از اطلاع شخصی و بر اساس علم و یا رجوع به علمای شناخته شده. سپس توسط علما و متخصصین شناخته شده و برگزیده از سوی مردم، «مجلس خبرگان» شکل میگیرد و بر اساس رأی و نظر آنها که باید یک نفر فقیه حایز شرایط را انتخاب کنند (و اگر یک نفر میسر نشد، چند نفر را انتخاب کنند)، رهبری یا «ولی فقیه» انتخاب میشود.
کلمات کلیدی:
سیاسی