(یکی از بقیه): نامه سرگشاده، خدمت برخی از علمای محترم - تا مجیزگوییهای افراطی نباشد، بدگوییهای افراطی نیز رنگی ندارند.
یادداشت: اگر چه موضوع و بهانهی محتوای این بحث، مجیزگویی درباره مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی میباشد، اما این قاعده کلی و عام است که «تا مجیزگویی افراطی نباشد، بدگوییهای افراطی نیز رنگی ندارند». افراط و تفریط، نسبت به صراط مستقیم سنجیده و در مقابل یکدیگر تعریف میشوند.
پس از درگذشت مرحوم آقای هاشمی، مواضع متفاوتی از سوی افراد، شخصیتها و جریانهای گوناگون، در قالب پیام تسلیت، تحلیل، گزارش، گفتگو، یا اعلام مواضع و ...، بیان و منتشر گردید که برخی بسیار روشن، با توجه به تمامی جوانب، جهتدهنده و در صراط عدل بود (مانند پیام تسلیت مقام معظم رهبری) – برخی دیگر بسیار معمولی بود – برخی دیگر شعارهایی در راستای جریانسازی از سوی اشخاص و جناحهای «مُردهخوار» بود که بعضاً بسیار سخیف و مضحک نیز بودند که در شأن مقام آن مرحوم نبود ...؛ اما افراطهای تعجبآور و تأسفباری نیز بود که از سوی برخی از علمای محترم و حتی در نمازهای جمعه و یا مجالس رسمی بیان گردید! علمایی که خودشان به ما مذمت غلو، افراط، تفریط، بیبصیرتی، گمراه نمودن عمدی یا سهوی اذهان عمومی ... را در بیان وحی، حدیث و حکم تصدیقی عقل و خرد آموختهاند و مدام ضرورت پیروی از "ولایت فقیه" را به ما متذکر میگردند. علمایی که آنها باید «مالکاشترها، عمارها و یاسرها»ی زمان باشند.
تردیدی نیست که تا این مجیزگوییهای افراطی نباشد، تفریطها یا بدگوییهایی افراطی نیز میدان نمییابند و اگر طرح شوند نیز رنگی نخواهند داشت.
●- آیت الله امینی، که خود اسوهای در علم و اخلاق، استاد حوزه و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان میباشند، در پیام تسلیت خود که در واقع بیشتر نامهای خطاب به آن مرحوم میباشد، مینویسند: « علی رغم آنکه همه دنیایت را فدای انقلاب و نظام کردی، در این اواخر به شما بیمهریهای فراوان شد، مظلومتر از شهید بهشتی بودی »!
حضرت آیت الله امینی! آیا واقعاً و حقیقتاً مرحوم هاشمی [که البته خدمات بسیاری نیز داشتند]، همهی دنیای خود را فدای انقلاب و نظام کرده بودند؟! آیا واقعاً [به رغم تمامی بیمهریها]، ایشان مظلومتر از آیت الله شهید بهشتی رحمة الله علیه و آله بودند که با بمبگذاری منافقین و آن هم در مجلسی که برای حفظ و بقای نظام تشکیل شده بود، تکه تکه شده و به شهادت رسیدند؟!
آیا جا دارد که جسارتاً عرض کنیم: شما یا از همهی دنیای مرحوم آقای هاشمی بیخبر بودید! یا مصادیق فدا نمودن برای انقلاب و نظام را نمیدانید! یا نه شهید بهشتی را شناختهاید و نه مرحوم هاشمی رفسنجانی را! و یا مفهوم و مصادیق مظلومیت را، و یا همهی موارد را؟! آیا شما بزرگواران، مسئول سخنان خود نخواهید بود و در محضر الهی پاسخگو نمیگردید؟!
حضرت آیت الله امامی کاشانی! تعریف و تمجید و بزرگداشت جای خود - قدردانی از زحماتی که کسی متحمل شده و اکنون از دنیا رفته جای خود - « باید این وحدت حفظ شود و نباید به خناسها و دشمنان که در داخل و خارج به دنبال ضربه زدن به انقلاب هستند، توجه کرد»، بسیار متین، معقول و مقبول - اما « این تشییع علم، انقلاب، اسلام و احترام به انبیا و اوصیا بود ولو اینکه برخی به این موضوع توجه نکنند اما پشت پرده و واقعیت اصلی همین است» یعنی چه؟! از غیب خبر میدهید؟!
اینها شبیه تعابیری است که حضرت بقیة الله فی ارضه، عج الله تعالی فرجه الشریف، در زیارت ناحیهی مقدسه، خطاب به حضرت سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام بیان میدارند: « لقد قَتلوا بقَتلِكَ الإسلامَ، وعطَّلوا الصلاةَ والصيامَ » - آیا مرحوم هاشمی، یعنی علم، اسلام و انقلاب؟! آیا با وفات ایشان، علم و اسلام و انقلاب مُرد و تشییع شد؟! آیا شرکت در تشییع ایشان، یعنی احترام به انبیا و اوصیا؟!
شما را به خدا، آیا مکرر با تلاوت آیات قرآن کریم و احادیث و نیز ادلهی عقلی، به ما نیاموختید که در مقابل هر کلام خود مسئول و مؤاخذ خواهید بود؟!
از شما انتظار نمیرود:
یک عادت کلامی در میان برخی از روحانیون که کارشان سخنرانی در مجالس ترحیم است دیده میشود که میگویند: «مرحوم مغفور، جنت مکان، خلد آشیان فلانی»، در حالی که اصلاً نمیشناسند او چه کسی بود؟! برای فرد مؤمن و متقی همان را میگویند که برای غیر مؤمن و متقی نیز همان را میگویند!
اما از بزرگان انتظار نمیرود که منبر تحویل دهند؛ بلکه انتظار این است که با علم و بصیرت، سخن بگویند و اذهان عمومی را آگاهی و تذکر بخشند.
فراموش نکردهایم:
ما سعی میکنیم، همانگونه که شما بزرگان دائماً متذکر میگردید، به ولایت فقیه تأسی کنیم، هوشیار، آگاه و بصیر باشیم، همیشه و به موقع (نه مثل برخی، پس از چند ماه یا حتی یک سال و یا هیچ وقت) در صحنه حاضر باشیم، وحدت را حفظ کنیم و نگذاریم که دشمنان خارجی و خناسان داخلی، از شرایط یا حوادث گوناگون علیه ما سوء استفاده کنند. اما این دلیل نمیشود که همه چیز را فراموش کنیم.
آقایان علما!
قرآن کریم را از شما آموختیم، و هنوز فراموش نکردیم آخرین خطبهی نماز جمعهی مرحوم هاشمی رفسنجانی را در جریان فتنه و دفاع از آن گفت:
« شما قرآن را که نگاه بکنید کلمه « الله » را در حدود ۳۰۰۰ مورد میبینید به کار رفته و کلمه انسان و ناس در حدود ۴۰۰ - ۵۰۰ مورد و مشتقاتش به کار رفته، اساس این است . یعنی پیامبر (ص ) سروکارشان نه با زور بود و نه با قدرت . با مردم بود. » خب منظور ایشان از این نتیجه گیری عددی، در آن نماز، چه شخصیتی و چه نظامی بود؟!
ایشان که خود مفسر قرآن کریم بودند، به تعداد تکرار یک کلمه استناد کردند، در حالی که میدانستند اگر اسماء الله را (إله، رب، خالق، سمیع، بصیر، رحمان، رحیم و ...) را جمع بزنند، به مراتب بیش از این تعداد است؛ مضافاً بر این که میدانستند، اگر در آیاتی که در آن واژهی "ناس یا انسان" به کار رفته دقت کنند، بیشتر بیان ضعف ذاتی و گرایشات مذموم و نکوهیده در این موجود است، مگر آن که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد.
پس این چه قیاس مع الفارق و بیمسمایی در آن فضا بود – اگر یک غیر ملبس چنین میگفت: او را به جرم تفسیر به رأی و سوء استفاده سیاسی از آیات قرآن کریم و ...، بیچاره میکردید.
هنوز یادمان نرفته که آن مرحوم با تمام "عشقی" که به مقام معظم رهبری داشت، بدون اشاره به عمق فتنهی 88 و نیز شهدا و مجروحین آن، چه اشکی برای چند زندانی مجرم ریختند!
هنوز یادمان نرفته که مرحوم آقای هاشمی، ندای انحلال نیروی نظامی را [آن هم در این شرایط بحرانی و جنگی در منطقه] سر دادند و اشاره کردند که یکی از استراتژیهای دولت آقای روحانی همین است و گفتند:
«اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند، محروم شدند»
« نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را میبردند و از این رو با این اقدام پولهایشان آزاد شد و به دنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانش بنیان برای خود درست کردند لذا دیگر آسیبپذیر هم نیستند، این راه در ایران باز شده است و مدیران و دلسوزان و معلمان باید وارد این فضا شوند؛ مطمئنم دوره دوم دولت روحانی میتواند ما را به آنجا برساند. »
و فراموش نکردهایم که مقام معظم رهبری، در 11 فروردین پاسخ فرمودند:
« اینکه بعضیها بیایند بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فنّاوری برود، دنبال مذاکرهی سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود -که همهی اینها لازم است- امّا قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بیسَروپایی و [هر] دولت فزرتیِ کذائیای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقبنشینی کنید. »
و دهها مورد دیگر.
حال شما هی بگویید: رکن انقلاب، رکن دوم انقلاب، مصداق علم و اسلام و انقلاب، یار باوفا، عاشق رهبر ... و دعا کنید که همین امشب مهمان امیرالمؤمنین علیه السلام باشد! به همین راحتی؟!
پس « وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ » چه شد؟! « وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ – نگهشان دارید که آنها مسئولند (باید پاسخگو باشند)» چه شد؟! خدایی ناکرده «حبط اعمال» چه شد؟ حق الناس و عظمت آن چه شد؟ خون شهداء و ... چه شد؟! مگر خودتان شب و روز همینها را به مردم تعلیم نداده و متذکر نمیگردید؟!
آقایان، بزرگواران، علمای محترم و دلسوزان!
مردم ما ضمن این که بسیار محترم هستند و همیشه حرمتها را حفظ میکنند، بسیار هوشیار، با دقت و بصیر نیز میباشند که اگر چنین نبود، با نبود یا کمبود «عمّارها»، این انقلاب و نظام بسیار پیش از این سرنگون شده بود.
الحمدلله، مردم بدون نقشآفرینی لازم و کافی از سوی حلقههای متصل کنندهی وسط، خودشان مستقیم با ولایت مرتبط هستند، به کلمه کلمهی فرامایشات ایشان دقت میکنند، خوب میفهمند که چه پیامی در تسلیت دادند، به چه نکات مهمی اشاره نمودند، چه خطی را برای دیدگاه و مواضع دادند، در نماز میت، چه چیز را بیان داشتند که راست باشد، و چه چیزی را بیان نداشتند که در محضر حق، به جز راست را نگفته باشند و ...؛ بنابراین، بر بیانات و فرمایشات شما نیز دقت دارند.
از این رو، ما نیز با تأسی به مقام معظم رهبری، ضمن فراموش و ضایع ننمودن خدمات آن مرحوم، و توجه به فرمایش حضرت امام خمینی رحمة الله علیه که فرمودند: «ملاک حال فعلی افراد است»، هم چنین فراموش نکردن مواضعی که به ضرر انقلاب و نظام تمام شد و دل مردم را به درد آورد، «غفران و رحمت و عفو الهی را برای وی از صمیم قلب تمنا میکنیم»، اگر چه میدانیم غفران حق الناس به این آسانی هم نیست و این همان است که مقام معظم رهبری در پیام تسلیت ایشان فرمودند:
«اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبهی الهی با پروندهای مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همهی ما مسئولان جمهوری اسلامی است.»
پس مسئولان، بیش از دیگران باید مراقب باشند و نگران سرنوشت خود، عاقبت به خیری و قرار گرفتن در محضر محاسبهی الهی باشند.
منبع:
- تعداد بازدید : 2980
- 25 دی 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی