چرا در برخی از سورههای قرآن کریم، وقایع تاریخی به ترتیب نیامده است؟ مانند قصص حضرت موسی (ع) و ... . میگویند: «قرآن کتاب تاریخ نیست». این درست، ولی باید حتماً حکمتی داشته باشد؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
اگر چه قرآن کریم، کتاب تخصصی تاریخ یا زیست نیست، اما به کلیات و گاه جزئیاتی که لازمۀ آگاهی و هدایت انسان بوده، اشاراتی جامع نموده است. از این منظر، قرآن مجید، هم کتاب جهانبینی [مبدأ و معاد شناسی] است، هم کتاب انسانشناسی، و نیز کتاب جامعهشناسی، رفتار شناسی، حقوق، دوست و دشمنشناسی، تاریخ و حتی طبیعتشناسی میباشد.
بنابراین، «قرآن کتاب تاریخ نیست»، یعنی کتابی مانند: تاریخ طبری –یا- تاریخ تمدن / ویل دورانت – یا - تاریخ بیهقی - ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی و ... نیست؛ اما از منظر «ذکر گزارههایی از تاریخ – به ویژه تاریخ انبیا و امم، برای آگاهی، درس، عبرت و هدایت»، یک کتاب تاریخی و موثقترین کتاب تاریخی میباشد.
به عنوان مثال: خداوند متعال 124 هزار نبی فرستاده است و قطعاً هر کدام سرگذشتهایی با امم خود داشتهاند، اما در قرآن مجید، فقط نام 26 نبی و رسول آمده است، و تاریخ زندگانی بسیاری از آنها نیز ذکر نشده است، بلکه بیشتر به تاریخ پیامبران اولو العزم پرداخته است؛ آن هم فقط به فرازهایی که آگاهی از آنها، برای درس و عبرت دیگران، آموزنده و هدایتبخش باشد و البته جلوی تحریفات تاریخی که سبب خرافات و انحراف میشود را نیز بگیرد. لذا فرمود:
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ» (غافر، 78)
ترجمه: ما پيش از تو رسولانى فرستاديم؛ سرگذشت گروهى از آنان را براى تو بازگفته، و گروهى را براى تو بازگو نكردهايم؛ و هيچ پيامبرى حق نداشت معجزهاى جز بفرمان خدا بياورد و هنگامى كه فرمان خداوند (براى مجازات آنها) صادر شود، بحق داورى خواهد شد؛ و آنجا اهل باطل زيان خواهند كرد!
عدم ترتیب:
عدم ترتیب ظاهری در سور و آیات قرآن مجید، اختصاصی به گزارههای تاریخی ندارد، بلکه در تمامی موضوعات چنین است. به عنوان مثال: حتی در اصول عقاید، چنین نیست که ابتدا از توحید آغاز نموده باشد و سپس به نبوت و معاد و سپس به ولایت بپردازد و پس از آن وارد احکام شود و حقوق در موضوعات گوناگونِ فردی، اجتماعی، عبادی، سیاسی، اقتصادی و ... را بیان دارد.
حکمت:
اما، همانگونه که در پرسش اشاره شده است، هیچ کار خدا، از جمله نزول قرآن و ترتیب آیاتش، نه تنها بیحکمت نیست، بلکه سراسر حکمتهایی است که باید به آن توجه نمود؛ چنان که فرمود: نه تنها قرآن کریم از جانب خداوند علیم و حکیم نازل شده، بلکه خود قرآن کریم [از جهت که کلام الله است]، حکیم است: «یس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ / یس، 1 و 2».
● – از جمله حکمتها این است که آیات قرآن کریم، هم شرح است و هم ایجاز؛ هم کلی گویی است و هم پرداخت به جزئیات و ...، لذا ممکن است که در آیۀ کوتاه و چند کلمهای، به چند مبحث بسیار مهم پرداخته باشد؛ پس ترتیب دارد، اما به آن شکل موضوعی که ما در نظر داریم، بلکه متناسب با پیام و هدف.
به عنوان مثال: به همین کوتاهترین سورۀ قرآن حکیم توجه فرمایید:
«إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ» - اول آن که "فاعل" را معرفی میکند و میفرماید: "این کار ماست". دوم آن که چرا نمیفرماید: «اَنَا = من» و میفرماید: «إِنَّا = ما»؟ چون که اولاً «إِنَّا = ما»، در هر ادبیاتی، نشان از حاکمیت و سلطنت دارد و دوم آن که هر کجا خداوند متعال درباره خودش سخن بفرماید، ضمیر «اَنَا = من» را به کار میبرد، مانند: «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا – همانا من الله هستم، و الهی جز من نیست / طه، 14»، و هر کجا که در رابطه با مخلوقات و بندگانش سخن بگوید، از موضع قدرت، حاکمیت و سلطنت است و ضمیر «إِنَّا = ما» را میآورد؛ و البته علل دیگری هم دارد.
سپس میفرماید: "أَعْطَيْنَاكَ"؛ هم به اطلاع میرساند که این یک هدیه و عطا است و فرق دارد با نزول و ...؛ و هم تصریح دارد که این عطا، به شخص توست – و اما چه چیزی را عطا میکند؟ "الْكَوْثَرَ"، یعنی "خیر کثیر"، اما آن چیست و یا کیست؟ برخی گفتهاند که مقصود قرآن مجید میباشد، اما اولاً قرآن مجید "عطا" نیست، و ثانیاً ربطی به برخورداری ایشان از نسل و بینسل [ابتر] شدن مخالفان و دشمنان و جوّسازان که در آیات بعدی ذکر شده ندارد.
در این آیات کوتاه، اولاً یک خبر داده شد – ثانیاً یک خیر از غیب گذشته [جلسات و گفتگوهای پنهانی دشمنان و شایعات و ...] داده شد، و آیه بعد، خبر از غیب آینده میدهد [ابتر ماندن دشمنان]، و آیه بعد [آخر]، دستورات احکامی مبنی بر اقامه نماز و نحر شتر به شکرانه است.
فرازهای تاریخی:
بیان فرازهای تاریخی نیز همینگونه است و حتماً موضوعات و منظر نگاه به یک فراز تاریخی، در هر بیان متفاوت است و در هر کدام پیامها، درسها و عبرتهایی بیان شده است که باید مورد توجه قرار گیرد.
به عنوان مثال:
●- قصه "اصحاب کهف" را بخوانید؛ در فرازهایی به شرح ماجرای فرار آن مؤمنان، از دیار تحت سلطۀ مشرکانِ ظالم به غار دارد، در فرازهایی به خواب رفتن آنها برای چند قرن اشاره دارد، اما در فراز دیگری به عوامیِ مردم در نسلهای آینده و حتی پس از بعثت اشاره دارد و میفرماید: «اینها اصل ماجرا را که آیات توحید و معاد و زنده شدن پس از مرگ و ... میباشد را رها کردهاند و با تو بر سر تعداد آنها مجادله میکنند که آیا با سگشان شش نفر میشدند و یا هفت نفر؟! آخرش هم خداوند علیم نمیفرماید که بالاخره چند نفر بودند و بسنده مینماید که علمش نزد اوست؛ چرا؟! چون میخواهد بفهماند که تعداد آنها در اصل موضوع و درس و پیامی که باید بگیرید، هیچ فرقی ندارد.
●- به قصص مرتبط با حضرت یوسف علیه السلام دقت کنید که چون یک فراز عشقی هم دارد، از شیرینترین قصص قرآنی شناخته شده است. اما واقعش این است که اگر این آیات، فقط ذکر تاریخ باشد، زیاد مهم نیستند و حالا برای ما زیاد فرقی ندارد که آن وقایع دقیقاً چگونه رخ داده است؟ اما مهم این است که قصه ایشان، قصه برادران حسود، قصه توطئۀ انداختن در چاه، قصه خبر دروغ به خویشان، قصه نجات او، قصه فروخته شدن به بردگی، سر درآوردن از کاخ عزیز مصر، قصه عشق زلیخا، تهمت و افترا و زندان، اثبات بیگناهی و محبوب عام و خاص شدن، عدالت و قسط به هنگام رسیدن به قدرت و ...؛ قصه تک تک انسانها و جوامع میباشد، پس باید درس و عبرت بگیرند.
●- در ماجراهای فرعون، قومش، قوم بنی اسرائیل و حضرت موسی و هارون علیهما السلام، به فرازهای متعدد و متفاوتی اشاره شده است. یک جا بحث از بعثت حضرت موسی علیه السلام است - یک جا بحث نیروی کمکی خواستن او و نبوت برادرش هارون علیه السلام میباشد – یک جا به مأموریت آنها به سوی فرعون، به علت طغیانش تصریح شده است [پس باید علیه طاغوت به پا خاست] – یکجا سخن از ظلمهایی است که نظام سلطۀ او روا میداشت – یک جا به ساحر، مجنون و سلطه طلب خواندن رسولان از سوی طاغوتیان اشاره دارد، و یکجا به معجزات گوناگون و یکجا به عاقبت کار و غرق شدن فرعون و جنودش و بالاخره داوم به کفر، شرک، عناد، خرافه و لجاجت قوم بنیاسرائیل، حتی پس از دیدن آن همه معجزات و نجات از فرعون و آل فرعون و هم چنین به تقسیم امت به 12 گروه، برای سیراب شدن از 12 چشمه.
«وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» (البقره، 60)
ترجمه: و (به ياد آوريد) زمانى را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمۀ آب از آن جوشيد؛ آن گونه كه هر يك (از طوايف دوازده گانۀ بنى اسرائيل)، چشمۀ مخصوص خود را مىشناختند! (و گفتيم:) «از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد! و در زمين فساد نكنيد!».
و این قصۀ تمامی انسانها، امم، جوامع، ملتها و حکومتها میباشد.
نکته:
قرآن کریم، مانند "جهانبینی" مادهگرایان "ماتریالیستها" نیست که به قول شهید آیت الله مطهری رحمة الله علیه: «جهان را مانند کتابی که اول و آخرش افتاده است، نگاه و مطالعه مینمایند». لذا اگر بحث از خلقت زمین و آسمان، طبعیت، انسان، جوامع، مرگ، پس از مرگ، ادیان و مکاتب و امم دارد، حتماً با قید "توحید و معاد"، اول و آخر، و نیز فاعل و نتیجه میباشد. لذا در هر گزارهای، حکمتها وجود دارد که با دقت در آیات معلوم میشود.
«اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» (غافر، 64)
ترجمه: خداوند كسى است كه زمين را براى شما جايگاه امن و آرامش قرار داد و آسمان را همچون سقفى (بالاى سرتان)؛ و شما را صورتگرى كرد، و صورتتان را نيكو آفريد؛ و از چيزهايى پاكيزه به شما روزى داد؛ اين است خداوند پروردگار شما! جاويد و پربركت است خداوندى كه پروردگار عالميان است !
مشارکت و هم افزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
چرا در برخی از سورههای قرآن کریم، وقایع تاریخی به ترتیب نیامده است؟ میگویند: «قرآن کتاب تاریخ نیست». این درست، ولی باید حتماً حکمتی داشته باشد؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/quran/11133.html
- تعداد بازدید : 1712
- 5 مرداد 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن