پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): وقتی ذهن به عمد و یا سهو، چند مقولهی مجزا را در طرح سؤال با هم مخلوط میکند، بدیهی است که نه تنها به نتیجه نمیرسد، بلکه به انحراف نیز کشانده میشود. بنابر این از علل اصلی انحراف، همین خلط مباحث به عمد و یا سهو، هنگام طرح سؤال میباشد، نه تفسیر قرآن. به عنوان مثال، دقت کنید که در سؤال فوق چند مسئلهی مجزا طرح شده است:
●- تفسیر و منحرف کننده بودن تفسیر قرآن کریم! ●- ربط دنیا به ماورای طبیعت! ●- عاملیت تفسیر در ارتباط طبیعت با ماورایش، سببیت تفسیر در سوق داده شدن مسلمانان به خرافه، رمالی و ...! ●- نفی تفسیر و تأثیر آن در نگاه علمی مسلمانان به قوانین حاکم بر طبیعت!
حال ذهن محقق دنبال پاسخ کدام برود و یا پاسخگو کدام را پاسخ دهد؟! جالب آن که در اصل متن سؤال، به روح، عالَم امر و عالَم خلق و تخیلی خواندن آنها و ... نیز اشاره و استناد شده بود که هر کدام مقولهی مستقلی میباشند و به همین دلیل جداگانه مطرح شد (1)! حال ذهن مطالعه کننده و یا پاسخگو، در کدام موضوع فعال شود؟ در روح، در عوالم خلق و امر، در تخیلی بودن یا نبودن آنها، در مقولهی تفسیر، یا ربط طبیعت به ماورای آن و یا علل عقب افتادگی مسلمانان؟!
بدیهی است که طرح اینگونهی "سؤال"، اگر چه ظاهر علمی دارد، اما به هیچ وجه علمی نمیباشد و بالتبع مطالعهی علمی نیز با چنین آشفتگی موضوعی و خلط مبحث و آن هم با صبغهی شعاری، نتایج مطلوبی به دست نمیدهد.
در عین حال به چند نکته اشاره میشود:
تفسیر:
یک جوّ [بیشتر جنجالی] علیه "تفسیر" به راه افتاده است. البته منظور و مقصود، فقط علیه "تفسیر آیات قرآن کریم" میباشد؛ وگرنه خودشان هم میدانند که فهم هر کلمه، هر جمله و هر گزارهای، مستلزم "تفسیر" میباشد، چرا که "تفسیر" یعنی باز کردن و شرح دادن. حتی اگر یک فرمول شیمی، فیزیک یا ریاضی را باز کنید و شرح دهید، میشود تفسیر آن فرمول.
میگویند: خدا خودش در قرآن کریم فرمود که قرآن آسان است و فهم آن برای همگان میسر است و تفسیر نمیخواهد! خب کسی که از این آیات، چنین نتیجهای گرفته است که خودش نیز تفسیر کرده است، منتهی غلط! حالا این که چرا چنین تفسیر غلطی، تفسیر نیست و تفسیر درست و طبق آیات و حکم عقل و منطبق با علم، تفسیر است و نباید باشد،جای تأمل در اهداف این شعارهای ضد تفسیری دارد.
هدف از این هجمهی غیر منطقی و غیر علمی به "تفسیر آیات قرآن کریم"، همان سوق دادن اذهان عمومی، به ظاهرگرایی، بیبصیرتی، عدم تعمق، تأمل و تفکر در آیات الهی میباشد. این شعایر غلط (قرآن تفسیر نمیخواهد) نیز خودش تفسیر همان شعار «حسبنا کتاب الله – کتاب خدا برای ما کافیست» میباشد که علیه امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام و علم و اشراف او به قرآن کریم داده شد و نتیجهاش آن شد که در جهان اسلام گذشته و کنونی میبینیم.
علم:
اگر منظور از واژهی "علم" مطلق آن باشد، همان نمود عالَمِ هستی است که همه اسم، نشانه، آیه و علامت (عَلَم و عِلم) میباشد و قطعاً هر نشانهای، مبدأ، سمت و سو، آغاز و غایتی را نشان میدهد که همین رهنمود، حکمت آن عِلم، عَلامت و نشانه میباشد.
اما اگر منظور از علم، "علم آموزیِ انسان" باشد، یعنی شناخت صحیح همین اسمها، نشانهها و علامتها. عالَم و علامتهاست تا راه یابد – معلم، این علامتها و نشانهها را برای شما میخواند و تعلیم میدهد و مُتعلم (دانش پژوه)، کسی است که به دنبال نشانه شناسی میرود تا بیاموزد.
در این چارچوب، هیچ فرقی نمیکند که موضوع علم قرآن باشد، یا علم طبیعت، یا علم ریاضی و فسله و یا ماورای طبیعت.
ربط طبیعت به ماورا:
یک - ربط دادن طبیعت و قوانین حاکم بر آن به ماورای طبیعت، یا آن چه به طور کلی از آن به "غیب" یاد میشود، یا مباحث مربوط به عرش، کرسی، وحی، ملائک، برزخ، قیامت و ...، فقط یک بیان تفسیری نیست که گفته شود این حرفها در تفسیر آمده است و موجب گمراهی میشود! بلکه صریح آیات همان قرآنی است که گفته میشود راحت و قابل فهم است و اگر بدون تفسیر به آن رجوع کنیم، علوم طبیعی و قوانین حاکم را خواهیم یافت!
در علم تجربی محض، گفته میشود که «زمین هست، خورشید هست، جاذبه هست و ...» - در علم تجربی الحادی، گفته میشود که همه چیز از ماده به وجود آمده و ماده نیز خود به خود به وجود آمده و موجودات نیز خودشان در وجودشان تغییر و تحول ایجاد میکنند و ... – اما در علوم طبیعی قرآنی، ابتدا به پدیدآورنده متذکر میگردد، سپس به پدیده و بعد هم به حکمت و نتیجهی آن تصریح مینماید. به عنوان مثال: نمیفرماید خورشید، ماه، زمین و آسمان هست! این را که همه میبینند هست، بلکه باید از این نشانهها، به صاحب نشانه پیببرند، تا "علم"شان از طبیعت، اولاً نصفه و نیمه نباشد و ثانیاً فقط استفادهی محدود ابزاری نداشته باشد، بلکه عقل و شناخت عقلی را رشد دهد و سبب جهت شناسی و کمال گردد. لذا میفرماید:
« خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ » (العنکبوت، 44)
ترجمه: خداوند، آسمانها و زمین را به حق آفرید؛ و در این آیتی (نشانهای) است برای مؤمنان.
بنابر این، میبینیم که در یک آیهی کوتاه، راجع به زمین و آُسمانها، ابتدا خالق را شناساند، سپس بر خق بودن خلقت را متذکر گردید و سپس به «نشانه = آیه» بودن آنها تصریح نمود که البته فقط مؤمنین بدان توجه دارند و بدین طریق راه مییابند « إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ ».
کشف علم:
در آیات بسیاری میفرماید که بروید در چگونگی خلقت، تفکر و مطالعه کنید. بدیهی است که این مطالعه، بیشتر مربوط به همین عالم طبیعت میشود، چرا که خلقت ماوراء الطبیعه، (مانند فرشتگان یا روح)، برای ما قابل مطالعه طبیعی و فیزیک نمیباشد، چرا که از این سنخ نیستند، چنان که فرمود:
« وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا » (الإسراء، 85)
ترجمه: و از تو درباره «روح» سؤال میکنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!»
پس ضمن آن که تأکید شده به عقل و فطرت توجه کنید، مکرر تأکید شده که در چگونی خلقت مطالعه کنید؛ حال اگر مسلمانی این کار را نکرد، مشکل در "تفسیر آیات" است و گناهش متوجه مفسرین میباشد، و یا عدم مطالعهی آیات قرآن، بیفکری، بیبصیرتی، بیتدبیری و بالاخره ضعف ایمان و عمل نکردن به آن آیات.
خرافهها:
خرافهها و انحرافات، همه از ظاهرگرایی، سطحینگری، غفلت و بیتوجهی و جهل و نادانی میباشد، نه از تفکر و تعمق و یا شرح و تحلیل و تفسیر.
ثواب:
به عنوان مثال: بیشتر مردم قرآن میخوانند که ثواب ببرند. بسیار خب، حالا رسیدیم به این آیات و میخواهیم با خواندنش ثواب ببریم:
« أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا » (نوح علیه السلام، 15)
ترجمه: آیا نمیبینید (نظاره نمیکنید که) چگونه خداوند هفت آسمان را در طبقات (گوناگون) آفریده است؟
« الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ » (الملک، 3)
ترجمه: همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد. در آفرينش آن [خداى] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمىبينى. بازبنگر، آيا خلل [و نقصانى] مىبينى؟!
*- به راستی بدون مطالعات علمی، به ویژه در علوم طبیعی (تجربی)، چگونه میتوان دید که نظام و قوانین حاکم بر طبیعت چیست و هیچ خلل و نقصی در آن وجود ندارد؟!
*- باز بنگر « فَارْجِعِ الْبَصَرَ »، یعنی چه؟ یعنی مرتب دستت را روی پیشانی بگیر که آفتاب اذیب نکند و مدام به آسمان نگاه کن؟! یا یعنی مطالعات خود را هر چه بیشتر و عمیقتر گسترش بده تا ببینی که چه نظم و پیوستگی معظم و با شکوهی حاکم شده است؟!
*- حال ثواب در چیست؟ در این که کسی این آیه را بخواند و یا حتی حفظ کند و محلی هم نگذارد و به آن عمل نکند؟! یا برود به امر خداوند علیم و حکیم، در قرآن کریم، در کیفیت و چگونگی خلقت و نظام قانونمندِ حاکم بر آن مطالعه و تحقیق کند؟!
*- آیا اگر چنین نکرد، مشکل در تفسیر آیات است یا در خود مسلمان این چنینی؟!
*- آیا آن چه بیان شد، خود نوعی تفسیر، شکافتن و شرح دادن نبود؟! و آیا این شرح و تفسیر، مانع از رشد عملی میگردد و یا به آن تشویق و ترغیب مینماید؟!
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در تفاسیر، هر امر طبیعی به ماورا ربط داده شده و این سبب گردیده تا مسلمانان گمراه شوند و تلاشی برای کشف قوانین طبیعی نکنند و ... ؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8093.html
کلمات کلیدی:
قرآن علم