پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): چندین سؤال گوناگون را در یک قالب و یک سؤال مطرح نمودهاید که خود حاکی از خلط مباحث گوناگون در ذهن است.
آیا روح حادث است یا قدیم؟ یک سؤال است – روح کجا بوده یک سؤال دیگر است – قبلا بوده یا پس از تولد خلق (حادث) شده؟ سؤال دیگری است – میگویند روح جاودان است، پس ازلی است؟ مطلبی دیگر است و این که چرا ما همزمان با تولد فهمیدیم که وجود داریم؟ سؤالی دیگر!
الف - به طور کلی شناخت و توجه نماییم که هیچ چیزی به جز خداوند متعال "قدیم = ازلی" نیست. قدیم و ازلی، یعنی موجودی که سابقه نیستی به او راه ندارد؛ یعنی این چنین نیست که قبلاَ نبوده باشد و سپس بود و حادث شده باشد، بلکه هستی عین ذات اوست. و البته فقط خداوند سبحان قدیم، ازلی و هستی محض است.
ب – اگر چه موجود ازلی، حتماً ابدی هم هست؛ چرا که هستی عین ذات اوست و نیستی به او راه ندارد [و او فقط حیّ قیوم است]؛ اما هر ابدی بودن، دلیل بر ازلی بودن نمیباشد، چرا که ابدی بودن مخلوقات و موجودات قائم به ذات خودشان نیست، بلکه قائم به غیر [الله جلّ جلاله] میباشد. یعنی خداوند است که دائماً به آنها هستی بخشد و "قیّم" آنهاست.
در مثال مادی (که البته جامع نیست)، به چراغی توجه نمایید که دائماً روشن است، آیا نور از خودش است؟! یا اگر جریان نور قطع شود، خاموش خواهد شد؟
ج – وقتی میفرماید: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ - پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد/ الحجر، 29»، معلوم میشود که روح حادث است. چون فرمود: «هر گاه روح را دمیدم»؛ یعنی قبلاً دمیده نشده بود و سپس دمیده شد – قبل از دمیده شدن، دمیده نشده بود و نبود – و پس از دمیده نشدن، دمید شد و حادث گردید.
بنابراین، روح در ذات خود باقی و جاویدان نیست، چون هستی عین ذاتش نیست، حادث است و این جاودانگی، قائم به غیر است. یعنی دیگری (خدا) او را جاودانه نگه میدارد.
د – روح، قابلیت رشد دارد، و همین از نظر فلسفی، یعنی «حدوث و عدم» به آن راه دارد. یعنی وقتی از مرتبه "الف" به مرتبه "ب" میرسد، مرتبهی "الف" که بود، دیگر نیست و مرتبه "ب" که نبود، حادث شد. موجود ازلی و ابدی که هستی عین ذات اوست (خداوند سبحان)، حرکت و رشد ندارد، ضعف و نقصی ندارد که نیازی به حرکت و رشد داشته باشد تا آن را جبران نماید به مراتب بالاتر هستی برسد و کمال بیشتری یابد.
ھ – روح، استقلال ذاتی ندارد. خلق میشود، آورده میشود، برده میشود، به بدنی تعلق میگیرد و تعلقش از آن بدن قطع میشود ...، و همه اینها توسط دیگری (خداوند قادر) که آن را خلق نموده و ربوبیت مینماید، انجام میپذیرد. بنابراین ازلی و ابدی بالذات نمیباشد.
●- «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (الإسراء، 85)
ترجمه: و در باره روح از تو مىپرسند، بگو: «روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است، و به شما از دانش، جز اندكى داده نشده است.»
خلقت به طور کلی به دو دسته تقسیم میشود که عبارتند از "خلق" و «امر". پیدایش موجودات مادی، که ما نسبت به آنها شناخت بیشتری داریم، همه از "عالم خلق یا سنخ خلق" میباشند؛ مثل این که میدانیم انسان از نطفه، نطفه از خون، خون از مواد خوراکی و آشامیدنی، مواد از آب و خاک و روییدنیها و خوردنیهایش پدید میآید، یا یا بذر، در خاک، با آب، آفتاب و ... پدید میآید. اما مجردات، همه از "عالَم امر" هستند، یعنی بدون این واسطهها، به امر الهی پدید آمده و "بود" میشوند. مثل فرشتگان و روح که مجردند و مادی نیستند. از خاک و آتش و آب به وجود نیامده و به واسطهی چرخه زاد و ولد تکثیر نمیشوند.
قلب مادی، متشکل از مویرگهای به هم فشرده شده است که به شکل ماهیچه درآمدهاند؛ اما "قلبی" که فهم میکند، ایمان میآورد، حب و بغض دارد و ...، مادی نیست و از مجردات است. چنان که مغز مادی است، اما عقل مجرد است.
و فرمود: به شما از علم، جز اندکی داده نشده است.
پس اگر بفرماید: شما را از خاک آفریدم و در این چرخه از نطفه خلق کردم، برای ما قابل مطالعه است و امکان رؤیت، تجزیه، ترکیب و کسب علم وجود دارد، اما وقتی میفرماید: چیزی را با فرمان خود آفریدم، نمیتوانیم علم زیادی از چگونگی آن به دست آوریم، این مربوط به عالَم امر است:
« إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ » (یس، 83)
ترجمه: كار او وقتى چيزى را اراده كند فقط همين است كه بدو بگويد: باش پس وجود يابد.
حتی وقتی میفرماید: فرشتگان را نازل مینمایم، تا حدودی قابل درک است، اما وقتی "روح" را مستقل از صف ملائک معرفی نموده و میفرماید: آن را نیز نازل کردم، یا مینمایم، قابل درک نیست، چون علم زیادی نداریم، و یا افراد زیادی به آن اشراف علمی ندارند؛ مانند: « تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ » - « تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ » - « يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ».
شناخت ما در این عالَم:
این که ما خودمان و همه چیز را در این عالم و پس از تولد، گام به گام میشناسیم، معنایش این نیست که پس لابد همه چیز در این عالم و پس از تولد ما پدید آمده است. ما خداوند متعال را نیز به واسطهی حجت دورنی (عقل)، حجت بیرونی (انبیا و رسولان و امامان) و به راهنمایی آنان با مطالعه در آیات (نشانههایش)، در همین عالم میشناسیم؛ اما او ازلی است.
ما ابلیس لعین و شیطان رجیم را نیز در همین عالم میشناسیم، در حالی که میدانیم خلقتش قبل از حضرت آدم بوده است. و همین طور است شناخت شیاطین جنّ و انسی که در تلاش برای نفوذ، انحراف و نابودی ما هستند، و حال آن که ممکن است بسیار قبل از ما به دنیا آمده باشند. چنان که زمین، ماه، خورشید، کوهها، دریاها و همه را پس از تولد و بزرگ شدن میشناسیم، حال آن که میلیاردها سال پیش پدید آمدهاند.
این عالم در سیر نزولی، محل شناخت ما برای سیر صعودی میباشد. لذا هر چیزی از عوالم بالاتر خود، به اندازههای معین و معلومی نازل میشود.
« وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ » (الحجر، 21)
ترجمه: و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهاى معين فرو نمىفرستيم.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
روح انسان حادث است یا قدیم؟ مگر نه است که روح نمیمیرد و جاودان است؟ پس قبلاً کجا بوده، چرا ما پس از تولد میشناسیمش ...؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9478.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
قرآن