چرا پس از مسیحیت، سالهای زیادی طول کشید تا خدا اسلام را معرفی کند؟ آیا ما از مصلحت آن با خبریم؟ چرا زودتر اتفاق نیفتاد؟ (مدیریت)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مگر فاصله بین نبوت سایر انبیا، طولانی و حتی بیشتر نبوده است؟ طبق روایات و تواریخ معتبر، میان نوح و ابراهیم علهیم السلام، دو هزار و دویست سال - و میان ابراهیم و موسی علیهما السلام نهصد سال - و میان موسی و داود علیهماالسلام پانصد سال – میان موسی و عیسی علیهماالسلام هزار و هفتصد سال، و میان عیسی و حضرت محمد صلوات الله علیه و آله، ششصد و بیست سال فاصله بوده است. یعنی کمتر از فواصل انبیای قبلی. چگونه کسی میتواند به صورت دقیق و کامل بیان نماید که حکمت این فواصل برای چیست؟ و اگر فواصل غیر از این بود نیز میشد پرسید: «چرا غیر از این نبوده است»؟
●- کار (فعل) خداوند علیم و حکیم [هر چه که باشد]، یک یا دو حکمت ندارد که کسی بتواند بگوید: «من دانستم که حکمتش این است»! فرض کنید کسی بخواهد در حکمت سلامتی و ضرورت حفظ آن بگوید یا بنویسد، آیا پایانی دارد؟!
در حکمتهای یک حکم در عمل عبادی مانند نماز، هزاران کتاب بسیار غنی و نفیس نوشتهاند و اگر هزاران کتاب دیگر نیز بنویسند، باز هم جا دارد که تحقیق کنند و بیشتر بدانند و بنویسند.
بیتردید، هیچ گاه علم بشری، بر علم و حکمت خداوند سبحان برتری و غلبه پیدا نمیکند که بتواند تمامی حکمتهای یک فعل، امر یا نهی الهی را بداند و بفهمد. چه رسد به چراییها و حکمتها و علل برگزیدن انبیا و رسولان، فرستادن آنها، شریعتها، و نیز زمان و دورهی آنها. از این رو، خداوند علیم و حکیم، خود در یک آیه چنین پاسخ میدهد که «خدا بهتر و بیشتر میداند که رسالتش را کجا قرار دهد» [اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ - خدا بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد / الأنعام، 124]؟ اگر دقت شود، در این آیه نفرموده که شما هیچ نمیدانید! چرا که به آدمی عقل، علم و وحی موهبت شده است، لذا میتواند به دلایل، حکمتها و شاخصههای بسیاری پیببرد، بلکه صفت تفضیلی « أَعْلَمُ » را به کار برده است؛ یعنی "داناترین" به این امر است، یعنی علم شما هیچ گاه به کنه آن نمیرسد.
دین اسلام
حکم و تصدیق عقل این است که «یک خدا، یک خلقت (انسان) و یک معاد، نمیتواند چند دین داشته باشد»، پس خداوند متعال، از آدم تا خاتم صلوات الله علیهم اجمعین، هیچ دینی به جز اسلام نفرستاده است؛ چنان که خود در کلام وحی تصریح نمود که «دین نزد خدا اسلام است»، و تصریح نمود که اختلاف اهل کتاب نیز پس دانستن [عالماً و عامداً] صورت پذیرفته است:
« إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ » (آلعمران، 19)
ترجمه: دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او میرسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است.
شریعت اسلام
متأسفانه بسیاری تفاوت بین "دین و شریعت" را نمیدانند و به همین دلیل هر دو واژه را به یک معنا درک نموده و بکار میبرند، در حالی که "دین"، همان شناخت و باورهای زیرساختی اعتقادات [اصول دین] است و "شریعت"، یعنی "آبشخور = نقشه راه" که در "فقه و احکام" تدوین و ترسیم میگردد.
پس، حقیقت ادیان، همه یکی بوده و هستند؛ تمامی انبیای الهی، مردمان را به شناخت و ایمان به خداوند متعال و سپس پرستش او و بالتبع پرهیز از انواع و اقسام بتپرستیهای سنّتی و مدرن دعوت نمودهاند؛ و هم چنین به شناخت و باور بازگشت به سوی او «معاد» و روز حساب دعوت نمودهاند، و اصولی چون نبوت، ولایت، امامت نیز بالتبع "توحید و معاد" ضروری میگردند. اما چنان که بیان شد: "شریعت"، احکام و قوانین است و متفاوت.
زمان و مکان
اصول دین ثابت است، اما "شریعت" (قوانین = حقوق = فقه = احکام)، همیشه مطابق با زمان و مکان و گاه تابع شرایط زمانی و مکانی میباشد. چنان که حتی در شریعت اسلام عزیز که آخرین شریعت الهی میباشد، احکام نماز در سفر یا در حال جنگ (نماز خوف) متفاوت میشود و روزهی واجب، بر بیمار یا مسافر حرام میگردد!
بنابراین، هر شریعتی، برای قوم و زمانی خاص آمده است. حضرت مسیح علیه السلام، که خود پیامبر اولی العزم و آورندهی کتاب انجیل بودند، فرمودند که شریعت من، همان شریعت حضرت موسی علیه السلام و شریعت تورات است. یعنی بسیاری از احکام همان است، و به ندرت تغییری وجود دارد.
بسیاری از کلیات فروع دین (احکام) نیز در تمامی شرایع یکیست و جزیئات (مثل زمان و یا نحوهی اجرایش) متفاوت میشود. چنان که همه نماز و روزه داشته و دارند و همه قبله داشته و دارند، و احکامی چون حرام بودن شرب خمر، زنا، قمار، قتل عمد، دورغ، غیبت، یا وجوب جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و ...؛ در تمامی شرایع یکیست، اگر چه ممکن است چگونگی اجرای آنها متفاوت باشد.
ارسال رسل متعدد
برخی گمان میکنند که علت آمدن پیامبر بعدی از سوی خداوند متعال، تحریف و از بین رفتن دین، کتاب و شریعت پیامبر قبلی میباشد! در حالی که اصلاً چنین نیست. هر چند که خداوند متعال، وحی خود را با تکرار در کتب بعدی حفظ نموده است تا اصل وحی از تحریف محفوظ بماند.
در زمان حضرت عیسی علیه السلام، تورات اصلی موجود بود، و در زمان پیامبر خاتم، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله نیز تورات و انجیل اصلی موجود بود (و بیتردید هنوز هم موجود است و کتمان میدارند!)، چنان که بارها در قرآن کریم تصریح شده که این کتاب (قرآن)، تصدیق کنندهی همان کتابهایی است که در اختیار خودتان میباشد. و چنان که فرمود:
« وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ » (المائدة، 46)
ترجمه: و بدنبال آنها [= پیامبران پیشین]، عیسی بن مریم را فرستادیم در حالی که کتاب تورات را که پیش از او فرستاده شده بود تصدیق داشت؛ و انجیل را به او دادیم که در آن، هدایت و نور بود؛ و (این کتاب آسمانی نیز) تورات را، که قبل از آن بود، تصدیق میکرد؛ و هدایت و موعظهای برای پرهیزگاران بود.
« وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ » (المائدة، 47)
ترجمه: اهل انجیل [= پیروان مسیح] نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمیکنند، فاسقند.
« وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ » (المائدة، 48)
ترجمه: و این کتاب [= قرآن] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق میکند، و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن! و از احکام الهی، روی مگردان! ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا میخواست، همه شما را امت واحدی قرارمیداد؛ ولی خدا میخواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف میکردید؛ به شما خبر خواهد داد.
*- در این سه آیه که پشت سر هم آمده، تصریح شده که اولاً تورات و انجیل راستین، بوده و هست – و ثانیاً بحث از تفاوت دین نیست، بلکه از تفاوت شریعت و احکام میباشد که متناسب با مکان و زمان (مخاطب) میباشند. و مخاطب شریعت اسلام، تمامی مردمان جهان، تا آخر الزمان میباشند.
طول زمان
بنابراین، طول مدت زمانِ فاصله بین انبیا و رسولان الهی، نه خللی در اصول عقاید ایجاد میکند و نه خللی در شریعت و احکام؛ چرا که اولاً همه به یک دین [اسلام] دعوت کردهاند، ثانیاً شریعت (احکام) نیز در اختیارشان بوده است و باید تا تغییر نیافتن آن، بدان عمل مینمودند.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که حکمتهای دیگری در کار است که از جمله آنها، ضرورت سیر تکاملی بشر برای دریافت دین و شریعت جامع و کامل، برای تمامی زمانها و مکانها میباشد. باید در زمانی معین، شرایط برای ابلاغ، اخذ و پذیرش تمام معارف دینی از یک سو، و احکامی که تا آخر الزمان، قابلیت اجرا داشته باشند، از سویی دیگر مساعد گردد.
●- مثال: شاید با خواندن سوره اخلاص و ترجمهی آن « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * ...» و نیز شش آیهی نخست سوره حدید که معرفی خداوند سبحان به اسمایش میباشد، چنین به نظر رسد که مفاهیم آنها بسیار ساده و همه فهم است، چه برای عصر وحی، چه برای عصر فضا و الکترونیک و چه بعد از آن؛ اما امام سجاد علیه السلام، دربارهی این سوره فرمودند: « «خداوند عزّوجلّ میدانست که در آخرالزّمان مردمانی ژرفاندیش خواهند آمد، پس سورهی اخلاص و شش آیهی اوّل سورهی حدید را نازل فرمود؛ هر کس ورای آن را طلب کند، هلاک شود. / اصول کافی، کتاب التوحید، ح 244 ».
اگر همین امروز، به دانش و بینش اعتقادی، یا به تعبیری "جهانبینی و ایدئولوژی" مردم جهان [حتی در پیشرفتهترین کشورهای جهان به لحاظ علمی و قویترین به لحاظ اقتصادی، سیاسی، نظامی و ...] نگاه کنید، متوجه میشوید که اغلب یا پیرو بت پرستی [بودیسم و هندوئیسم] سنتی هستند و یا اسیر بتپرستیهای مدرن شدهاند - و یا اگر به حسب ظاهر مسیحی و اندکی یهودی هستند، [همچون عصر جاهلیت] برای خداوند متعال، پدر، مادر و فرزند و ... قائلند و برخی حتی پیامبران خود را خدا نامیدهاند!
در اعتقادات، فراعنه و صاحبان "زر و زور و تزویر" در جهان، چون فرعون در اعصار بسیار دور، ادعای اولوهیت و ربوبیت دارند، و در شریعت نیز مردمان به جبر یا اختیار، وادار به پذیرش احکام من درآوردی آنان میگردند!
اما "عصر وحی"، برای ارسال "خاتم الانبیاء و المرسلین صلوات الله علیه و آله"، ختم نبوت و انزال وحی، اخذ و پذیرش دین جهانی، همگانگی و همیشگی، مناسب بود؛ علم بشر و قابلیت فهم و رشد علمی بشر به حدی رسیده بود که از این پس، برای معجزه، نیازی به عصا یا ید بیضای موسی و یا دم مسیحایی حضرت عیسی علیهماالسلام تداشته باشد، بلکه "کلام الله" که از سنخ علم و معرفت است، و به قلم و کتابت و بیان ارائه داده میشود، همان معجزهی آخرین رسول الهی باشد. امروزه، عمق مفاهیم سورهی اخلاص، بیشتر و بیشتر قابل شناخت است.
●- امروزه، تمامی دعوتهای حق و باطل، با "کلام" صورت میپذیرد [چرا که عصر رشد است] و تمامی رفتارها و عملکردهای حق و باطل، مبتنی بر "کلام" است. هم وعدهها و تهدیدها با "کلام" است، هم نظریهها و ایسمها که همه مبتنی بر ظنّ و گمان است با "کلام" عرضه میشوند و هم احکام و قوانین، همه با "کلام" تصویب، ابلاغ و حتی تحمیل میگردند.
تبیین مبدأ شناسی، معاد شناسی، انسانشناسی، جامعه شناسی، دوست شناسی، دشمن شناسی و بالاخره حقوق و احکام [چه باید کردها و چه نباید کردها] نیز همه با "کلام" تبیین و ابلاغ میشوند، چه بر حق باشند و چه بر باطل.
پس، امروزه بیش از هر زمان دیگری، معجزه بودن "کلام الله"، برای مردمان قابل شناخت و درک میباشد و هر چه عقل و علم رشد یابد، بیشتر مشهود میگردد. پس زمان و مکان،برای ارسال آخرین رسول و آخرین شریعت و اکمال دین، مناسبترین بوده است. وگرنه امروزه اثری از اسلام و قرآن کریم نبود.
●- بنابراین، فواصل ارسال انبیای الهی، منطبق با علم و حکمت الهی، بر تمامی شرایط گذشته، حال و آینده میباشد. او بشر را هدایت میکند و به تمامی نیازهای او در هر زمان و مکان علم دارد و اوست که پیامبر اسلام را در بهترین زمان، برای ابلاغ دین و شریعت جهانی و همیشگی ارسال داشته است.
« تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا » (الفرقان، 1)
ترجمه: پُر برکت (زوال ناپذیر و خیر ماندگار است) کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده جهانیان باشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
چرا پس از مسیحیت، سالهای زیادی طول کشید تا خدا اسلام را معرفی کند؟ آیا ما از مصلحت آن با خبریم؟ چرا زودتر اتفاق نیفتاد؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9509.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2531
- 3 آذر 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن