موضوع سوال مربوطه به بحث توحید در ربوبیت و اختیار و جبر است. اگر ما مختاریم پس دیگه تدبیر خدا چه معنایی داره؛ وقتی که خداوند به هر چیز و هرکسی تواناییهای لازمهاش رو داده دیگه چه نیازی به تدبیر خدا هست؟ اصلا این چه تدبیریه که انسان هرکاری میخواد انجام میده چه گناه و جنایت چه ثواب! درواقع انسان در دنیا مختاره و شیعیان در این مورد غلو میکنن، خدا ما رو گذاشته ببینه چطوری رفتار میکنیم و تا قیامت باما برخورد بشه و هیچ تدبیری در جهان نیست... (علوم انسانی، کرمانشاه)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر به فرض [که البته نادرست است] خداوند متعال ما را رها کرده باشد تا ببیند چه میکنیم و در قیامت با ما چه کند؟ خودش یعنی "ربوبیت". پس اصل ربوبیت او، قابل انکار نیست، هر چند که ممکن است که تعاریف و مصادیق غلط باشد. و البته شیعه نیز چنین اعتقادی ندارد که بخواهد در آن غلو کند و یا نکند؛ خداوند سبحان، همیشه خالق و هادی است، پس همیشه ربوبیت دارد، بلکه از یک سو فرهنگ و اعتقادات تشیع را نمیشناسند و از سویی دیگر متهم به "غلو"شان میکنند و همین معلوم میسازد که اساساً مشکل آنها، ربوبیت، جبر، اختیار و این مباحث نمیباشد، بلکه عناد با "تشیع" است، و همهی این بحثها و حاشیهها برای این است که آخرش بگویند: «شیعه غلو میکند!»، وگرنه برایشان فرقی ندارد که جبر باشد یا اختیار، یا هر دو و یا هیچکدام! بلکه یک افترایی را به تشیع و عقاید شیعه میبندند، بعد مدعی میشوند که این خطاست و یا غلوّ است!
پاسخ:
یکی از بزرگترین آفتهای ذهن آدمی، "خلط مبحث" میباشد که حتی بدون این که انسان در آن عمدی داشته باشد پیش میآید؛ و البته تردید ننمایید که شبهه افکنان نیز از همین راه وارد میشوند. پس اختیار و ارادهی آدمی در این است که موضوعات را در ذهنش فصلبندی کند و نگذارد خلط مبحث پیش بیاید.
فرض کنید از شما بپرسند: ابرها را چه کسی خلق کرده است؟ چه کسی ربوبیت و هدایت میکند؟ پس باد چکاره است؟ اصلاً من چرا باید تشنه شده و آب و بارش نیاز داشته باشم؟ و چرا آب آشامیدنی شهر ما، خوب تصفیه نمیگردد؟! این یعنی خلط مبحث.
اختیار:
●- همین که میگویید: «خدا به انسان اختیار داده است»، یعنی اختیار آدمی، قائم به خودش نیست، بلکه قائم به اوست، پس مستلزم ربوبیت اوست.
●- همین که میگویید: «خدا به انسان اختیار داده است»، یعنی "جبر"، چرا که آدمی نه خودش به خودش اختیار داده و نه از خداوند تقاضای اختیار نموده است، نه حدود اختیارش در دست خودش است.
●- همین که میگویید: «خدا به انسان اختیار داده است»، یعنی "ربوبیّت مستمر او"، چرا که اختیار، مانند یک کالا نیست که یکبار به انسان بدهند، بلکه دم به دم است و میتواند اخذ و سلب گردد، وسعت داده شود و یا محدود گردد که ربوبیت آن در اختیار انسان نیست.
●- همین که میگویید: «خدا به انسان اختیار داده است»، یعنی به هر کسی، در هر لحظهای، به هر حدی که خواسته داده، پس اختیار انسان بسیار محدود است و در مابقی جبر بر او حاکم است. پس اختیار و جبرش، هر دو تحت ربوبیت است.
اختیار و افعال:
چه کسی گفته که "خدا به انسان اختیار داده تا هر کاری که دلش میخواهد را بتواند و یا انجام دهد»؟! اگر چنین بود که آدمی اختیار میکرد نمیرد، یا محبوبش (شخص یا کالا) را از دست ندهد.
کشاورز، به اختیار خودش و البته در حد توان و امکاناتش، بذر را روی زمین میپاشد (میکارد). حالا اگر باران نبارد، چه میشود؟ اگر هوا دائم ابری شود و آفتاب نتابد چه میشود؟ اگر آفتاب و آب، عالی باشد، بذرش نیز بروید و رشد کند، اما طوفانی بوزد و همه را ببرد چه میشود؟ اگر ناگهان ملخها حمله کرده و ظرف چند دقیقه تمام کشت او را بخورند و یا آفت بزند چه میشود؟! اگر برای خودش مشکلی پیش آید، بیمار و یا مصدوم گردد و نتواند رسیدگی کند، دشمنی مزرعهاش را به آتش بکشد و یا اصلاً سکته کند و به محصولش نرسد چه میشود؟! کدام اختیار و چقدر؟!
کدام اختیار؟
بشر مرتب تکبر میکند که «ما اختیار داریم»، حالا اگر بخواهد خیلی خدا را هم لحاظ کند و منتی بر خدا بگذارد، میگوید: «خدا این اختیار را به ما داده»، و سپس همین اختیار را میخواهد علیه خدا به کار ببرد، نه این که مثلاً با دین یا بندگانش دشمنی کند، بلکه میگوید: «خدایا! چون به من اختیار دادی، پس تو دیگر هیچکارهای و همه کاره خودم هستم»!
این همان منطق کفار نفوذی به یهود بوده [و هست] که برای فریب اهل توحید و کتاب میگفتند: چون خداوند متعال این عالم را علیمانه، حکیمانه و قانونمند خلق نموده است و به ما نیز اختیار داده است، پس خودش نیز مقهور و مغلوب این قوانین و اختیار ماست و دیگر کاری نمیتواند بکند و اصلاً کاری برای او نمانده که بکند، پس دستش بسته است: «وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ – و یهود گفتند: دست خدا بسته است ... / المائدة، 64»!
اختیار بدون احاطهی کامل علمی، بدون مالکیت مطلق و بدون قدرت و سلطهی همه جانبه و محض، چگونه اختیاری است و ما به چه چیزی احاطهی علمی، مالکیت و قدرت داریم، در حالی که ما نه خالق هستیم، نه مالک و نه ربّ؟!
بشر حتی بدن مادی خودش را کامل نشناخته، چه رسد به عالم هستی را؛ و حتی اختیار یک سلول در بدنش را ندارد که درست کار کند، نمیرد، سلول جدید جایش بیاید، تبدیل به سرطان نگردد، و بالاخره آن که پیری و مرگ به سراغ بدنش نیاید.
وقتی نه خودم در اختیار خودم هستم، نه زمین و آسمان و هر چه در آنهاست، در علم، مالکیت، قدرت و اختیار من است؛ کدام اختیار، چقدر و در چه حیطهای؟!
اختیار و انتخاب:
اگر دقت کنیم، اختیارات ما که بسیار هم وسیع است و هر لحظه از آن استفاده میکنیم، فقط به "انتخاب" در برخی از امور اختصاص یافته است و نیز "اراده" در برخی از امور.
شما تشنه هستید و مقابل شما دو نوشیدنی قرار دارد و معلم، مربی و راهنما میگوید: این یکی آب گواراست که به تو حیات و نشاط میبخشد و آن یکی زهر است که تو را میکُشد؛ و پس از این علم و آگاهی، میگوید: حالا برای رشد خودت، به تو اختیار میدهم [جبر را بر میدارم] تا بتوانی یکی را انتخاب کنی! بدیهی است که انسان عاقل، آب گوارا را انتخاب میکند – بعد مربی میگوید: تا اینجا بخش انتخاب بود، این یک کار علمی است (بُعد نظری) که خوب انجام دادی، اما حالا مهم است که اراده کنی آب را بنوشی و یا ننوشی (بُعد عملی) و البته چنین نیست که همیشه در آن چه اراده میکنی، موفق هم باشی؛ چرا که هزاران عامل دیگر نیز در کار هست که در علم، اختیار و ارادهی تو نیست!
از این رو فرمود: بهشت از آنان کسانی است که "اراده"ی برتری خواهی و فساد نکنند، چرا که چه بسا اراده کنند، اما موفق نشوند، چون همه چیز در سلطه و اختیار آنان نیست.
«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (القصص، 83)
ترجمه: (آری،) این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرارمیدهیم که اراده برتریجویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است!
انتخاب و نتیجه:
پس از آن که آدمی با اختیاری که به او داده شده، انتخاب نمود و سپس اراده و عمل نمود، چه مالکیت یا اختیاری در "نتیجه، نتایج و عواقب" دارد؟! نتایج که همه اجباری است. آیا کسی میتواند بگوید: «من به اختیار و ارادهیب خودم زهر مینوشم، تا سیراب و با نشاط گردم»؟! خیر، زهر او را میکُشد و این اثر و نتیجه، در اختیار و ارادهی او نیست و از جای دیگری ربوبیت میشود.
آیا کسی میتواند بگوید: من کفر و شرک میورزم، و خود را به گناه، خیانت و جنایت آلوده میکنم، تا رشد نموده و به درجات عالی و قرب الهی برسم»؟! خیر، چون نتیجه و اثر را او تعیین نمیکند، او مقدر نمیکند و در اختیار او نیست.
مربی و اختیار:
مربی به تیم خودش شنا را آموزش میدهد، شیرجه و اصول آن را آموزش میدهد، از ابتداییترین مراحل تمرین میدهد، و متذکر میگردد که ارتفاع محل شیرجه باید با عمق آب تناسب داشته باشد و ... . حال فرض کنید که کسی به رغم این همه آموزش و تمرین، با دیدن یک صخره و رودخانه، به وجد میآید، هوس شیرجه در درونش شعلهور میشود و زبانه میکشد، شدت هوس نیز به حدی است که تمامی محاسبات عقلی و علمی را کنار میگذارد و نسبت به آموزشها و تذکرات مربی غفلت میورزد و از یک ارتفاع ده متری یا بیشتر، به یک عمق نیممتری شیرجه میرود و مغزش میپاشد. آیا کسی در این حادثه مربی را متهم و محکوم میکند که این دیگر چه مربیگری (ربوبیتی) است؟!
مربی پس از آموزشها و تمرینهای بسیار، افراد را سر صحنه میبرد و میگوید: شما در این نقطهی صفر قرار گرفتهاید؛ دست راست کوه با صفایی است که راه بالا رفتنش نیز مساعد و با صفاست، و اگر بالا روید، به قلهای میرسید که در آنجا برای شما همه چیز هست (مثل رسیدن به قلههای علم در این دنیا) – دست چپ نیز درهای است بسیار لغزنده، هولناک و با حیوانات درنده و ... که اگر قدم بگذارید، سریعاً لغزیده و پرت میشوید؛ یا درجا میمیرید و یا مجروح و مصدوم میشوید و درندگان شما را میدرّند. من شما را مجبور نمیکنم، بلکه اجازه میدهم خودتان اختیار و انتخاب و اراده کنید. حال اگر کسی دره را انتخاب کرد، آیا مربی مقصر میشود؟! لذا فرمود: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ – در انتخاب دین (چه دین حق و چه باطل) اجباری نیست، چرا که راه رشد از راه گمراهی، روشن شده است / البقره، 256»
جبر و اختیار:
از اینرو، امام صادق علیه السلام، در پاسخ به این که آیا بالاخره جبر محض است و یا اختیار محض، میفرمایند: « لا جَبرَ ولا تَفويضَ ، ولكنْ أمرٌ بينَ أمرَينِ – نه جبر [محض] است و نه تفویض [اختیار محض]، بلکه امری بین دو میباشد». مفضل میگوید: «پرسیدم امری بین این دو یعنی چه، چگونه میشود – به قول ما مثالی بیاورید»؛ و امام میفرمایند: «براى مثال مردى را مىبينى كه گناه مىكند و تو او را از آن باز مىدارى اما او نمىپذيرد و تو او را به حال خودش رها مىكنى و او گناه خود را انجام مىدهد. پس، چون او به نهى تو اعتنايى نكرده و در نتيجه، به حال خود رهايش كردهاى نبايد گفت كه تو او را به گناه دستور دادهاى (مجبور کردهای) / اسرار توحيد ؛ ج 1 , ص 221».
هدایت و ربوبیت:
آن چه بیان شد و برایش مثال آورده شد، بیشتر نگاه به ربوبیت در هدایت تشریعی داشت و حال آن که عالم هستی، دم به دم خلق شده و ربوبیت میشود، که به آن "هدایت تکوینی" گفته میشود.
اینطور نیست که مثلاً گمان شود، خداوند متعال در یک زمانی، خورشیدی را با ویژگیهایی خلق نموده و قوانینی را بر خلقت آن مترتب نموده، و سپس رها کرده و کنار کشیده و خورشید کار خودش را میکند! بلکه همه چیز، از کوچکتری عناصر حیات گرفته تا عرش اعلی، دم به دم ربوبیت میشود.
مشارکت و هم افزایی (موضوع و نشانی لینک متن یادداشت)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
پرسش از "توحید ربوبی" در رابطه با "جبر و اختیار" است؛ چون اختیار داده، دیگر نیازی به تدبیر خدا نیست، و البته شیعه هم غلو میکند!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9642.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3198
- 23 بهمن 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید قیام