پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا لازم است که به چهار نکتهی بسیار مهم دقت کنیم، تا فکر و ذهن در این موضوع، در چارچوب و مسیر درست حرکت کند:
یک – علم / بستگی دارد که تعریف ما از "علم" چه باشد؟ اگر مقصود "علم تجربی" باشد، خیر؛ کسی نمیتواند با علم تجربی اثبات کند که انسان پس از مرگ زنده میشود؛ چرا که کسی در این دنیا زنده نمیشود که خودش یا دیگران، برخوردار یا شاهد این تجربه گردند.
اما، اگر مقصود از "علم"، معنای مطلق آن باشد که یعنی «دانش»، تمامی "علوم عقلی" را نیز شامل میگردد؛ و البته که نه تنها معاد و حشر مجدد با استدلال عقلی قابل اثبات است، بلکه اگر به عقل ثابت نشود، مورد قبول، اطمینان و باور نیز نخواهد بود.
دو – آیات و روایات / بسیار شنیده شده که میگویند: «به غیر از آیات و روایات»، اما دقت شود که آیات و روایات، گاهی خبر، گاهی احکام، گاهی تذکر و گاهی اقامهی دلیل و برهان میباشند. از این رو، حذف دلایل عقلی که در قرآن و حدیث مطرح شده، عقلانی و منطقی نیست. مثل این است که اگر کسی با قرآن آشنایی نداشته باشد و شما دلیل اقامه شده در قرآن را به زبان فارسی بگویید، او بپذیرد که این یک اقامهی برهان است و میتوان در اثبات و نفی آن بحث کرد؛ اما اگر همان را از منبع قرآن و حدیث بیان نمودید، قبول نکند و بگوید: دلیلی غیر از قرآن و حدیث بیاور! خیر، دلایل و براهین قرآنی و حدیث نیز دلیل و براهین هستند و برای شناخت عقلانی اقامه شدهاند، پس اگر کسی خواست رد کند، باید یک دلیل عقلی دیگری در رد آن بیاورد.
سه – مرگ انسان / انسان «بِما هُوَ انسان»، هیچ گاه نمیمیرد که بخواهد زنده شود. چرا که انسان، روح اوست و بدن، به عنوان ابزار اوست و روح نیز هیچگاه نمیمیرد؛ بلکه از عالمی به عالم دیگری منتقل میشود. انسان را بدن فرض کردند و بعد میگویند: چه دلیلی برای زنده شدن انسان مُرده وجود دارد؟ در حالی که در حیات همین عالم نیز فرق انسان زنده و مُرده، همان تعلق یا مفارقت روح و بدن میباشد.
در همین مثال درخت و برگهای آن نیز میتوان بیان داشت که علت اصلی ریزش و رویش مستمر و مکرر، نمُردن اصل آن است. در فصلی به خواب گیاهی رفته و در فصل دیگری بیدار میشوند. وگرنه، اگر ریشه بخشکد که دیگر رویش و ریزش مجددی رخ نخواهد داد.
چهار – ترتیب / بنا بر این، شناخت (عقلی و علمی) نیز ترتیب دارد. شناخت "الف"، سبب شناخت "ب" میگردد و یا شناخت "ب"، مستلزم و مسبوق به شناخت "الف" میباشد. آیا به کسی که اعداد را نمیشناسد و باور ندارد، میتوان چهار عمل اصلی آموخت؟!
بنابر این، اگر کسی الله جلّ جلاله را به عنوان خالق عالم هستی، با عقل و علم نشناخته باشد، و بالتبع نگاهش به هستی فقط مادی باشد، اصلاً روح را قبول ندارد که بخواهد در مورد حیات و یا انتقال او به عالم دیگری بحث کند.
معاد بازگشت به سوی خداست، پس اگر کسی مبدأ را نشناخت و تکذیب کرد، حتماً مقصد (معاد) را هم تکذیب میکند و بحث عقلی و علمی با او، به صورت یک برش ناقص و مقعطی از حیات، غیر منطقی و بینتیجه خواهد بود.
ریزش برگ درختان در پاییز:
حال ببینیم که انسان، از ریزش برگ درختان در پاییز و رویش مجدد آنها در بهار، چه میبیند، چه میشناسد و چه نتایجی میگیرد؟
آن چه در تجربه حسی (علم تجربی) محسوس و مُدرک میگردد، فقط قطعات منفصل از هم هستند، مانند این است که یک فِرم از یک فیلم را ببیند. یک آن به برگی نگاه میکند و میبیند که رنگش سبز است و به شاخهای متصل است، آنِ دیگری نگاه میکند و میبیند که رنگش زرد است و روی زمین افتاده است و ...؛ اما درک علل، عوامل، پیوستگی، استمرار، تکرار و ...، همه نتیجهگیری از این یافتههای تجربی میباشد که کار "عقل" است و به آن «استنتاج عقلی» میگویند.
باور یا تکفیر اصل و یا چگونگی متفاوت است:
یک موقع فکر و ذهن انسان در مورد اصل وجود چیزی کنکاش میکند و با دلایل عقلی یا شواهد عینی و حسی آن را میپذیرد و یا رد میکند؛ اما یک موقع اصل را پذیرفته، اما در چگونگی آن تردید دارد. مثل کسی که در اصل وجود یک برج 80 طبقه در فلان شهر و نقطهی دنیا، شک و تردید دارد و کنکاش میکند؛ اما یک موقع به اصل وجودش پیبرده، ولی به این که چطور چنین برجی را میسازند فکر میکند و اگر به او بگویند: با همین امکانات روی زمین ساخته میشود، برایش ثقیل است که باور کند! مگر آن که عقل و علم را به کار گیرد.
در مورد معاد و حیات مجدد، در عالَم و شرایطی دیگر نیز همین طور است، یک موقع اصلش مورد سؤال است و یک موقع پرسیده میشود: "آخر چگونه ممکن است این انسانی که پس از مرگ پوسیده شده، تجزیه شده، به عناصر گوناگون مبدل شده و در نهایت خاک شده، دوباره زنده شود و چه کسی چنین علم و قدرت و مالکیتی دارد و این کار را میکند؟!
بدیهی است که در اینجا، نگاه پرسشگر، به بدن و عناصر مادی میباشد، لذا همان مثال ریزش و رویش برگ درختان، برایش بیان میشود، چنان که خداوند متعال در قرآن کریم نیز مکرر این مثالها را بیان نموده است، به زنده شدن طبیعت اشاره نموده و به زنده شدن بدن انسان تعمیم داده است و نتیجه عقلی ارائه داده که «هر کس این کارها را میکند، آن کار را هم میکند، هر کس به این که با علم محسوس خود میبینید، عالم و قادر است، به آن چه وجودش به عقل اثبات شده، اما در فاعل و چگونگی کارش تردید دارید، عالم و قادر میباشد».
اما اگر کسی گفت: من اصلاً وجود طبیعت را قبول ندارم، درخت را نمیشناسم، وجودش را انکار و تکذیب میکنم (دروغ میشمارم) و ...، مسئله عوض میشود. دیگر بحث برگ، رویش و ریزش ... و دلایلش برای او مفهوم و مُدرک نخواهد بود.
از این رو، ربطی است بین سؤال در اثبات عقلی معاد – با اثبات عقلی زنده شدن انسان. اگر معادی نباشد (که هست)، دیگر موضوع زنده شدن انسان و مابقی مسائل مربوط به معاد مطرح نیست، اما اگر معادی باشد (که هست)، یعنی همان زنده شدن انسان و رسیدنش به نتایج.
دلایل عقلی بر معاد:
پس برای بحث علمی دربارهی معاد، باید به دنبال دلایل عقلی بود، نه محسوسات و تجربیات حسی؛ معادی که هنوز برپا نشده، چگونه میتواند مسحوس دیگران باشد؟!
اما در شناخت و معلومات عقلی و علمی (به معنای دانش)، عقلا (حکما و فلاسفه)، دلایل عقلی گوناگونی را برای طرح ضرورت و اجتناب ناپذیری از قوع آن ذکر کردهاند و بدیهی است که وقتی اصل معاد اثبات شد، حشر مجدد و حیات اخروی انسان، در متن و بطن آن قرار میگیرد.
برهان حکمت: در یک جمله کوتاه میتوان بیان داشت که اگر هیچ چیزی بیدلیل و حکمت آفریده نشده، پس کل جهان نیز بیدلیل، پوچ و عبث آفریده نشده است، لذا باید به نتایج معقول برسد.
برهان نظم و غایت: عالم هستی و آن چه در آن هست و برای ما چه با قوای عقل و چه با قوای حسی، قابل درک و شناخت میباشد، منظم است. منظم یعنی اولاً ناظم دارد و ثانیاً تمامی اجزای آن با یک دیگر ارتباطی علمی و معقول برای حصول نتیجه یا نتایج دارند؛ بنابر این، کل خلقت نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد.
یکی از موجودات این عالم، "انسان" است و اوست که در مورد حشر مجدد و حیاتی دیگر، در عالَمی دیگر فکر و کنکاش مینماید. پس چطور میشود که برای وجود هر عنصری، حکمتی باشد و برای نظم او، ناظم و هدفی باشد، اما انسان، در این عالم عظیم و پیچیده، بیخالق، بیحکمت، پوچ و عبث به وجود آمده باشد و پس از آن که بدنش در این عالم میبمیرد، پوچ شود و به هیچ نتیجهای نرسد؟! آیا همین بدن مادی او، دلیل و شاهدی بر نظام علت و معلول – مسبب، سبب و اسباب – تأثیر و تأثر و ... نمیباشد؟!
برهان کمال و تکلیف: چرا انسان دربارهی خودش، اهدافش، غایاتش، نظم فردی و اجتماعیاش، اخلاق و قانونمداریاش و ... فکر میکند و به دنبال شناخت، هدفگذاری و برنامهریزی مینماید؟! اگر قرار باشد که همه چیز با مرگ بدن تمام شود، چه فرقی بین عاقل، جاهل، دانشمند، نادان، خوش اخلاق، بد اخلاق، قانونمند، بیقانون، عادل، ظالم و ... وجود خواهد داشت؟! با چنین سرنوشتی (معدوم شدن)، عشق، نفرت، نقص، کمال، تلاش، عقلانیت، اختیار، اراده و بالتبع آن تکلیف و مسئولیت، چه معنا و مفهومی دارد؟!
نکته: از این رو منکرین معاد، اندیشهی خود را در عرصهی "انسان – عقل و حیات معقول" به پرواز در میآورند و دست آخر، چون نمیخواهند به خدا و معاد اذعان کنند، به پوچی میرسند! منتهی برای آن که نگویند: «ما پوچ گرا هستیم»، مکاتب فکری متعددی درست میکنند و آخر نام هر کدام نیز یک "ایسم" میگذارند تا زیبا و روشنفکرانه به نظر آید، اما در واقع، مادهگرایی، نتیجهای جز پوچ انگاری و پوچگرایی ندارد! لذا به "منگرایی" میرسند که نمود، تبلور و حاصلی جز "لذتگرایی" ندارد. و چون این «منگرایی و بالتبع لذتگرایی» توجیه عقلی و علمی ندارد، به طور کلی عقلانیت، ارزش، مفاهیم و ... را رد میکنند.
برهان عدل الهی: بیان شد که باور حشر مجدد انسان و تداوم حیات او در عوالمی دیگر و بالاخره معاد، مستلزم شناخت و باور خداوند سبحان (توحید) است، چرا که این زنده کردن، مبعوث نمودن، حشر، جمع، فصل ... و بالاخره حساب و کتاب و پاداش و عقاب، همه به حکمت، مشیّت، علم، مالکیت و ربوبیّت او انجام میپذیرد.
بنا بر این، با منکر خدا، در مورد معاد و بازگشت به سوی خدا، هیچ بحثی باقی نمیماند؛ اما معتقد به خدا، اولاً با دلایل عقلی میشناسد که خدا عالَم و انسان را خلق کرده است – ثانیاً با دلایل عقلی میشناسد که او علیم، حکیم و خالق است که چنین خلق کرده است – ثالثاً با دلایل عقلی میشناسد که او کار بیهوده، لغو و عبث نمیکند – رابعاً با دلایل عقلی میشناسد که او هیچ کس را نافرجام رها نمیکند، چرا که بی فرجامی، به مثابهی مساوی قرار دادن همگان نیز هست و مساوی قرار دادن نیز مستلزم "ظلم" میباشد و البته که او منزه "سبحان" از هر گونه نقص و ظلمی میباشد.
و براهین دیگر ... .
نکته: تمامی مطالب و براهینی که بیان شد، به صورت جامع و کامل، در کلام وحی (قرآن کریم) و نیز احادیث شرح و تفصیل دارد، منتهی چون گفته شد که «بدون قرآن و حدیث»، از ذکر مستقیم آیات و احادیث خودداری شده و مفاهیم آن بیان گردید.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا برای اثبات زنده شدن مجدد انسانها در معاد، دلایل علمی (بدون قرآن و حدیث) وجود دارد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8001.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی معاد علم