آیا وجود یا عدم وجود روح قابل رویت است؟ چه ویژگی در انسان وجود دارد که او را از حیوانات و اشیاع به واسطه روح جدا میکند؟ (ریاضی فیزیک (11) / مشهد)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): همیشه موضوعات یک پرسش را ابتدا در ذهن خود دستهبندی نمایید، چرا که اولاً خلط مبحث نگردد و ثانیاً گاه پاسخ برخی از قسمتها، مابقی پرسشهای را مرتفع مینماید. به عنوان مثال در همین پرسش:
الف – "عدم"، یعنی نیستی. پس چگونه ممکن است که نیستی (عدم) چیزی قابل رؤیت و یا هر گونه درک دیگری باشد؟!
ب – قابل اثبات، با قابل رؤیت متفاوت است؛ چیزهایی بسیاری هستند که قابل اثبات و درک عقلی هستند، اما فقط آن چیزهایی قابل دیدن هستند که جسم باشند و جرم داشته باشند، نور به آنها برخورد نماید و به چشم منعکس گردد. بنابراین، حتی برخی از مادههایی که ریز یا لطیف هستند نیز با چشم دیده نمیشوند، چه رسد به آن چه ماده نیست و جسم ندارد.
بنابراین، اگر روح با جشم دیده شود که دیگر روح نیست، همان جسم است، و اگر جسم نباشد، با چشم دیده نمیشود.
نتایج:
یک - بنابراین، نه فقط روح، بلکه هیچ چیزی که ماده نباشد، دیده نمیشود؛ یا به تعبیر دیگری، "مجردات" به چشم دیده نمیشوند. و عالم هستی نیز منحصر به اشیای مادی نمیباشد.
دو – مغز [ماده] دیده میشود، اما عقل [مجرد] دیده نمیشود – حرکات فیزیکی (ماده) دیده میشوند، اما ارادهها [مجردات] دیده نمیشوند – سلسله عصبها (ماده) دیده میشوند، اما انگیزهها (مجرد) دیده نمیشوند - ارتباطات و تعاملات فیزیکی (ماده) دیده میشوند، اما عشق، نفرت، محبت و غضب (مجرد) دیده نمیشوند – سلسله روند پیدایش (ماده) دیده میشوند، اما چیزی به عنوان "علت و معلول" (مجرد) دیده نمیشود.
سه – پس، اداراکات آدمی جهت شناخت، به حواس مادی که فقط محسوسات را درک میکند، منحصر نمیباشند. مانند شناختهای عقلی، با دیدن نشانههای مادی و استناج (نتیجهگیریها) و براهین عقلی شناخته میشوند.
اقسام روح:
روح نیز انواع و اقسام دارد، مانند "روح حرکت" در تمامی موجودات زنده (آدم، حیوان، حشره و ...) وجود دارد و محض مفارقت آن روح، بدن از تمامی حرکتها باز میایستد [میمیرد].
بنابراین، همانطور که در عالم هستی، جمادات، نباتات، حیوانات، ملائک و ... وجود دارند و آدمی نیز برخوردار از تمامی این مراتب وجودی میباشد، روح جمادی، نباتی، حیوانی، ملکوتی و ... نیز وجود دارد.
قبض روح:
قبض روح نیز به معنای "گرفتن یا بیرون آوردن روح از بدن" نمیباشد، چرا که روح بسیط است و مانند یکی از اجزای مادی نیست که در درون بدن باشد، که اگر چنین بود، حتماً جسم داشت و فضا و مکانی در بدن را اشغال مینمود. بلکه روح، بر بدن احاطه دارد و بدن کاملاً محاط روح است، این روح علاقه (تعلق) وصفناپذیری به بدن دارد، چرا که بدن، ابزار کار او در این عالم ماده است. پس، در هنگام مرگ، این ارتباط و تعلق اخذ میشود. یعنی بدن از انسان (روح) گرفته میشود، لذا دیگر نمیتواند در عالم ماده زندگی کند، و به عوالم دیگر میرود.
من؟
آیا "من" بدن دارم؟ آیا "من" روح دارم؟ آیا "من" فکر و تدبیر میکنم؟ آیا "من" اراده، اختیار و قدرت انتخاب دارم ...؟ چه کسی پرسشی را طرح میکند؟ زبان شخص یا خود او؟ چه کسی پاسخ را دریافت مینماید، خود شخص یا چشم و گوش او؟ چه کسی اراده میکند که در راه خیر قدم بردارد؟ چه کسی اراده میکند که در راه شرّ و ظلم گام بردارد، خود شخص (من)، یا دست و پای او؟!
پس، پرسش اصلی این است که این "من" کیست که خود را مستقل از این تعلقات میبیند؟
شناخت من:
●- اجسام خود و دیگران را به کمک اندامهای حسّی میشناسیم و بدون این اندامهای حسی (حواس پنجگانه، سلسله عصبهای منتقل کننده، مغز و سلولهایش)، شناخت اجسام غیر ممکن است. کسی که چشم ندارد، نمیتواند رنگ آب دریا، یا حتی رنگ موی سر خود را بشناسد.
اما، آیا شناخت "من" نیز نیاز به این اندامهای حسّی دارد، یا با همان "علم حضوری" شناخته میشود. آیا کسی که کَر است، میگوید: «هیچ صدا و صوتی وجود ندارد؟»، یا کسی که کور است، میگوید: «موی سرم را لمس کردم، پس هست، اما رنگش را نمیبینم، پس نیست» ... یا کسی میگوید: «چون "من"، چیزی به عنوان "من" را با هیچ یک از حواس مادی درک نمیکنم، پس "من" وجود ندارم»؟! پس "من" غیر از بدن مادی میباشد.
●- جسم قابل تجزیه است، اما روح بسیط است و قابل تجزیه نمیباشد. اگر یک دست کسی قطع شده باشد، میگوید: « من، یک دست دارم»، اما آیا هیچ گمان مینماید که "منِ او، اینک تجزیه شده و کمی کمتر یا ناقصتر از "منِ" قبلیِ او میباشد؟
آیا وقتی دست و پای مصنوعی میسازند تا رفع نقیصهی ابزاری بکنند، یک قطعه "من" ساختهاند؟!
آیت الله مصباح یزدی:
*- «من» موجودى است كه در طول دهها سال، با وصف وحدت و شخصيّت حقيقى، باقى مىماند و اين وحدت و شخصيّت را با علم حضورىِ خطاناپذير مىيابيم در صورتى كه اجزاى بدن، بارها عوض مىشود و هيچ نوع ملاك حقيقى براى وحدت و «اين همانىِ» اجزاى سابق و لاحق، وجود ندارد.»
*- «من» موجودى بسيط و تجزيه ناپذير است و فى المثل نمىتوان آن را به «نيمه تن» تقسيم كرد؛ در صورتى كه اندامهاى بدن، متعدّد و تجزيه پذير است.» (آموزش عقاید، درس 43)
قرآن کریم:
در قرآن کریم تصریح شده است که "من" غیر از این بدن میباشد. چنان که در مورد مرگ میفرماید: « اللّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها – خداوند اشخاص را هنگام مرگشان (تحویل) میگیرد / الزّمر، 42» - این همان است که میگوییم: «جانشان را میگیرد»، این جان، همان شخص یا مَنِ هر کسی میباشد که پس از مفارقت از احاطه و تعلق به بدن، به عالم دیگری برده میشود.
« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ » (الأنعام، 93)
ترجمه: چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحی فرستاده شده»، در حالی که به او وحی نشده است، و کسی که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل میکنم»؟! و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان میگویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، مجازات خوارکنندهای خواهید دید»! (به حال آنها تأسف خواهی خورد).
●●●- بنابراین، از یک سو آگاه میشویم که این "من" وجود دارد که درک میشود، و از سویی دیگر آگاه میشویم که این "من" به غیر از بدن است. به هنگام مرگ نیز "بدن" میمیرد، اما "من"، هرگز نمیمیرد، بلکه به حیات و سیر خود در عوالم دیگر و منطبق با شاخصههای آن عوالم، ادامه میدهد.
مرتبط:
آیا ارواح پس از مرگ با خانوادههای خود در دنیا دیدار دارند - چگونه؟ پس چرا ما نمیفهمیم؟ (24 اسفند 1395)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا وجود یا عدم وجود روح قابل رویت است؟ چه ویژگی در انسان وجود دارد که او را از حیوانات و اشیاع به واسطه روح جدا میکند؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9109.html
- تعداد بازدید : 3539
- 8 اسفند 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون
نظرات کاربران
همه چیز مادیات نیست معنویات هم وجود دارن وروح هم وجود دارد هر چند که دیده نشود و عالم برزخ هم وجود دارد وروحه بیشتر درعالم خواب می آین و پیام به ما می دهن
من هیچ چیز فراتر از دنیای عادی رو قبول ندارم، روح مسخره است و ساخته ذهن بشر هیچ چیز غیر طبیعی و ماورایی در جهان وجود ندارد من فقط قوانین فیزیک رو قبول دارم تمام من اتئیسم و بی دین هستم
سایت – حقایق عالم هستی، با قبول داشتن یا نداشتن شما متغیر نمیشود – حقایق عالم هستی، با عقل شناخته میشوند و نه با ماده – حتی قوانین مادی نیز به حکم عقل شناخته می شود - کار عقل، تجزیه و ترکیب و اخذ نتایج کلی است – در عالم بیدین وجود ندارد، آئتیسم نیز نوعی دین است، منتهی مبتنی بر خرافات ذهنی و باطل.