بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أبا صالِحَ المَهدی.
سلام دوستان؛
قطعاً تا کنون بسیار با این پرسش مواجه شدهاید که «انسان با برخورداری از عقل، چه نیازی به پیامبران و دین دارد»؟
این پرسشی است که نه تنها به هر عقل سالمی خطور میکند و باید به آن فکر کند تا به صورت عقلانی نیاز و ضرورتش را درک نماید، بلکه به عنوان یک حربه در ضد تبلیغ و جنگ نرم نیز به کار میرود؛ یعنی نه به عنوان یک سؤال فکری، بلکه به عنوان یک ادعای متکبرانه و غیر عاقلانه مدعی میشوند: «ما خودمان عقل داریم، پس نیازی به پیامبران نداریم»!
اگر دقت نمایید، این گروه دوم، حتی تفاوت بین "عقل و علم" را نمیدانند، لذا در بسیاری از موارد ذهنشان دچار خلط مبحث میگردد و متوجه نمیشوند که اگر چه انسان با عصای علم، چیزهایی را میشناسد و همیشه سطح آن چه در این عالم پیچیده دانسته است، به مراتب کمتر از آن چه ندانسته است میباشد؛ اما در عین بسیاری وجود دارند که خُرده علمی [کم یا زیاد به تناسب دیگران] دارند، اما عقل ندارند!
بسیاری وقتی مدعی میشوند که «ما خودمان عقل داریم»، اصلاً نمیدانند آن چه مدعی داشتن آن هستند چیست، که بدانند حال آن را دارند یا ندارند، و اگر دارند، به چه میزان است و چگونه از همین مقدار [ولو اندک]، بهره میبرند؟! برخی عقل خود را زندان میکنند و زیر خروارها خاک مدفون میکنند، و سپس مدعی میشوند: «ما خودمان عقل داریم»!
بدیهی است که مقصود از "عقل"، هنگامی که در ارتباط با پذیرش یا عدم پذیرش پیامبر، وحی و دین قرار میگیرد، "عقل معاش" برای گذران زندگی و ارتزاق نمیباشد، بلکه از یک سو "عقل نظری" است که کارش تفکر و تحلیل هستی برای شناخت بیشتر است و از سوی دیگر "عقل عملی" برای تدبیر و برنامهریزی در رفتن و شدن میباشد.
●- در هر حال، مقام، جایگاه و نقش "عقل" در شناختن و رسیدن، به حدی است که فرمود: «عقل حجت درونی است».
این "عقل" است که به نور علم میبیند و حقایق هستی را میشناساند و ضرورت بندگی خداوند سبحان، پرهیز از جهل و کبر، و نیز ضرورت نبوت و وحی (تعلیمات الهی) را به اثبات میرساند.
اگر عقل به عنوان حجت درونی، این حقایق را نشناسد و به ضرورت آنها گواهی ندهد، پیامبران خدا به عنوان حجج بیرونی، نه شناخته میشوند و نه مورد پذیرش و تبعیت قرار میگیرند.
بنابراین، هر که نبوت و وحی را قبول دارد، ابتدا به ندا و دعوت "عقل = حجت درونی" خود پاسخ مثبت داده است، و هر که به حجت درونی پاسخ مثبت ندهد و گواهی و حکم قاطعش را نشنود و یا قبول ننماید و انکار کند، هرگز به دعوت حجت بیرونی (انبیاء) پاسخ مثبت نخواهد داد.
●- شاید با مثالی از "بدن" که شناختهتر میباشد، قضیه روشنتر شود. این "عقل" است که حکم میکند: «برای بقا و فعالیت، بدن باید سالم باشد» - این "عقل" است که حکم میکند: «هنگام مواجه بدن با خطرات (بیماری)، باید نسبت به رفع و دفع موانع سلامت و کسب بهبودی کامل اقدام شود» - و این "عقل" است که حکم میکند: «اگر خودت علم داری، برای حفظ سلامت و یا برطرف نمودن موانع سلامت، به علمت عمل کن و اگر نداری، به عالم مراجعه نموده و از امر او تبعیت نما»!
بدیهی است که یک دیوانه [کم خرد یا بیخرد]، ندایی از درون ندارد، پس بازتابی در بیرون نیز ندارد.
چه نیازی به پیامبر داریم؟
پرسش از این که با وجود عقل (اگر داشته باشیم)، چه نیازی به پیامبر و وحی داریم، درست مانند این است که پرسیده شود: «با وجود عقل، چه نیازی به عقلانیت و حکم عقل داریم و ضرروت تبعیت از احکام عقل چه ضرورتی دارد»؟!
فرض کنیم که برخوردار از عقل سالمی، به شناخت خود، پیرامون و عالم هستی پرداخت و دریافت که خلقت با این پیچیدگی و عظمت، حتماً خالقی دارد و حتماً بیهوده خلق نشده است – و فهمید که این حرکت یک پارچه، منسجم و منظم، حتماً به سوی مقصدی روان است. اما خالق کیست و مقصد کدام است و او چگونه باید این راه بپیماید که نه تنها سالم به مقصد برسد، بلکه رشد نموده و از مراتب برتر وجود برخوردار گردد؟!
اینجاست که عقل حکم میکند: «همان خالقی که من و این دستگاه عظیم را حکیمانه خلق نموده و به سوی مقصدی میبرد، خودش باید راه را نشان دهد و هدایت نماید». پس هم هدایت تکوینی لازم است، چنان که چرخش زمین، سیارات و ... را هدایت میکند - و هم برای بشرِ عاقل و برخوردار از قوه اختیار و انتخاب، هدایت تشریعی (قانونگذاری) لازم است و هم معلم و راهنما.
"عقل" حکم میکند که از سوی خالق این عالم هستی، "خبر (وحی)، خبرگیر و خبر آورنده (نبی)" لازم است، که به ما علم و حکمت بیاموزد و راه مستقیم را نشان دهد و چگونه رفتن را بیاموزد و خود به عنوان مربی و راهنما عمل نماید.
مثالی دیگر: فرض کنید که به تجربه (علوم طبیعی و تجربی)، دریافتیم که نه تنها بدن ما، نه تنها تک تک سلولهای ما، بلکه کوچکترین ذرات عناصر جهان در حرکت هستند و به حکم عقل نتیجه گرفتیم که حیات مستلزم حرکت میباشد و هیچ سکونی وجود ندارد؛ و نیز به حکم عقل نتیجه گرفتیم که پس باید برای بقا حرکت کنیم و درست حرکت کنیم؛ اما به کدام سو برویم و چگونه؟!
عقل حکم میکند که "رفتن از نقطه الف (مثل تهران)، به نقطه ب (مثل هر شهری)، هم وسیلهی رفتن [پا، خودرو، قطار و یا ...] میخواهد و هم راه میخواهد و هم آشنایی (علم) به نقشهی راه، همواریها، ناهمواریها، پرتگاهها و چه باید کردهایش میخواهد؛ و از همه مهمتر، بلدِ راه، معلم، مربی و راهنما میخواهد. کِشتی بدون کِشتیبان، در اقیانوس سرگردان شده و غرق خواهد شد.
●- فرض کنید که یک عده جاهل و ظالم، انسان عاقلی را به زندان انداختند - یا پای انسان عاقل خواسته یا ناخواسته، در طی مسیر لغزید و به زمین افتاد و خودش مجروح شد – یا غفلتی ورزید و به باتلاقی فرو رفت؟! خب حال چه کند؟! آیا حکم عقل تسلیم شکست شدن میباشد، یا نجات، شِفا و ادامهی راه؟! خب چگونه خود این کار را انجام دهد، در حالی که خودش افتاده، مجروح شده و فرو رفته است؟!
"عقل و قلب" نیز چنین گرفتار میشوند. باید دیگری بیاید و با "تذکر و یادآوری"، عقل را متوجه غفلتش بنماید؛ باید دیگری که کلید زندان را دارد بیاید و قلب را از حبس و حجاب بیرون بیاورد، باید دیگری که داروی بهبودی را دارد، بیاید و جراحات را بهبود بخشد ...؛ آیا اینها حکم عقل نیست؟
پس به حکم عقل، تذکر دهنده، بشیر، نذیر، تزکیه کننده، رحمة للعالمین، منجی، معلم، الگو (اسوه) و طبیب الهی لازم است.
پس ما، به حکم همین عقل به ضرورت توحید (خداشناسی، خداپرستی و دوری از شرک)، معاد (مقصد شناسی و مقصد گرایی)، نبوت، وحی، ولایت، امامت و نیز به ضرورت آگاهی به قوانین و احکام چگونه زیستن (شریعت، دین) پی میبریم و به دعوت همین حجت درونی (عقل)، حجت بیرونی را میشناسیم و دعوتش پاسخ مثبت میدهیم.
«كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» (البقره، 151)
ترجمه: همان طور كه در ميان شما فرستادهاى از خودتان روانه كرديم [كه] آيات (نشانههای هدایت کنندهی) ما را بر شما مىخواند و شما را پاك مىگرداند و به شما كتاب و حكمت مىآموزد و آنچه را نمىدانستيد به شما ياد مىدهد.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
یادداشت سردبیر:
«انسان با وجود برخورداری از عقل، چه نیازی به پیامبران و دین دارد»؟
متن:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9474.html
- تعداد بازدید : 4873
- 14 آبان 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت