پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مترادف (هم ردیف قرار دادن) کافر و غیر کافر، از هر حیث خطاست – بیتردید هر کسی که وارد بهشت شود، عاقبت به خیر شده که وارد بهشت گردیده است و کسی که وارد جهنم میشود، عاقبت به خیر نگردیده است. اما، حالا چه اصراری است که در ذهن خود، به هر قیمت و بهانهای که شده، کافر را در بهشت و مسلمان را در جهنم جای دهیم؟! خداوند علیم و بصیر، بر اساس مفروضات ما داوری نمیکند.
گاهی ذهن برای خودش صورت مسئلههایی میسازد که ساختارش غلط است و حتماً قابل حل و رسیدن به پاسخ صحیح نمیباشند؛ و البته شیطان نیز در این تخیلات و توهمات غلط میدمد تا ذهن و فکر به طور کلی از شناخت حقایق غافل گردند و به مانند یک بازی، به حل صورت مسئلههای نادرست مشغول شوند!
توحید و در مقابلش شرک - ایمان و در مقابلش کفر؛ کار عقل و قلب میباشد؛ پس هیچ کس در کفر و شرک خود معذور نیست، مگر این که دیوانه باشد و یا صغیری که بد و خوب، یا خیر و شرّ را تشخیص نمیدهد. لذا جمع بستن "کافر و غیر کافر" و سپس معذور دانستن آنها از کفر و شرک، و فرض بخشوده شدن و وارد بهشت شدن هر دو، از اساس غلط است.
●- چون توحید کار عقل و ایمان کار قلب است، کافر، مشرک و منافقِ "معذور" نداریم.
خداوند متعال "عقل" را حجت درونی و "انبیا" علیهم السلام را حجت بیرونی قرار داد؛ و البته تا کسی دعوت حجت درونی خود را نپذیرد و به ندای آن پاسخ مثبت ندهد، هرگز حجت بیرونی و دعوتش را نخواهد پذیرفت.
این عقل به عنوان حجت درونی، همیشه با انسان است و به حق حکم میدهد؛ پس اگر کسی به حکم عقلش توجهی ننمود و یا اساساً عقل و عقلانیت را تعطیل نمود و فقط نفس را تبعیت نمود، مشکل از خودش میباشد. پس کسی "معذور" نیست، مگر آن که دیوانه یا صغیر باشد.
●- و اما "معذور" در احکام، یعنی معذور از عمل به واجبات و دوری از محرمات، کسی است که امکان رعایت آنها را نداشته است؛ پس گناهی مرتکب نگردیده که بابت آن عقوبت و عذاب گردد؛ و اگر امکان رعایت داشته، پس معذور نمیباشد.
معذور یعنی کسی که "عذر" قابل پذیرشی دارد و چنین کسی، گناهی نکرده که معذب شود. فرض کنید که به هنگام اقامه نماز، کارهایی چون قیام، رکوع و سجده، به شکلی که بیان شده واجب است، اما کسی به علت بیماری از قیام یا رکوع و سجده به آن شکل معذور باشد؛ نشسته روی صندلی نماز بخواند و ... . آیا او گناهی انجام میدهد؟ خیر، بلکه معذور است.
●- کسی که به رحمت و مغفرت الهی امیدوار است و اهل اطاعت و استغفار و توبه است، لابد کافر نیست و مؤمن به رحمت و مغفرت الهی میباشد؛ پس بسیاری از گناهانش، حتی بدون این که خودش متوجه باشد، بدون هیچ استغفار و توبهای بخشوده میشود و بسیاری دیگر از گناهانش، پس از استغفار و توبه بخشوده میگردد؛ و شاید گناهی که باید برایش استغفار و توبه مینموده و به اصلاح آن اقدام مینموده، اما ننموده، باقی بماند و با شفاعت و یا عذاب مرگ، برزخ و یا قیامت پاک شود.
●- کسی که کافر است، اصلاً خدا را قبول ندارد که رحمت و مغفرت و حتی معاد او را قبول داشته باشد، پس هیچ گاه استغفار و توبه نیز ندارد؛ لذا از یک سو اعمال درستش نیز حبط میگردد و با او به قیامت نمیآید، و از سویی دیگر گناهانش همراهش میباشد، پس معذب میگردد.
●- «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (الزّمر، 53)
ترجمه: بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده روى روا داشتهايد، از رحمت خدا نوميد مشويد؛ در حقيقت خدا همه گناهان را آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا» (النساء، 168)
ترجمه: كسانى كه كفر ورزيدند و ستم كردند، خدا بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و به راهى هدايت نماید.
قیاسهای خطا:
در اسلام عزیز، هم تعاریف مشخص است و هم احکام. در بُعد نظری و اعتقادی، معرفت، ایمان، تقوا و عمل صالح به تفصیل تشریح شده است؛ چنان که جهل، کبر، کفر، عصیان، عناد و لجاج تشریح شده است. در بُعد عملی نیز عمل صالح، واجبات و محرمات به تفصیل بیان شده است، چنان که محرمات و مصادیق ظلم، فسق و فساد بیان شده است.
از اینرو، تعریف اهل ایمان، با اهل کفر – یا اهل تقوا با اهل فسق و فساد، کاملاً مشخص میباشد و ضرورتی به "قیاس" نیز باقی نمیماند؛ بلکه هر کسی باید خود را مشمول هدایت الهی نموده و بر اساس شاخصههای کمال رشد نماید و موانع این رشد را رفع و دفع بنماید.
اما، گاهی ذهن مبتلا و درگیر به مقولهی "قیاس" میگردد و اگر دقت نمایید، در مصادیق قیاس، همیشه اهل باطل با صفات و اعمال پسندیده و اهل حق با صفات و اعمال نکوهیده در مقابل هم قرار داده شده و با هم قیاس میگردند(؟!) – میپرسند: «کافری که کارهای خوب میکند، دروغ نمیگوید و ظلم نمینماید بهتر است، یا مؤمنی که هم دروغ میگوید و هم کارهای ناشایست انجام میدهد و هم ظلم مینماید»؟! حالا چرا نام کسی با این ویژگیها را "مؤمن" نهاده، بحث دیگری میباشد؛ اما در هر حال چنین قیاسهایی، کسی را به راه رشد، کمال و قرب الهی، هدایت نمینماید.
در مقایسهی حق و باطل، باید حق، حق باشد و باطل، باطل باشد، نه این که از صفات و ویژگیهای این به آن داده شود و از آن به این داده شود و هر کدام معکوس تعریف شوند و سپس قیاس گردند! این مقایسههای درست، همه برای توجه و تذکر دادن است:
«وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (النّحل، 76)
ترجمه: خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هیچ کاری نیست؛ و سربار صاحبش میباشد؛ او را در پی هر کاری بفرستد، خوب انجام نمیدهد؛ آیا چنین انسانی، با کسی که امر به عدل و داد میکند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟!
«قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (یونس علیه السلام، 35)
ترجمه: بگو: «آیا هیچ یک از معبودهای شما، به سوی حق هدایت میکند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت میکند! آیا کسی که هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میکنید؟!»
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
آیا کافریکه معذور بوده و با بخشودگی وارد بهشت میگردد عاقبت به خیر شده، یا مسلمانی که به خاطر گناهان به جهنم رفته است؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9744.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
گوناگون معاد