پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
البته که "آزادی" یک ارزش گرانبها میباشد؛ منتهی "آزادی" فقط یک کلمه و واژه برای شعار، جملهسازی و انشاء نویسی نیست؛ یک امر وَهمی و خیالی هم نیست، بلکه حقیقتی است که باید تعریف و مفهوم داشته باشد تا بتوان مصادیق درست آن را شناخت.
به عنوان مثال: برخی از آیۀ کریمۀ «لا اِکراهَ فِی الدّین» برای صدور مجوز و حق به جانبی در هر گونه فسق، فساد و ظلمی سوء استفاده میکنند؛ و حال آن آدمی در عقیده (دین) آزاد است و کسی نمیتواند عقیدهای را بر او تحمیل کند، اما آیا در برابر قوانین نیز آزاد است و میتواند بدتر از اخلاق فاشیستی و آنارشیستی، قانون شکنی نموده و هر کاری که دلش میخواهد انجام دهد؟!
بیتردید، "آزادی مطلق"، در هیچ دین، مکتب، اندیشه و عقل سالمی، هیچ تعریف و مصداقی ندارد؛ و همین که "آزادی" را تعریف میکنند [هر تعریفی]، خودش یعنی "حد و حدودی" که مغایر با "آزادی مطلق" میباشد.
انسانی که خالق و مالک خودش و این عالم نیست، خودش و این عالم را ربوبیّت نمیکند، حتی بر بدن مادیش نیز مالکیتی ندارد، چگونه میتواند مدعی "آزادی مطلق" باشد؟!
انسانی که محدود به مقدرات (اندازهها)یی میباشد که خودش آنها را مقدر (اندازهگذاری) ننموده است، و خودش ربوبیت [مدیریت و تربیت امور] نمیکند، کجا میتواند "آزادی مطلق" داشته باشد؟!
اگر آدمی گمان میکند که میتواند "آزادی مطلق" داشته باشد، کاری کند که گرسنه و تشنه نشود، بیمار نگردد، پیر و سالخورده نشود و نمیرد!
●- بنابراین، "آزادی" بسیار ارزشمند است، اما تعریف، چارچوب و محدودیت دارد؛ مثلاً غربیها در روابط اجتماعی میگویند: «آزادی شما محدود است به حقوق دیگران که نباید به آن تعدی شود»!
بنابراین، باز هم "آزادی" محدود به اندازهها، چارچوبها و قوانین میشود و "آزادی مطلق"، معنا، مفهوم و مصداقی ندارد.
●- البته در جهانبینی اسلامی و نیز تعریف انسان، حقوق و آزادی در اسلام، خداوند متعال میفرماید: خالق، مالک و ربّ تو منم؛ و تو متعلق به خودت نیستی که اجازه داشته باشی حتی به خودت ضرر و زیانی برسانی، چه رسد به دیگران؛ حتی گیاهان، حیوانات، محیط زیست، منابع طبیعی و ... .
●- اگر دقت شود، معلوم میشود که آزادی انسان، در حد اختیارات اوست و اختیارات او نیز فقط در حوزهی "انتخاب"های اوست؛ لذا در چیزی که اختیاری ندارد، آزادی هم ندارد و در آن چه با اختیار انتخاب میکند نیز مالکیتی در نتایجش ندارد و نتایج "جبری" میباشد. چنان که در نهایت، معاد و رسیدن به مقصد و عواقب هر بینش، گرایش و عملکردی، اجباری میباشد.
●- به عنوان مثال: خورشید و آثارش در اختیار شما نیست، اما شما میتوانید به اختیار خود، از نور، انرژی و سایر فواید خورشید، به صورت عمومی یا علمی و تخصصی استفاده کنید، و نیز میتوانید پوست بدن خود را زیر تابش نور خورشید قرار دهید – و یا دقایقی مستقیم به آن نگاه کنید – یا اصلاً با خورشید قهر کنید و به غاری بروید که هیچ اشعهای از خورشید به آن وارد نمیشود و یا ...؛ اما هر کدام نتایج و عواقبی دارند که دیگر در اختیار شما و به انتخاب شما نمیباشند.
اوج آزادی
نقطۀ مقابل "آزادی"، دربند بودن و محدود شدن میباشد؛ و البته انسانی که مخلوق، گرفتار و نیازمند به غیر است، همیشه دربند نیازها، تعلقات، محدودیتها و وابستگیها میباشد؛ لذا باید توجه داشته باشد که آیا به موجودی مخلوق، ناقص، نیازمند و فانی مثل خودش دل بسته، یا به خالق، مالک، رب، رازق، زنده کننده، میراننده، بازگشت دهنده، علیم، حکیم، رحمان، رحیم و باقی؟!
بنابراین، "اوج آزادی"، در "لا إله الاّ الله" میباشد، یعنی قطع هرگونه تعلق، وابستگی و بندگی به هر چیزی و اختصاص این بندگی، به خداوند متعال. و البته دقت شود که مقصود از قطع وابستگی، قطع ارتباطات، محبت، مودت، عاطفه، درک مسئولیتها و ... نمیباشد؛ بلکه وابسته و بنده نشدن است، هدف نهایی و محبوب غایی را الله جلّ جلاله دانستن و کار را در راه او و برای بندگی او انجام دادن میباشد.
آدمی هر چقدر که تلاش کند تا إلههای نفسانی در درون، یا مدعیان بیرونی را کنار بگذارد، به همان اندازه آزاد میشود.
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
آیا آزادی ذاتا جلیل و ارزشنمد است؟ اینکه امام حسین علیه السلام فرمودند: «اگر دین ندارید لا اقل آزاد باشید»، این نشان از ارزش ذاتی و والای آزادی ندارد؟ !
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shortanswer/11004.html
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه