ایکس – شبهه: سیاق نامه از صدر که می فرماید: «مِنَ اَلْوَالِدِ اَلْفَانِ اَلْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ اَلْمُدْبِرِ اَلْعُمُرِ اَلْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ اَلذَّامِّ لِلدُّنْیَا اَلسَّاکِنِ مَسَاکِنَ اَلْمَوْتَى ...» تا ذیل نشان میدهد که سخن از دنیا و زندگی دنیاست با بدن مادی است. به عنوان مثال وقتی میفرماید: «مِنَ اَلْوَالِدِ اَلْفَانِ – از پدری که رو به سوی فنا دارد»، هم پدر بودن یک رابطه مادی و مربوط به بدن و حیات دنیوی است و هم فنا پذیری. و گرنه ارواح انسانها رابطه پدر و فرزندی با یک دیگر ندارند و روح نیز هیچ گاه نمیمیرد. بلکه به محض آن که از جسم مفارقت پیدا کرد و تعلقش به آن قطع شد، جسم میمیرد و به جسد بیجان مبدل می گردد.
همین طور است وقتی می فرماید: «اَلْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ اَلْمُدْبِرِ اَلْعُمُرِ اَلْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ»، روح آدمی محاط مکان و زمان نمیباشد، و گذر زمان (عمر) او را فرسوده نمینماید و تسلیم دهر (دنیا مادی) نیز نیست. بلکه اینها همه خواص بدن است.
هم چنین «صریع الشهوات» بیان شده است. کلمه صریع استعاره آورده شده است به جهت مغلوب و مقهور بودن او در دست هواى نفس همچون قتیل به معناى مقتول است.
دقت شود که بدن تا زنده است، دچار نفس است و «شهوت و غضب»، یا به تعبیر دیگری جاذبهها و دافعهها و یا به تعبیر دیگری، خوشایندها و ناخوشایندها، پایههای اصلی تشکل نفس هستند. لذا گمان نشود که «صریع الشهوات»، الزاماً یعنی آن کسی که عقل و ایمانش، تسلیم هوای نفس امارهاش شده است! و بعد این شبهه پیش آید که مگر امام حسن (ع) معصوم نبودند؟
خیر. نیاز به خوردن، خوابیدن، مسکن، پوشاک، همسر و تولید مثل ... و ملزومات و تبعات آنها مانند: کار کردن و کسب درآمد، خسته شدن، بیمار شدن، ضرورت مداوا برای سلامتی بدن، ازدواج و ...، همه به بدن و نفس بر میگردد که لازمه حیات بشری است و کسی را از آن گریزی نیست. و اهل عصمت (ع) نیز به لحاظ بدن، مشخصهها و ملزومات حیات دنیوی، فرقی با بقیه ندارند، چنان چه فرمود: «قل انما انا بشر مثلکم». یعنی بگو من بشری مثل شما هستم، من نیز نیاز دارم بخورم، بیاشامم، بپوشم، همسر اختیار کنم، مریض میشوم، مجروح میشوم، پیر میشوم، می میرم یا شهید میشوم.
منتهی مؤمنین و در رأس آنها انسانهای کامل (مصعومین ع)، نفس را به کنترل و تحت امر وحی و عقل قرار میدهند، نه این که تعطیل میکنند و یا راه گریزی از آن دارند.
سرتاسر این نامه، تذکر به دنیا و زندگی دنیوی با بدن مادی است که در هر حال مضمحل و فانی میشود لذا ارزش وابستگی، تعلق، بندگی و اطاعت نفس، امید بستن به آن، برخورداری از آرزویهای بلند و ... ندارد و لازم است انسان عاقل، الله جل جلاله را که باقی است هدف قرار دهد و به زندگی اخروی توجه داشته باشد، بدن و حیات دنیوی را وسیله رسیدن قرار دهد و نه هدف.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه