امام خامنهای: همهی بشریّت، مخاطب قرآن است - همهی گسترهی زندگی بشر، محدودهی هدایت قرآن است.
فرازهایی از بیانات امام خامنهای، در محفل انس با قرآن کریم:
همهی بشریّت، مخاطب قرآن
... مخاطب قرآن، همهی بشریّت است، و ادّعای قرآن این است که میخواهد همهی بشریّت را هدایت کند به صراط مستقیم، به راه درستِ زندگیِ انسان که به مقصد صحیح منتهی خواهد شد: «اِن هُوَ اِلّا ذِکرٌ لِلعٰلَمین». (1)
همهی گسترهی زندگی بشر، محدودهی هدایت قرآن
خب یک نکتهی اساسی در اینجا وجود دارد و آن، این است که هدایت قرآن به یک منطقهی محدودی از زندگی بشر اختصاص ندارد؛ هدایت قرآنی، مربوط به همهی گسترهی عظیم زندگی بشر است؛ یعنی این جور نیست که قرآن در یک بخشی انسان را هدایت کند و در یک بخش دیگری از مواردِ مورد نیاز بشر و زندگی بشر، انسان را مهمل بگذارد (2) و بیاعتنا عبور بکند؛ نه، قرآن مشرِف به همهی گوشه و کنارهای صحنهی زندگی و میدان حضور بشر است؛ از عروج معنوی انسان و کمال معنوی انسان بگیرید -که بالاترین خواستهی بشر همین عروج معنوی و قرب الهی و معرفت الهی و محبّت الهی و جوار الهی است: «هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیک»؛(3) که بالاترین نیاز است- تا مسئلهی جوامع بشری و ادارهی جوامع انسانی و بشری و اقامهی عدل و رفتارهای مدیریّتی برای ادارهی جوامع انسانی، و دفع دشمنان گوناگون -دشمنان باطنی و دشمنان ظاهری، دشمنان اِنسی و دشمنان جنّی- با مجاهدت و با جهاد، یا رفع دشمنیها -که «فَاِذَا الَّذی بَینُکَ وَ بَینَه عَداوَةٌ کَاَنَّه وَلِیٌّ حَمیم»(4)- همهی این میدانها مورد هدایت قرآنی است؛ تا اخلاق، تا خانواده، [مثل] «رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا وَ ذُرِّیَّٰتِنا قُرَّةَ اَعیُن»(5) یا «وَ اَنکِحُوا الاَیٰمیٰ مِنکُم وَ الصّٰلِحینَ مِن عِبادِکُم وَ اِمائِکُم اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه»،(6) یا تربیت فرزند و امثال اینها، تا مسئلهی آرامش و سکون روحی، سکینه و آرامش روانی انسان که یکی از مهمترین نیازهای انسان است، «فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلیٰ رَسولِه؛ وَ عَلَی المُؤمِنین»،(7) و فرو نشاندن تلاطمهای درونیای که انسان در حوادث زندگی با آنها مواجه میشود، و تا توصیهی به علم و شناخت طبیعت، «وَ استَعمَرَکُم فیها»(8) که انسان بایستی به سمت علم، به سمت دانایی، به سمت کشف حقایق طبیعت و حقایق عالم وجود حرکت بکند، و تا رفتارهای فردی انسان، «وَ لا تُصَعِّر خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحًا»(9) یا «وَ اقصِد فی مَشیِکَ وَ اغضُض مِن صَوتِک»(10) و از این قبیل، همهی عرصههای زندگی، در قرآن درس و هدایت دارد؛ یعنی قرآن بر همهی بخشهای زندگی انسان ناظر و برای همهی آنها یک راهنمایی و هدایتی دارد و برای هر بخشی از زندگی انسان درسی دارد که این سرفصلهای مهمّی که حالا من یک مقداری از آن را گفتم و سرفصلهای مهمّ دیگری هم وجود دارد، اینها همه در قرآن مطرح شده است و چقدر غافلند کسانی که خیال میکنند قرآن به مسائل زندگی، به مسائل سیاست، به مسائل اقتصاد، به مسائل حکومت کار ندارد؛ نه، بخش عمدهی قرآن راجع به همین مسائل اجتماعی زندگی است .
لزوم تدبّر برای فهم معارف قرآن
در قرآن، بیان مثل بیان کتابهای بشری نیست که یک فصلبندی بکنند، موضوعبندی بکنند؛ نه، خدای متعال در قرآن گاهی با یک کلمه، با یک اشاره، یک دریای معرفت را به سمت انسان سرازیر میکند که اگر چنانچه تدبّر کنیم، اگر فکر کنیم، اگر ابعاد را بسنجیم، اگر از خرد بشری برای فهم آن استفاده بکنیم، گاهی معارف عجیبی در یک کلمه برای انسان حاصل میشود. یا فرض بفرمایید که در ضمن یک حکایتی که قرآن دارد بیان میکند، کوتاه یا بلند، راجع به پیغمبران یا غیر پیغمبران -که در قرآن داستانهای فراوانی وجود دارد از گذشتگان-در خلال آن، یک مطلبی را به ما تعلیم میدهد و ما از آن استفاده میکنیم، مثلاً فرض کنید در خلال گفتگوی دو نفر. یا یک حادثهی معیّنی اتّفاق افتاده، یک بیانی نسبت به آن حادثه در قرآن هست، امّا این بیان اگر چه مربوط به یک حادثه است، امّا مخصوص به آن حادثه نیست؛ این بیان کلّیّت دارد که حالا مثلاً یک مثال [اگر] من بزنم، این آیهی شریفهی سورهی آلعمران است: «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل». (11)
خب، این مربوط به ماجرای بعد از جنگ اُحُد است؛ بعد از آنکه مسلمانها از جنگ اُحُد، ناموفّق، مجروح، خسته، کوفته، شهیدداده، و مصیبتزده برگشتند، یک عدّه از منافقین افتادند بین مردم که شما اینجا نشستهاید، امّا دشمنها آنجا حاضرند، نزدیک مدینه یک جایی اجتماع کردهاند و بزودی حمله میکنند پدر شما را درمیآوردند؛ پیغمبر فرمود فقط آن کسانی که امروز در این حادثه در اُحُد مجروح شدند بیایند؛ شب بلند شدند رفتند آن مجموعه را شکست دادند و برگشتند. «اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم»؛ منافقین شایعه درست میکردند که بله، پدرتان درآمد، علیه شما دارند چنین میکنند، چنان میکنند، اینها رفتند و غائله را ختم کردند و برگشتند: «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء».(12)
خب این یک «قضیّه» است، این قضیّه مال یک حادثهی خاص است امّا مخصوص آن زمان نیست؛ امروز هم هست، در همهی دورانها هم بوده است.
هدایت دائمی قرآن و لزوم عمل و حضور در میدان
هر وقتی که ما از قرآن نسبت به حادثهای شبیه آن حادثه استنطاق(13) بکنیم، از قرآن هدایت بطلبیم، قرآن کریم همین مطلب را در اختیار ما خواهد گذاشت. امروز هم همین جور است؛ امروز هم ممکن است بعضیها بیایند بین ما شایعه درست کنند که مثلاً «فلان دولت، فلان گروه، فلان ابرقدرت، فلان مجموعه دارند علیه شما توطئه میکنند، خلاصه بیچاره شُدید» و مانند اینها ؛ اینجا هم همان است: فَزادَهُم ایمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل.(14) البتّه «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» با نشستن گوشهی خانه جور در نمیآید؛ بایستی آمد وسط میدان، کما اینکه آنها رفتند وسط میدان. درس این است: بروید وسط میدان، کاری را که لازم است انجام بدهید و بگویید «حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَکیل».
فُضیلبنیسار که یکی از اصحاب برجسته و ممتاز و ثقهی(15) حضرت باقر و حضرت صادق (علیهما السّلام) است، میگوید من از امام باقر سؤال کردم که معنای این روایت چیست؟ یک روایتی در اختیار آنها بوده که میفرماید: «ما فِی القُرآنِ آیَةٌ اِلّا وَ لَها ظَهرٌ و بَطن» -که البتّه دنباله دارد- همهی آیات قرآن رویی دارد و پشتی دارد، ظاهری دارد و باطنی دارد؛ میگوید پرسیدم این ظاهر و باطن یعنی چه. حضرت فرمود که «بَطنُهُ تَأویلُه»؛ ظاهرش که ظاهر است؛ [امّا] باطن، آن چیزی است که تأویل آن است. تأویل یعنی آنچه برگشت این آیه و مُفاد این آیه منطبق با آن است. «مِنهُم ما مَضیٰ وَ مِنهُم ما لَم یَکُن بَعدُ یَجری کَما تَجرِی الشَّمسُ وَ القَمَر»؛(16) مثل ماه و خورشید که به طور دائم بالای سر انسانند و مخصوص روزی دونِ(17) روزی نیستند، این آیات شریفهی قرآن هم مثل خورشید بالای سر ما هستند و دائم هستند؛ این جور نیست که یک روزی باشند، یک روزی نباشند؛ بنابراین هدایت قرآنی این جوری است.
حضور قرآن در تمامی صحنههای اجتماعی و سیاسی انسانها
آن کسانی که قرآن را و اسلام را به مسائل شخصی و مسائل عبادی و مانند اینها منحصر میکنند و انسانها را به گوشهنشینی [دعوت میکنند که] وقتی وارد جامعه بشوند دیگر باید قرآن را کنار بگذارند، قرآن را بلد نیستند؛ انصافاً با قرآن آشنا نیستند، قرآن را نشناختهاند؛ باید گفت قرآن را نخواندهاند.
آن کسانی که قرآن را و اسلام را به مسائل شخصی و مسائل عبادی و مانند اینها منحصر میکنند و انسانها را به گوشهنشینی [دعوت میکنند که] وقتی وارد جامعه بشوند دیگر باید قرآن را کنار بگذارند، قرآن را بلد نیستند؛ انصافاً با قرآن آشنا نیستند، قرآن را نشناختهاند؛ باید گفت قرآن را نخواندهاند؛ لذاست که این جور اشتباه و خطا حرف میزنند و قضاوت میکنند؛ حقیقتاً با قرآن آشنا نیستند. قرآن خودش را از چالشهای سیاسی و اجتماعی به هیچ وجه کنار نمیکشد و از مقابلهی با طاغوتها، با مستکبرها، با مُسرِفها، با ستمگران اجتناب نمیکند؛ همیشه در مقابل اینها ایستاده است، و اگر شما اهل قرآن هستید، قهراً میدان زندگی شما، میدان حضور قرآن است. خب، پس قرآن متکفّل هدایت و دستگیری آحاد بشر در همهی بخشها است؛ در این تردیدی نیست.
تقوا، لازمهی استفاده از هدایت قرآن
لکن یک نکتهی دیگر که در اینجا وجود دارد، این [است] که قرآن در معرض استفادهی ما است، امّا اینکه آیا ما استفاده میکنیم یا نه، آیا ما میتوانیم استفاده کنیم یا نه، خودش مسئلهی مهمّی است. بله، قرآن درس را در اختیار ما گذاشته، هدایت را به ما عرضه کرده، امّا ما کِی میتوانیم از این هدایت قرآنی استفاده کنیم؟ «هُدًی لِلمُتَّقین»؛(18) وقتی تقوا وجود داشته باشد. وقتی تقوا وجود داشت، این هدایت به معنای واقعی کلمه و به تمام معنیالکلمه در اختیار ما خواهد بود. البتّه تعبیرات در قرآن مختلف است لکن مرجع همهی آنها یکی است؛ اینجا در اوّل قرآن «هُدًی لِلمُتَّقین» است، در یک جا «هُدًی وَ بُشریٰ لِلمُؤمِنینَ»(19) است، در یک جا «هُدًی وَ رَحمَةً لِقَومٍ یُؤمِنون»(20) است، در یک جا «هُدًی وَ بُشریٰ لِلمُسلِمین»(21) است، در یک جا «هُدًی لِلنّاس» است؛ این مراتبِ مختلفِ هدایت است: «هُدًی لِلنّاس» یعنی در اختیار آنها است، میتوانند استفاده کنند، «هُدًی لِلمُتَّقین» یا «هُدًی وَ بُشریٰ لِلمُؤمِنین» [هم] مراتببهرهمندی از این هدایت را برای انسانها مشخّص میکند. خب این در مورد تقوا که مراتب هدایت نشان داده میشود.
تاریخ و لینک (25/1/1400)
پاورقی:
1- از جمله سورهی ص، آیهی ۸۷؛ «این [قرآن] جز پندی برای جهانیان نیست.»
2- مهمل گذاشتن چیزی: توجّه نکردن به آن؛ اهمّیّت ندادن به آن.
3- بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۹۹
4- سورهی فصّلت، بخشی از آیهی ۳۴؛ «... آنگاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل میگردد.»
5- سورهی فرقان، بخشی از آیهی ۷۴؛ «... پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن دِه که مایهی روشنیِ چشمان [ما] باشد ...»
6- سورهی نور، بخشی از آیهی ۳۲؛ «بیهمسران خود، و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید. اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بینیاز خواهد کرد ...»
7- سورهی فتح، بخشی از آیهی ۲۶؛ «... پس خدا آرامش خود را بر فرستادهی خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد. ...»
8- سورهی هود، بخشی از آیهی ۶۱؛ «... و در آن شما را استقرار داد...».
9- سورهی لقمان، بخشی از آیهی ۱۸؛ «و از مردم [به نِخوت] رُخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو ...»
10- همان، بخشی از آیهی ۱۹؛ «و در راهرفتنِ خود میانهرو باش و صدایت را آهسته ساز ...».
11- سورهی آلعمران، آیهی ۱۷۳؛ «همان کسانی که [برخی از] مردم به ایشان گفتند: مردمان برای [جنگ با] شما گرد آمدهاند؛ پس، از آن بترسید. و[لی این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نیکوحمایتگری است.»
12- سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۷۴؛ «پس با نعمت و بخششی از جانب خدا، [از میدان نبرد] بازگشتند، در حالی که هیچ آسیبی به آنان نرسیده بود. ...»
13- سؤال و جواب، تحقیق
14- سورهی آلعمران، بخشی از آیهی ۱۷۳؛ «... بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نیکو حمایتگری است.»
15- مورد اطمینان
16- بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۹۴
17- به غیر از
18- سورهی بقره، بخشی از آیهی ۲؛ «... مایهی هدایت تقواپیشگان است.»
19- از جمله، سورهی بقره، آیهی ۹۷؛ «... هدایت و بشارتی برای مؤمنان است.»
20- از جمله سورهی اعراف، بخشی از آیهی ۵۲؛ «... برای گروهی که ایمان میآورند هدایت و رحمتی است.»
21- سورهی نحل، بخشی از آیهی ۱۰۲؛ «... برای مسلمانان هدایت و بشارتی است.»
- تعداد بازدید : 819
- 11 خرداد 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: رهبری آیات قرآن