سی درس اخلاق از قرآن مجید – بخش سوم: جلسات 11 تا 15 / کوتاه و مفید، جهت آموزش به خود، خانواده، دوستان، شاگردان ... و منبعی برای دانشپژوهان و محققان
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
"اخلاق"، یعنی "موضعگیری" در برابر هر امری و هر چیزی و یا هر کسی؛ پس هر کسی دارای "اخلاقیاتی" میباشد. مهم این است که اخلاق ما خدایی باشد.
در این مجموعه، بهترین دروس اخلاقی، با استناد به آیات قرآن کریم و توضیحی بسیار مختصر ایفاد گردیده است که به غیر از تأسی، به عنوان موضوعاتی جهت تحقیق و پژوهش بیشتر قرار گیرد.
درس یازدهم:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (المائده، 57)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، كسانى را كه دين شما را به مسخره و بازى گرفتهاند، چه از آنان كه پيش از شما كتاب (آسمانى) به آنها داده شده و چه از كفّار، سرپرستان و دوستان خود مگيريد، و از خدا پروا كنيد اگر شما مؤمنيد.
***
ایمان به خداوند سبحان و معاد، لفظ و شعار و یا گمان و خیال و اوهام نیست، بلکه یک باورِ مبتنی بر شناخت است و ویژگیها و شرایطی دارد. "ولایت"، در رأس این ویژگیهاست. "ولایت"، یعنی "سرپرستی و دوستی".
خدایی که خالق، مالک، ربّ و رازق همگان است، میفرماید: «من فقط سرپرستی و دوستی بندگان مؤمنم را میپذیرم و آنان را از تاریکیهای جهل، کفر، شرک، نادانی و ... به سوی نور معرف، ایمان، بصیرت و تقوا خارج میسازم» _ (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ... / البقره، 257)
مگر میشود کسی مؤمن به توحید و معاد باشد، اما به سرپرستیِ کفار و طواغیت گردن نهد؟! مگر میشود کسی مؤمن باشد، اما با اهل کتاب و یا کفاری که اسلام را مسخره میکنند و یا دین را به بازی میگیرند، دوست شود؟!
"دوستی"، با آشنایی و ارتباط متفاوت میباشد. "دوستی"، مبتنی بر محبت، کشش، گرایش، خوشایند و ارتباط قلبی است. مگر میشود کسی با دشمن خود و یا دشمن محبوب خود، رابطهی دوستی داشته باشد و یا او را به سرپرستی خود برگزیند؟!
فرق مؤمن با منافق این است که چه در بُعد نظری (اعتقادات) و چه در بُعد عملی (رفتارها)، مواضع (اخلاق) روشنی دارد؛ او آگاه و بصیر است، دوست و دشمن را میشناسد و هرگز سرپرستی کفار را نمیپذیرد و نسبت به آنان که دینش را به سخره گرفتهاند، علاقهای ندارد که دوستی برقرار نماید، بلکه با دوستان خدا دوست و با دشمان او دشمن است؛ چنان که در زیارت عاشورا، و در محضر سید الشهداء، امام حسین علیه السلام، چنین اعلام مواضع مینماید:
«إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاَكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ»
به درستی که من، در صلحم با کسی که با شما در صلح و سلم باشد و در جنگم با کسی که با شما در جنگ باشد، اهل ولایت و دوستی هستم با کسی که ولایت شما را پذیرفته است و دشمنم با کسی که با شما دشمنی میکند.
درس دوازدهم:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ...» * (آل عمران، 102 و 103)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، تقوای الهی را آن گونه که شایستهی تقوای اوست، داشته باشید، و هرگز نميريد مگر در حالى كه مسلمان باشيد. و همگى به ريسمان خدا [ولایت، قرآن، اسلام، و هر گونه وسيلهی وحدت]، چنگ زنيد، و پراكنده نشويد!
***
"تقوا" از ماده «وقی»، یعنی: «حفظ، صیانت و نگهداری».
آدمی برای رسیدن به اهداف مادی و معنویش، میکوشد تا خود را از آسیبهایی که میتوانند مانع شوند حفظ کند. ماسک میزند که مبتلا به کرونا نشود و سالم بماند. در واقع از خودش صیانت میکند؛ از سرما، گرما، حوادث و ... خودش را حفظ میکند.
پس، "تقوای الهی، آن گونه حق تقوای اوست"، بسیار معظم، حساس، ظریف و دقیق است. آدمی باید بکوشد که از هر چه مانع رشد، کمال و قرب او به خداوند متعال میشود، خود را محفوظ و مصون نگه دارد؛ و البته او خودش، "چه باید کردها و چه نباید کردها" را برای تحقق این مهم، بیان داشته است. پس باید ایمان داشت و با باور و اخلاص عمل نمود؛ تا در حال تسلیم و مسلمانی از دین دنیا رخت بربسته و وارد آخرت شد.
اما فرمود: اولاً به ریسمان الهی "بِحَبْلِ اللَّهِ" چنگ زنید و ثانیاً این یک کار فردی نیست، بلکه به صورت جمعی این کار را بکنید. چرا که تنهایی نمیشود. آدمی، اجتماعی آفریده شده و تنها زندگی نمیکند، لذا با دیگران تعامل دارد و همگان در یک دیگر تأثیر و تأثر دارند.
اما، باید دانست که "حَبْلِ اللَّهِ" چیست که باید به آن چنگ زنیم، متصل شویم و برای یک لحظه هم از جمعی که به آن پیوستهاند، فاصله نگرفته و متفرق نگردیم.
آیا "حَبْلِ اللَّهِ – ریسمان الهی"، یک کلمه و معنای انتزاعی و موهوم دارد؟ اگر چنین باشد که نمیتوانیم به آن چنگ زنیم. پس باید حقیقت وجودی و واقعیت خارجی داشته باشد.
بله، این ریسمان، همان "ولایت الهی" است که در ولایت پیامبر اکرم و اهل عصمت علیهم السلام تجلی و جریان مییابد و سپس شاخههایی در سایر والیان الهی پیدا میکند.
پس، آنان "حَبْلِ اللَّهِ" هستند، قرآن مجید "حَبْلِ اللَّهِ" است، اولیای الهی "حَبْلِ اللَّهِ" میباشند، نماز (صلاة)، متصل کنند به "حَبْلِ اللَّهِ" است؛ چنان که در خطبهی غدیر خم فرمود: «صراط مستقیم منم، و سپس علی و اولاد او – علیهم السلام».
پس اخلاق [مواضع نظری و عملی] مؤمنان، این است که اولاً "حَبْلِ اللَّهِ" را میشناسند، سپس به آن ایمان میآورند و سپس در اعتقاد و عمل، خود را بدان متصل نموده و به آن میآویزند، و البته به صورت جمعی؛ و تمامی راههای جدایی، شاخه شدن و تفرقه را میبندند.
درس سیزدهم:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (البقره، 44)
آيا مردم را به نيكى فرمان مىدهيد و خود را فراموش مىكنيد در حالى كه شما كتاب (آسمانى) را تلاوت مىكنيد؟! آيا نمىانديشيد؟!
***
خداوند متعال در این تذکر، تمامی اهل کتاب [مسلمان، مسیحی و یهودی] را مخاطب قرار داده است، چرا که این عادت رفتاری در بسیاری از مردم وجود دارد. و اختصاصش به اهل کتاب برای این است که خداوند متعال آنها را تعلیم و تذکر میدهد، و با کفار تا وقتی ایمان نیاورند، کاری ندارد.
ما در خود و اطراف خود بسیار شاهدیم که دلمان برای دنیا و آخرت دیگران میسوزد، آنها را راهنمایی میکنیم، پند و تذکر میدهیم، نصحیحت به راه خیر و کار درست میکنیم، به نیکی و نیکویی سفارش میکنیم، در حالی که خودمان را که دچار مشکل مشابه هستیم، فراموش کردهایم و نمیبینیم!
«أَفَلَا تَعْقِلُونَ – آیا فکر و تعقل نمیکنید»، بیانگر آن است که چنین اخلاق (موضعی)، نه تنها نیکو نیست، بلکه از بیخردی میباشد. در ضرب المثل فارسی میگوییم: «تو اگر نصیحت بلدی، چرا خودت را نصیحت نمیکنی»؟!
میبینیم کسی، در حالی که خودش اهتمام خاصی به نماز ندارد، دیگران را به نماز اول وقت توصیه میکند، و یا در حالی که مبتلا به گناهان کبیره است، دیگران را از هر نوع گناهی پرهیز میدهد، و در حالی که خودش دائماً به غیبت و تهمت مشغول است، دیگران را باز میدارد، خودش از رحمت الهی ناامید است و دیگران را به امیدواری تشویق میکند و ...!
اما، اخلاق (مواضع) مؤمن چنین نیست. او ابتدا، پیش و بیش از هر کسی، خودش را میبیند؛ متوجه نقاط ضعف خودش است، و خودش را پند و تذکر داده و نصیحت میکند.
مؤمن، به جای آن که هر اخلاق، رفتار و گفتار دیگران را با دقت زیر نظر بگیرد، خودش اهل "مراقبه" میشود و با توجه بسیار، دقت میکند که معایب، کاستیها، خطاها و گناهان خودش را بشناسد و اصلاح کند.
در آیهی دیگری، خطاب به مؤمنان (نه کفار و مشرکین و منافقین) میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ - اى مؤمنان! چرا چيزى را مىگوييد كه خود عمل نمىكنيد؟! / الصف، 2»
بنابراین، سعی کنیم که ابتدا متوجه خودمان باشیم، نگران خودمان باشیم و در رفع کاستیها و اصلاح خودمان بکوشیم.
درس چهاردهم:
«وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا» (الفرقان، 67)
و كسانى كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف مىنمايند و نه سختگيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدالى دارند.
***
انفاق، یعنی دادن بخشی از مال، در راه خدا، به نیازمندان.
مؤمنان و مسلمانان، اهل انفاق هستند و میدانند که "انفاق" یک امر مستحبی نیست که اگر انجام بدهند، خوب است و ثواب دارد و اگر ندهند اشکالی نداشته باشد! بلکه با توجه به آیات متعدد در قرآن کریم راجع به اهمیت، ضرورت و حتی چگونگی انفاق و شرایطش، معلوم میشود که امریست واجب، که سبب رشد و تعالی انسان، رفع مشکلات دیگران، کم شدن فاصله طبقاتی در جامعه و البته اخلاق متعالی میگردد.
در مورد "انفاق" و چند و چونش، مباحث گوناگونی در قرآن کریم مطرح شده است که در بخشهای بعدی به آن میپردازیم، اما این آیه، اشاره به "مقدار انفاق" دارد.
"افراط و تفریط"، در هر امری و هر کاری، بسیاز مذموم است و "انفاق" نیز از قاعده مستثنا نمیباشد.
برخی ناگهان احساساتی میشوند، برخی جوّ زده میشوند، برخی دچار اوهام میشوند و گمان میکنند که موظف و مکلف هستند که هر چه دارند را انفاق کنند! برخی دیگر نیز حرص مال دارند، بخیل و خسیس هستند و هنگام انفاق، دستشان میلرزد!
خداوند متعال در این آیه کریمه میفرماید که به هنگام "انفاق"، نه اسراف کنید و نه سخت بگیرید - یک دفعه آنقدر انفاق نکنید که زندگی خود و خانواده را مخاطره بیندازید - در حالی که میتوانید بیشتر انفاق کنید، کم انفاق نکنید – هنگام انفاق، سختگیری نکنید – نگویید: من با خبر شدم که دیگری به فلانی یک کیسه برنج داد، پس من نمیدهم و ...! بلکه یک حد اعتدال داشته باشید.
"انفاق"، عبادت است، معامله و تجارت با خداوند است، پس باید حکیمانه و نیز کریمانه باشد.
درس پانزدهم:
«الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (البقره، 262)
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، سپس به دنبال انفاقى كه كردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ ) است؛ و نه ترسى دارند، و نه غمگين مىشوند.
***
مؤمن، اولاً میداند که "انفاق" یک امر الهی و از واجبات است، لذا چه کم داشته باشد و چه زیاد، باید بخشی از اموال خود را در راه خدا انفاق نماید. ثانیاً میداند که انفاقش در راه خدا میباشد، خدایی که خود مالک است، اما مقابل انفاق او، اجر بسیار نیز میدهد؛ از اینرو، بابت انفاقش، حتی تشکر هم نمیخواهد، چه رسد به منّت، آزار و اذیت:
«وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»
و در راه دوستی خدا، خوراک (خود) را با اينكه به آن علاقه (و نياز) دارند، به «مسكين» و «يتيم» و «اسير» مىدهند!
«إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» (الأنسان، 8 و 9)
[و مىگويند:] ما شما را فقط براى خشنودى خدا اطعام مىكنيم و انتظار هيچ پاداش و سپاسى را از شما نداريم.
برخی، اندکی هم انفاق کنند، با رفتار [به ویژه هنگام انفاق]، گفتار و حتی نگاه خود، انفاق شونده را تحقیر میکنند! نه تنها مقابلش تکبر میورزند، بلکه به خاطر این اندک انفاق، منّت هم میگذارند و همیشه انتظار دارند که از آنها احترام توأم با کوچکی و ذلت در مقابل خود ببینند!
گفت: دیدم ندارد، به او انفاقی کردم، اما روزی دیدم که زن و بچهاش را به پارک آورده و برایشان بستنی هم خریده است! خب، باید گفت: «تو خودت چقدر خوار، ذلیل، چشم تنگ و بخیلی»!
گفت: «به فلانی انفاق کردم، اما حتی یک تشکر هم نکرد»! بله، او خطا کرده که تشکر نکرده است، اما مگر تو برای تقدیر و تشکر او انفاق کرده بودی؟!
اینها همه "اخلاق" منافق صفتتان میباشد. اخلاق مؤمن این است که به امر خداوند متعال و جهت دوستی و رضایت او، و نیز توفیق در نشر برکات انفاق، در راه خدا انفاق میکند و به جز از او، انتظار اجری ندارد. نه تشکر میخواهد، نه منّت میگذارد، و نه با نگاه، رفتار و گفتارش، به انفاق شونده، آزاری میرساند.
مرتبط:
●- سی درس اخلاق از قرآن کریم، جلسات 1 تا 5
●- سی درس اخلاق از قرآن کریم، جلسات 6 تا 10
مشارکت و همافزایی – موضوع و نشانی لینک متن، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
موضوع:
سی درس اخلاق از قرآن مجید – بخش دوم: جلسات 11 تا 15 / کوتاه و مفید، جهت آموزش به خود، خانواده، دوستان، شاگردان ... و منبعی برای دانشپژوهان و محققان
متن (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/quran/11108.html
- تعداد بازدید : 1064
- 23 تیر 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن آیات قرآن