س: عصر جاهلیت و بت پرستی به پایان رسیده است، پرستش غیر خدا در عصر حاضر چگونه میشود، در حالی که کلاً پرستش نفی شده و اعتقاد خرافی محسوب میگردد؟ – آیا امروزه مصادیقی دارید؟
ایکس – شبهه: بیشترین تفاوت انسان امروز با انسان دیروز، یا جوامع به اصطلاح متمدن امروزی با جوامع به ظاهر غیر متمدن دیروزی، دستیابی بیشتر به تکنولوژی است و نه الزاماً رشد عقلی. گاه مشاهده میشود که انسان به جای الاغ، قاطر، اسب یا درشکه، سوار آخرین سیستم خودروها، قطارهای برقی یا هواپیما میشود و حتی به فضا سفر میکند، اما درست مانند اعراب جاهلیت و حتی انسانهای عصر حجر فکر و زندگی میکند! خوب است مطالعه شود که آیا جنگ افروزی، لشکرکشی، قتل عام، تجاوز، بردهداری سنّتی و مدرن، بچه کُشی، دیکتاتوری فرعونی، نسل کُشی و ... که همه نشأت گرفته از جهالت در تعریف خود و عالم هستی و چگونه زیستن است، در جامعه برخوردار از تکنولوژی امروز بیشتر است و یا جوامع خَرسوار دیروزی.
الف – تداوم بُت پرستیهای سنّتی:
پرستش هیچگاه نفی نشده و نمیگردد، چرا که انسان فطرتاً موجودی پرستنده است و گریزی از آن ندارد.
امروزه جامعه بشری از جمعیت 7.5 میلیاردی برخوردار است. نیمی از این جمعیت، به رغم آن که حتی به تکنولوژیهای پیشرفته در زمینهی هوا – فضا، یا علوم هستهای، یا نانو تکنولوژی و علوم پیشرفتهی پزشکی دست یافتهاند، هنوز رسماً بت پرست هستند. معابدی دارند که در آنها بُتهای چوبی و سنگی کوچک و بزرگ قرار دادهاند و آنها را میپرستند و جالب آن که با حمایت بیدریغ حکومتهای فراماسونی غربی (امریکا و انگلیس)، به گسترش و تبلیغ آیینهای بت پرستی خود شدت هم بخشیدهاند. این نوع از بت پرستیهای سنّتی امروزه در جوامعی مانند: چین، ژاپن، هندوستان، اندونزی، فلیپین، میانمار، و حتی مالزی [که به ظاهر کشور اسلامی است] و کلاً آسیای شرقی کاملاً رواج دارد و در اروپا و امریکای به ظاهر متمدن نیز طرفداران بسیاری دارند.
نیمی دیگر از جمعیت بازمانده، بیشتر مسیحی هستند، که اگر چه از دینشان فقط اسمی باقی مانده است و در عمل معتقد و عامل به دین نیستند، اما در همین اندازه نیز قایل به «تثلیث» هستند که عین شرک و بتپرستی است. یهودیان نیز «عُزیر» را خدا و گاه پسر خدا میخوانند و خدا را موجودی مانند بشر توصیف می کنند که به شکل پیرمردی به زمین آمده و در کوه صیون [یا صهیون] تا قیامت سکنی گزیده است.
ب – بت پرستیهای مدرن:
خوب است ابتدا بدانیم که «پرستش»، نماز و روزه یا قربانی در مقابل بُتسنگی، یا غسلِ چند صد میلیونی در رودخانه مقدس گنگ (هندوستان) نمیباشد. این اعمال و رفتارها، آداب پرستش در ادیان متفاوت است. بلکه پرستش یعنی «وابستگی»، یعنی هدف قرار دادن، یعنی تعلق، یعنی خود و همه چیز را از «او» دانستن، یعنی او را ربّ «صاحب اختیار و تربیت کننده امور» دانستن و او را معشوق و هدف غایی بر شمردن و با تمام وجود به سوی او رفتن. این یعنی پرستش و هر شخص یا چیزی که مصداق آن گردد، میشود معبود انسان و انسان میشود عاشق، «عبد» و بندهی او. لذا «إله»ها و «ربّ»های کاذب بیشمار میگردند. به عنوان مثال:
ب/1- قدرت پرستی:
حبّ قدرت، قویترین حبّی است که در انسان وجود دارد و پیدایش فراعنه در طول زمان نیز از همین روست. فرعون ادعای «ربوبیّت» کرد و گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى – من ربّ برتر شما هستم»؛ و ادعای الوهیت کرد و گفت: «مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي – جز خود برای شما الهی نمیشناسم»! پس قدرتگراها و مرعوبین قدرت، ادعاهای او را پذیرفتند و فرعون پرست شدند. امروز نیز امریکا و صهیونیسم بینالملل مدعی هستند که ما «ابر قدرت» هستیم، اختیار تدبیر امور عالم با ماست و هدفی جز خود نمیشناسیم! و عدهای نیز مرعوب شده و پذیرفتهاند. این افراد نام هر دین یا مکتب یا گرایشی را که برخود بگذارند، اگر چه ظاهرش نیز لائیک یا سکولار یا به اصطلاح روشنفکر باشد، اما در واقع «فرعون پرست» هستند.
ب/2- شهوت پرستی:
جماعت کثیری از تودههای مردمی امروز، هدفی جز شهوت جنسی ندارند و اختیار امورشان را به شهوت سپردهاند، تا آنجا که برای آن مکتب [فرویدیسم] ساختند و مدعی شدند که تربیت همه امور شخصی و اجتماعی با غریزهی جنسی و شهوت است. فقر، ثروت، صعود، هبوط، رشد و سقوط انسان در زندگی فردی و اجتماعی از شهوت و چگونگی ارضای آن است و کمالی به جز «ارضای غرایز» وجود ندارد. مکاتب جدید که همگی «لذت» را هدف و کمال بشر معرفی میکنند نیز از همین دسته بتپرستان مدرن هستند. بت آنها غریزه جنسی و شهوت است که طبعاً جز با دعوت به فسق و فجور بیشتر ارضا نمیشود.
«إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» (البقره، 169)
ترجمه: [او - شیطان] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مىدهد و [وامىدارد] تا بر خدا چيزى را كه نمىدانيد بربنديد.
«الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلًا وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 268)
ترجمه: شيطان شما را از تهيدستى بيم مىدهد (وعده فقر در صورت عدم گرایش به فسق میدهد) و شما را به زشتى وا مىدارد؛ و(لى) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مىدهد، و خداوند گشايشگر داناست.
ب/2- علم پرستی:
علمزدگی بتپرستی رایج مدعیان امروزی است. با دستیابی به هر کشف علمی، ابتدا علیه خدا شاخ و شانه میکشند! چنان به کشف علمی خود مغرور میگردند که گویا خالق و ربّ آن کشف خودشان میباشند و حال آن که «کشف» یعنی یافتن آن چیزی که بوده و هست.
میگویند: چون دانستیم مغز چگونه کار میکند، یا جاذبه چگونه عمل میکند، یا نقش سیاه چالهها چیست؟ یا ژنها و دی.ان.ای «DNA » وجود دارند، پس خدا نیست؟ گویا قرار است کار خدا غیر علمی باشد و هر چه که علم آن را کشف کرد، به جای آن که دلیل محکمتری بر خالق و ربّ حکیم و علیم باشد، دلیل بر نفی و انکار اوست؟! این علم زدگان نیز بتپرست هستند، با اندک علمی که از این کارگاه عظیم و ناشناخته هستی به دست میآورند خوشحال شده و به تکذیب خالق و ربّ این علم روی میآورند!
«فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون» (غافر، 83)
ترجمه: و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برایشان آوردند به آن چيز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آن چه به ريشخند مىگرفتند آنان را فرا گرفت.
ب/2- فرضیه پرستی:
عقب ماندگی فکری و عقلی «فرضیه پرستان» به مراتب بیشتر از علم پرستان است. فرضیه حتی از محدوده حدس و گمان خارج نشده است که دست کم یک نظریه علمی شود و جای برای کنکاش بیشتر داشته باشد.
جماعت کثیری گمان میکنند که «فرضیه» مثل لباس و خودروی جدید، یک مُد است که هر کس به آن متمسک شد، لابد خیلی روشنفکر است و حتی از علم زدهها نیز جلوتر و پیشرفتهتر است. لذا غربیها مکرر «فرضیه» بیرون میدهند و عدهای عوام نیز از «فرض» یا همان ظنّ و گمان آنها تبعیت و پیروی میکنند و جالب آن که به بقیه نیز فخر میفروشند که تابع فلان فرضیه یا به اصطلاح نظریه هستند!
«وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا« (النجم، 28)
ترجمه: و ايشان را به اين [كار] معرفتى نيست جز گمان [خود] را پيروى نمىكنند و در واقع گمان در [وصول به] حقيقت هيچ سودى نمىرساند.
«وَ مَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ» (یونس، 36)
ترجمه: و بيشترشان جز از گمان پيروى نمىكنند [ولى] گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بىنياز نمىگرداند آرى خدا به آنچه مىكنند داناست.
ب/3- هوای نفس پرستی:
پرستش هوای نفس به عنوان «إله، معبود و ربّ» سرآمد همه بت پرستیهای دیگر است و گستره و عمومیّتش بیش از سایر بت پرستیهاست. نه تنها هر کس که گمان کند هیچ کس و هیچ چیزی را نمیپرستد، دست کم هوای نفس خود را میپرستد، بلکه گرایش به بسیاری از معبودهای کاذب دیگر نیز به خاطر هوای نفس است. اینها هوای نفس را «إله» خود میگیرند و به اطاعت، تبعیت و بندگی (عبادت) آن مشغولند و هدف و کمالی نیز به جز پاسخگویی به هوای نفس نمیشناسند و همین تبعیت از هوای نفس سبب میگردد که نه تنها (چون ابلیس) خودنگر و متکبر گردند، بلکه چشم بصیرت و عقل شان نیز محجوب گردد:
«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)
ترجمه: پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود (إله) خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد آيا پند نمىگيريد.
ب/4- سایر معبودهای کاذب و «اسم پرستی»:
همین طور است سایر إله ها و معبودهای کاذب دیگر که مورد پرستش نوع بشر قرار میگیرند، مثل: نژاد پرستی، دنیا پرستی، مال پرستی، قوم پرستی، سنن آباء و آجاد پرستی ... و نیز «اسم پرستی»، که به همه این انواع در قرآن کریم تصریح شده و در جوامع امروزی نیز کاملاً مشهود است، به ویژه «اسمپرستی» که در قالب «ایسمگرایی» تجلی میکند.
مردمان جاهل در اعصار گذشته، از جانب خود روی هر بتی اسمی میگذاشتند، مثل خدای باران، خدای زراعت، خدای خشم، خدای شفا، خدای قدرت ...، و به برستش آنها مشغول میشدند، در حالی که این اسمها همه اعتباری، خودساخته، خیالاتی و بی مسمّی بوده و خداوند حکیم چنین قدرت و تسلطی به آن بتها نداده بود.
جُهّال مدرن امروزی نیز دائم «ایسم» میتراشند و آنها را بت، إله و ربّ خود قرار میدهند! اومانیسم، هگلیسم، مارکسیسم، کمونیسم، فرویدیسم، دارونیسم، ماتریالیسم، مدرنیسم، پست مدرنیسم، فمینیسم، لیبرالیسم، نئو لیرالیسم ... و سایر ایسمها، همه آنها اسمهایی هستند که خودشان یا پدرانشان در گذشته روی فرضیههای خود گذاشتهاند و هیچ کدام از حقانیت و سلطهای برخوردار نیستند. اینها نیز «اسم پرست» هستند:
«مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ» (یونس، 40)
ترجمه: شما به جاى او جز نامهايى [چند] را نمىپرستيد كه شما و پدرانتان آنها را نامگذارى كردهايد و خدا دليلى بر [حقانيت و سلطه] آنها نازل نكرده است، فرمان جز براى خدا نيست، دستور داده كه جز او را نپرستيد اين است دين درست ولى بيشتر مردم نمىدانند.
لا إله الاّ الله و دعوت به توحید:
پس همان طور که بیان شد و مشاهده میشود، تکنولوژی پیشرفت کرده، اما عقول در همان عقب ماندگی گذشته هستند. در واقع انسان «ابزارساز»تر شده، نه این که «انسان»تر شده باشد. «عقل معاشاش» خوب کار کرده، اما چون از «عقل معادش» منقطع بوده، به جز جسم خاکی و نفس حیوانی خود چیزی ندیده است.
خداوند متعال در کلام وحی دعوت و امر به «توحید» نموده است و به انسان متذکر شده که نه خودت، نه آن چه در زمین و آسمان هست و تو بعضی را شناخته و کشف میکنی، نه آن چه در ذهنت ساخته و مفروض میداری، نه گمانهایت، نه آن چه با دست خود میسازی، نه آن چه تو به آن اعتبار خدایی میبخشی و ...، هیچ کدام خالق، إله، ربّ، معبود و معاد تو نیستند. بلکه الهی جز «الله جلّ جلاله» وجود ندارد و بازگشت همه به سوی اوست. پس فقط او را پرستش و بندگی کن، تا رشد کنی.
«إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِی» (طه، 14)
ترجمه: همانا، من الله هستم، الهی نیست به غیر از من، پس من را بندگی کن و برای یاد من نماز برپا دارد.
إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
- تعداد بازدید : 3947
- 29 بهمن 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی