سفر به غرب – مجموعه مباحثات با برادران اهل سنت - (6) استبانبول - «فهم غیر عرب از قرآن کریم»
نام من «حسین» است، البته به این نام مستعار و زیبا صدایم میکردند. قسمت شد که سالیانی را در اروپا زندگی کنم و توفیق یابم با برادران اهل سنّت، از علما تا دانشگاهیان و مردم عادی به بحث و گفتگو بنشینم. اکنون خاطرات «سفر به غرب» باقیمانده است که در این پایگاه به شما تقدیم مینمایم.
قسمت ششم: استانبول – «فهم غیر عرب از قرآن کریم»
بسمه تعالی
سلام دوستان؛
به دعوت یکی از دوستان ترکیهام که از برادران اهل سنت بود و به تجارت اشتغال داشت، به استانبول رفتم. پس از استقرار در هتل، او مرا به پارک تمیز، آرام و مرتبی در کنار دریای مرمره برد و توضیح داد که این پارک قبلاً مرکز تجمع زنان فاسق و مردان هوسران و عیاشان شرور بود، اما پس از آن که شورای شهر و شهرداری به دست اسلامگرایان افتاد، این چنین تمیز شد و اکنون محل ملاقات خانوادهها و تجار است.
تجهیزات خاصی برای پذیرایی نبود، چای سفارش داد و با نشان دادن ساختمانی در بلندی همین پارک گفت: این رستوران خوبی است و مسجد هم دارد، تا ظهر اینجا صحبت میکنیم و بعد برای نهار و نماز میرویم آنجا.
در همین حین تلفن همراهش به صدا درآمد، به انگلیسی چند جملهای صحبت کرد و پس از قطع آن به من گفت: من از تو عذر میخواهم، نباید در وقت تو با کس دیگری قرار بگذارم، اما یک تاجر فلسطینی است که فقط امروز را میتواند در استانبول باشد و قرار است چیزی به من دهد. اگر اجازه میدهی بیاید یک دقیقه امانت را بدهد و برود.
خلاصه مرد جوان و بلند قامت فلسطینی آمد. جالب این بود که او ترکی استانبولی بلد نبود و من نیز انگلیسی به حد محاوره بلد نبودم، لذا دوست ترکیهای مترجم ما شده بود.
فلسطینی از من پرسید: به چه زبانهایی صحبت میکنی؟ گفتم: فارسی، ترکی و آلمانی و بسیار کم انگلیسی. پرسید: یعنی هیچی عربی بلد نیستی؟! نمیدانم چرا چنین پاسخ دادم: «به حد محاوره نه، اما قرآن را که میخوانم، معنایش را میفهمم».
او از این سخن خوشش نیامد و حتی کمی هم عصبانی شد و با لحن تندی گفت: «محال است؛ به جزب اعراب که زبانشان عربی است، هیچ کس دیگری قرآن را نمیفهمد».
از همین جا بحث شروع شد با ترجمه از ترکیِ من به انگلیسی برای او و از انگلیسیِ او که کامل بلد بود به ترکی برای من، توسط آن دوست ترکیهای. البته توضیحات در مورد نزدیکی دو زبان، واژگان مشترک، آشنایی به علت استمرار در قرائت و ... هیچ فایدهای نداشت و او هم چنان مصمم بود که غیر از اعراب عرب زبان کسی قرآن را نمیفهمد. تا این که به لطف خدا به زبانم رانده شد: «اتفاقاً گاه غیر عرب زبانها فهمی از آیات دارند که بسیاری از اعراب ندارند».
این جمله مانند جرقهای بر آتش شد و بر عصبیت دوست فلسطینی افزود؛ تا آن که گفتم: من یک آیه برای تو که عرب زبانی میخوانم و تو بگو از آن چه میفهمی؟! مشتاق گفت: بخوان. دوست ترکیهای نیز گفت: به شرطی که قبلاً معنایش را برای من هم بگویی که بتوانم وارد بحث شوم و ترجمه کنم. و باز نمیدانم که چرا بین آن همه آیاتی که میتوانستم مطرح و بحث کنم، این آیه را تلاوت کردم:
«إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» (التوبه، 36)
ترجمه: در حقيقتشماره ماهها نزد خدا از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده در كتاب [علم] خدا دوازده ماه است از اين [دوازده ماه] چهار ماه [ماه] حرام است اين است آيين استوار پس در اين [چهار ماه] بر خود ستم مكنيد و همگى با مشركان بجنگيد چنانكه آنان همگى با شما مىجنگند و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است.
گفت: این که خیلی ساده است، خداوند متعال جهان را بر اساس نظمی آفریده و ایام سال را به چهار فصل و دوازده ماه تقسیم نموده است و چهار ماه حرام نیز قرار داد.
دوست ترکیهای که به غیر از شیرینی بحث، دوست داشت من فائق آیم، مشتاق پاسخ بود. من به آن فلسطینی گفتم: درست میگویی، ظاهر آیه چنین است، ولی من چند سؤال از همین ظاهر آیه دارم. گفت: بپرس؛ و پرسیدم:
- فرمود ماهها نزد سال از همان روزی که آسمانها و زمین را خلق کرد، نزد خدا و در کتابش (لوح محفوظ) دوازده ماه بودند؛
- فرمود: دین استوار (قیم) همین است؛
- فرمود: در آنها به خود ظلم نکنید؛
- فرمود: (در این خصوص) با مشرکین بجنگید، چنان چه آنها با شما میجنگند.
- و فرمود: که خدا با متقین است.
حال شما بفرمایید که به جز یک گروه از مشرکین دوران جاهلیت و یک گروه از مشرکین فعلی (بهاییت)، تا کنون چه کسی مدعی شده که ماههای سال سیزده یا یازده ماه است؟ دیگر آن که ماههای سال چه ربطی به «دین قیّم» دارد؟ مگر پیروان سایر ادیان و حتی مکاتب بشری و بیدینان، ماههای سال را غیر از 12 میدانند؟ یا دین آنها نیز دین قیم است؟ و دیگر آن که حالا اگر اعتبار کنیم که ماههای سال غیر از 12 ماه است، چه ظلمی به خودمان کردهایم که تأکید دارد در این مورد به خود ظلم نکنید و یا اگر چهار ماه دیگر را اعتبار کنیم که در آن جنگ را ممنوع قلمداد کنیم، چه میشود؟! و آخر آن که کِی تا به حال مشرکین به خاطر اختلاف بر سر تعداد ماههای سال با ما جنگیدند که ما نیز با آنها بجنگیم؟
به فکر فرو رفت. طول کشید، اما فقط یک پاسخ داشت و یک سؤال: «جالب است، خودت چه میفهمی؟»
برای آن که بحث شیرین قرآنی بین دو مسلمان به اختلاف نیانجامد، به حدیثی از اهل سنّت اشاره کردم و گفتم: مگر در حدیث ندارید که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: من خورشید این امت، امامان ماههای آن و صحابه ستارگان این امّت هستند (یعنی راهنمایان)؟!
گفت: نکته خیلی ظریف است، اذان دادند، میخواهم بروم به این مسجد و آیه را درست از روی قرآن کریم بخوانم.
البته میدانستم که کمی شک در دلش افتاده بود که نکند من آیه را غلط خواندم. پس از او من و دوست ترکیهای وارد مسجد شدیم و دیدم در گوشهای قرآن را به دست گرفته و این آیه را میخواند. با نگاه به من پرسید: دگر چه؟ گفتم: حرف بسیار است، شاید به اندازهی تمام قرآن کریم. اما پس از این آیه کریمه، دو آیه ذیل را نیز بخوان:
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (یس، 12)
ترجمه: آرى ماييم كه مردگان را زنده مىسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج مىكنيم و هر چيزى را در كارنامهاى روشن برشمردهايم.
«يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلًا» (الإسراء، 71)
ترجمه: [ياد كن] روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مىخوانيم پس هر كس كارنامهاش را به دست راستش دهند آنان كارنامه خود را مىخوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آنها ستم نمىشود.
پس از نماز و نهار، دقایقی در خصوص این آیات کریمه بحث کردیم. مشتاق بود و در آخر سؤال کرد که آیا این برداشتهای خودت است؟ گفتم: خیر. خداوند متعال کتاب را بیمعلم نفرستاده است تا هر کسی که کمی خواندن و نوشتن یاد گرفت، هر طوری که خواست برداشت و تفسیر و تأویل کند، لذا ما به معلمان وحی، که همان جانشینان و امامان و دوازده ماه تابان هستند، رجوع و تأسی میکنیم. و افزودم: من نیز قبول دارم که نه تنها قرآن کریم، بلکه فهم درست هر متنی مستلزم آشنایی کامل با زبان و ادبیات آن متن است، اما دلیل نمیشود که مثلاً هر کس عربی بلد بود قرآن را بفهمد. این اعراب همگی عربی بلد بودند و هستند، اما آن وضع صدر اسلامشان بود و این وضع کنونی آنها. امامان (ع) عرب زبان هستند، اما امام امت هستند، معدن علم و مترجم وحی میباشند.
قبول کرد و پس از مصافحه صمیمانه، خداحافظی کرد و گفت: «امروز در خاطرم میماند».
یک روایت جالب:
سلمان چنین روایت میکند:
پیامبر خدا برای ما خطبه خواند و فرمود: «ای مردم، من به زودی از میان شما خواهم رفت و به عالم غیب سفر خواهم کرد. سفارش عترتم را به شما میکنم و شما را از بدعت بر حذر میدارم، چرا که هر بدعتی گمراهی است و بدعتگذار در آتش است.
ای مردم، هرکس خورشید را از دست داد، باید تمسک به ماه کند؛ کسی که ماه را از دست داد، باید به فرقدان تمسک جوید، و کسی که فرقدان را از دست داد، باید به ستارههای روشن تمسک جوید. سخنم را گفتم و برای خود و شما طلب مغفرت می کنم.»
وقتی پیامبر از منبر پایین آمد، از او معنای شمس و قمر و فرقدان و ستارههای روشن را در سخنانش سؤال کردم.
فرمود: «شمس منم و علی قمر است. هرگاه مرا از دست دادید، به او تمسک جویید. فرقدان نیز حسن و حسین هستند که هرگاه علی را از دست دادید باید به این دو تمسک جویید. ستارههای درخشان بعد از آنان نیز امامان نهگانه از نسل حسین علیه السلام هستند که نهمین آنها مهدی است.» (بحار الانوار، ج 36، ص 289، حدیث 111- کفایة الاثر، ص 6)
مرتبط:
قسمت پنجم: مکه - «به دنبال آب حیات در صفا و مروه»
- تعداد بازدید : 1849
- 21 شهریور 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت