x-shobhe : بی تردید خداوند متعال «سبحان» یعنی منزه از هر گونه نقص، نیستی، آلودگی و ضعف است. پس آن چه خلق نموده و یا میفرماید، عین رحمت، عدالت، علم، حکمت و مشیت است. پس، هیچ ضعفی بر او و فعل او وارد نیست، چه رسد به ضعیفی که بشر ضعیف بتواند بشناسد و بر او ایراد نماید.
در یک آیه فرمود:
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (حشر/21)
ترجمه: اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، میدیدی که در برابر آن خاشع میشود و از خوف خدا میشکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم میزنیم شاید در آن بیندیشند.
و در آیه دیگر فرمود:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً» (الاحزاب، 72)
ترجمه: ما امانت (ولايت الهى تكليف تعهد) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم ولى آنها از حمل آن خوددارى كردند و از آن هراس داشتند اما انسان اين بار را بر دوش كشيد او بسيار ظالم و جاهل بود.
توضیح:
از آن جهت باطن قرآن کریم بسیار عمیق است، آیات کریمه (به ویژه اعتقادی، نسبت به احکام) را میتوان از زوایای متفاوت بررسی نمود که در ادامه فقط از یک منظر مورد توجه قرار میگیرد.
الف - در این که مقصود از امانت «قرآن» - و البته نه فقط ظاهرش – میباشد، شکی نیست. برخی گفتهاند که منظور ولایت الهی و تسری آن در انسان کامل میباشد – برخی دیگر گفتهاند هر نوع امانت و از جمله عقل و خرد یا امانات سایرین (یعنی هر چیزی که به ودیعه نزد انسان گذارده شده و باید مسترد گردد) میباشد و...، اما هیچ کدام با اصل اول یعنی «قرآن» منافات ندارد. چرا که قرآن کریم تجلی ذات حق تعالی است و تعریف انسان کامل است و عین عدالت است.
اما راجع به انسان، گاه می بینیم که خداوند انسان را از سایر مخلوقات برتر شمرده است و میفرماید کاری را که زمین و آسمانها نمی توانند انجام دهند انسان انجام میدهد. و گاه میبینیم که خداوند میفرماید خلقت انسان نسبت به زمین و آسمان ها بزرگ تر و دشوار تر نیست و گاه میبینیم که همین انسان را حیوان و بلکه پست تر می خواند و گاه صاحب خلق عظیم.
واقع این است که انسان اگر به مرحله تعقل و ایمان نرسد و مانند کفار خود را از طبیعت و بازگشتش را به اضمحلال در طبیعت ببیند، موجودی طبیعی مانند سایر عناصر طبیعی خلقت میباشد و در این صورت نه تنها عظمتی ندارد، بلکه بسیار ضعیف تر و کوچک تر از سایر مخلوقات است. پیچیدگیها و بالتبع عظمت انسان، به همان عقل و روح ایمان اوست، نه به پوست، گوشت، استخوان و سلسله عصبهای او که بسیار ضیعف تر و کوچک تر از انواع بسیاری از عناصر خلقت است.
اگر انسان فقط به جنبهی حیوانی خود [یعنی یدن نیازهای شهوانی آن مثل: خوردن، آشامیدن، مسکن، جفتیابی و تولید مثل و ...) توجه کند، حیوانی است که از سایر حیوانات ضعیف تر نیز هست.
ب – اما این انسان بالقوه دارای تفکر، تعقل، تدبر و نیز قوه اختیار و انتخاب است که میتواند او را به عنوان یک انسان، نه یک عنصر طبیعی رشد داده و به تکامل برساند و از سایر مخلوقات و حتی بسیاری از ملائک افضل نماید. چنان چه انسان کامل سر سلسله خلقت و خلیفه خداست.
اما این شناخت جامع، صرفاً با مطالعه علم تجربی روی عناصر طبیعی به دست نمیآید. بلکه مستلزم «بیان» تفسیر جهان و حقایق عالم هستی است، که به واسطهی وحی (قرآن کریم) صورت میپذیرد و معلم و الگو نیز میخواهد که باید از یک سو به لحاظ خلقت مانند خودش «بشر مثلکم» باشد و از سوی دیگر «خلیفه خدا و حجت خدا و اسوه ی حسنه – یعنی بهترین الگو» باشد که آن هم در انبیای الهی و بالاخص پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت عصمت (ع) تجلی یافته و محقق گردیده است.
ج – جهل و ظلم فقط به انسان راه دارد. چرا که عقل و اختیار فقط به او عنایت شده است و قابلیت شدن، از جمادی به نباتی و از نباتی به حیوانی و از حیوانی به انسانی و اوج ملکوتی آن فقط از صفات و ویژگیهای انسان میباشد. اما اگر عقل او روشن نگردد و نشناسد «جاهل» است و اگر بهترین و والاترین را انتخاب ننموده و هدف قرار ندهد «ظالم» است. یعنی به خود و امکانات رشدش و به دیگران ظلم نموده است.
پس بدیهی است که انسان قبل از اخذ «قرآن» و «ایمان» به آن، هم جاهل است و هم ظالم. و این پیش داوری نیست. مثل این که بگوییم «با سواد شدن متسلزم تحصیل در مدرسه است و کسی بگوید که انسان بی سواد، مدرسه رفتن را بر عهده گرفت.» حال آیا این پیش داوری است که گفته شود: «انسان بی سواد است، مگر این که تحصیل علم کند»؟
لذا در آیه اول شاهدیم که خداوند فرمود مثال ها را بیان کردم، باشد که انسان فکر کند (لعلهم يتفكرون) و با این تفکر به شناخت رسیده و انتخاب احسن نموده و رشد نماید. و در آیه دوم میفرماید که انسان قبل از اخذ وحی و ایمان به آن و رسیدن به مرحله ی رشد (پذیرش تکلیف و تعهد حفظ و استرداد امانت – که در وجود خودش تجلی می یابد»، ظالم و جاهل بود (كان ظلوما جهولاً).
کلمات کلیدی:
قرآن سوره احزاب