پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
چنین کسی، به لحاظ فقهی، جزو موحدین است و کافر به حساب نمیآید، اما به لحاظ "ایمانی"، حتی اسلام هم نیاورده و تسلیم دین خدا و امر خدا نشده است، چه رسد به ایمان! اما اگر واقعاً توحید، معاد و اسلام را تصدیق کند، اما در عمل رعایت نکند، گناهکار است.
وجود خداوند متعال را بسیاری از "کفار" نیز باور داشته و دارند؛ و البته هر کافری که به عقلش مراجعه کند، وجود او را تصدیق مینماید، لذا فرمود:
«قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»
- بگو: «زمين و كسانى كه در آن هستند از آن كيست، اگر شما مىدانيد؟ ! * خواهند گفت: از آن خداوند است بگو: پس آيا متذكر نمىشويد؟!»
«قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ»
- بگو: «چه كسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظيم است ؟» * خواهند گفت: همه از آن خداست بگو: پس چرا پرهيزگار نمىشويد؟!
«قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ» (المؤمنون، 84 تا 89)
- بگو: «اگر مىدانيد (بگویید)، چه كسى حكومت همۀ موجودات را در دست دارد، و به بىپناهان پناه مىدهد، و نياز به پناه دادن ندارد؟! * خواهند گفت: [همه] از آن خداست بگو: پس چگونه افسون شدهايد؟!
قبول و ایمان
"قبول" داشتنِ وجود چیزی، با "ایمان" آوردن به آن متفاوت است. این "قبول"ها که برخی گمان میکنند به مثابۀ "باور و ایمان" میباشند، بیشتر در حیطۀ مباحث شناختی و نظری میباشد؛ ابلیس لعین نیز وجود خدا و معاد را قبول داشت و دارد و به همین دلیل مهلت خواست؛ اما از روی تکبرش، به عناد و لجاج روی آورد و ادامه داد!
"ایمان"، کار قلب است؛ "ایمان" یعنی آدمی خود را در چارچوبی قرار دهد که "امنیت کامل" خود در آن را قلباً باور کرده است.
اسلام و ایمان
برخی فقط اسلام میآورند، یعنی "تسلیم" میشوند. هر چند که اسلام آوردن مقدم است، اول اسلام است و ایمان در سیر تکامل مسلمانی به دست میآید، اما بسیاری در همین حد باقی میمانند و هرگز ایمان به قلبشان وارد نمیشود:
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (الحجرات، 14)
- عربها [باديه نشينان[ گفتند: «ايمان آوردهايم» بگو: «شما ايمان نياوردهايد، ولى بگوييد اسلام آوردهايم، امّا هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت كنيد، چيزى از پاداش كارهاى شما را فروگذار نمىكند، خداوند، آمرزندۀ مهربان است».
ایمان بدون عمل
برخی دیگر، نه اسلام آوردهاند و نه ایمانی به قلب آنها وارد شده است، بلکه خود و احیاناً دیگران را فریب میدهند!
بیان شدن که "اسلام آوردن"، مقدم بر "ایمان آوردن" میباشد؛ بنابراین، کسی که اسلام نیاورده و به دین و اوامر الهی بیتوجهی مینماید، یقیناً هیچ "ایمانی" ندارد؛ و این که قبول دارد خدایی هست، نه تنها به مثابۀ ایمان او نمیباشد؛ بلکه به نوعی مسخره کردن نیز هست.
خدای اوهامی
اگر به این افراد بیدینی که مدعی هستند خداوند سبحان را قبول دارند و به او ایمان دارند، بگویید: «خدا را تعریف کن»، به غیر از "خالقیت"، اوصافی بیان میدارند که خداوند متعال سبحان (منزه) از آنها میباشد! بسیاری او را فقط خالق میدانند، خدایی که هیچ وجوبی برای بندگی و اطاعت از او وجود ندارد! - برخی او را تجزیه میکنند، مثلاً میگویند: «رحمت دارد، اما عذاب ندارد» - برخی دیگر او را مجبور و دست بسته فرض میکنند – برخی دیگر برایش جسم قائل هستند – برخی دیگر گمان دارند که خداوند متعال باید بنده و فرمانبر آنها باشد و ...!
در واقع آنها، "خدای وهم و خیال" خود را قبول دارند، نه خدای حقیقی و رب العالمین را.
مؤمن واقعی
"مؤمن حقیقی"، کسی است که پس از شناخت (معرفت) خداوند سبحان، آن هم آنگونه که خودش را در دو کتاب خلقت و وحی معرفی نموده، نه آنگونه که خود میپسندد و میسازد، در قلب نیز به او ایمان بیاورند و خود را در پناه او در امنیت کامل دنیوی و اخروی ببینند.
"مؤمن حقیقی"، کسی است که پس از "شناخت و ایمان"، او را دوست بدارد؛ و دوست داشتن او نیز وهمی، خیالی، شعری و شعاری نیست، بلکه در دینداری که مستلزم تبعیت از رسول اوست، متبلور میشود، لذا فرمود:
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» (آل عمران، 31 و 32)
- بگو: اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزندۀ مهربان است * بگو: از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمىدارد.
"مؤمن حقیقی"، کسی است که پس از "شناخت، ایمان و محبت"، در محضر او هم خائف است و هم خاشع.
"خوف و خشیت"، هر دو را به "ترسیدن" ترجمه کردهاند، چون کلمات جایگزین ندارد؛ اما "خوف" ترس از ضرر و زیان است، مانند خوف از عواقب گناهان؛ ولی "خشیت"، نوعی ترس وجودی و قلبی در برابر عظمت میباشد.
قبول نداشتن معاد
بسیاری وجود خداوند سبحان را چون نمیتوانند انکار کنند، قبول دارند؛ اما ریشۀ بیدینیها و عدم تسلیم و اطاعت آنها، قبول نداشتن معاد، محشر، محاکمه، حساب و کتاب و پاداش و عقاب میباشد که البته خود نشان و دلیل از خدانشناسی آنها میباشد!
صرف قبول و باور داشتن خداوند متعال به تنهایی، برای هدایت راهگشا نیست، بلکه این شناخت، باور و ایمان به معاد اوست که هدایت را ضروری میسازد و انسان را ملزم به حرکت در مسیر دین و هدایت مینماید.
«إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ» (النّحل، 22)
- معبود شما خداوند يگانه است؛ امّا كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، دلهايشان (حق را) انكار مىكند و مستكبرند.
«وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ» (الأنعام، 113)
- نتيجه (وسوسههاى شيطان و تبليغات شيطان صفتان) اين خواهد شد كه دلهاى منكران قيامت، به آنها متمايل گردد؛ و به آن راضى شوند؛ و هر گناهى كه بخواهند، انجام دهند!
نکته:
صفات و ویژگیهای مؤمن را باید در تعریف خداوند متعال جستجو نمود و شناخت. آن چه خداوند متعال در ویژگیها و توصیف بندگانش مؤمنش فرموده، همه به نمودهای دینداری در عمل دلالت دارد:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * ...» (المؤمنون، آیات یکم به بعد).
- به راستى كه مؤمنان رستگار شدند * آنها كه در نمازشان خشوع (فروتنی ظاهری و باطنی) دارند * و آنها كه از بيهودگى (در مواضع، سخن یا فعل) روى گردانند * و آنها كه زكات را انجام مىدهند * و آنها كه دامان خود را (از آلوده شدن به بى عفتى) حفظ مىكنند * ... .
بنابراین، کسی که در زندگیاش به دین و احکام خدا بیتوجّه باشد، اصلآ ایمان نیاورده که مؤمن به حساب آید.
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال و انتشار
پرسش:
منظور از مؤمن، چه کسی است؟ آیا کسی که به وجود خدا و حقّانیت اسلام را باور داشته باشد، اما زندگیاش به دین و احکام خدا بیتوجّه باشد، مؤمن بهحساب میآید؟
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/belief/11335.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید