پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
این ادعای جدیدی نیست که بگویند در فیزیک کوآنتوم مطرح شده است، بسیاری در هزاران سال پیش نیز همین گمان و ادعا را داشتهاند، اما آیا مدعی و گویندۀ "وَهم و خیال بودن جهان"، خودش هم باور و قبول دارد؟! پس چرا حرف میزند، با کدام مخاطبان حرف میزند و به آنها چه میگوید؟! اگر همه چیز وَهم و خیال باطل است، پس فیزیک و فیزیک کوآنتوم یعنی چه – نظریه، علم و کشفیات علم یعنی چه؟!
"وَهم" نیز چون بسیاری از واژگان، دو معنا دارد که یکی در علوم عقلی مطرح است و دیگری در اذهان عمومی. در علوم عقلی، "وهم" قوۀ درک معانی میباشد، با این توضیح که اگر قوه «وهم» قوه «متصرفه» را به کار گیرد «متخیله» و اگر قوه عقل آن را به کار گیرد «مفکره یا متفکره» میگویند. اما، در اذهان عمومی، "وهم" به تخیلاتی گفته میشود که واقعیت بیرونی ندارند، مانند خرافات!
فیزیک و فیزیکدان
امروزه، برای اذهان عمومی، هر سخن باطل و خرافهای را تحت عنوان نظریۀ "فیزیک کوآنتوم" مطرح میکنند؛ چرا میدانند عموم مردم، از "فیزیک کوآنتوم"، به غیر از اسمش، چیزی نمیدانند!
"فیزیک"، از واژه یونانی physikos به معنی «طبیعی» و physis به معنی «طبیعت» گرفته شده است. پس فیزیک علم طبیعت است. "فیزیک"، علم به جهان ماده میباشد؛ علم فیزیک رفتار و اثر متقابل ماده و نیرو را مطالعه میكند؛ و البته قوانین فیزیک، با ریاضی محاسبه و بیان میشوند.
اما "فیزیکدان"، یک شخصی است که در کنار علوم دیگر اکتسابی، علم فیزیک را در سطوح عالیتر کسب کرده است، اما در عین حال یک انسان است؛ لذا ممکن است فیزیکدان رمان بنویسد، شعر بسراید و یا حتی جوک بگوید؛ لذا نمیتوان هر سخن او را یک یافته درعلم فیزیک تلقی نمود.
نظریه
پس، به صرف این که فیزیکدانی بگوید که جهان یا عالَم هستی، اوهام میباشد؛ نظر اوست که به عِلم فیزیک ربطی ندارد؛ مگر آن که با فیزیکی موهوم، ثابت شود که عالَم هستی وهم است و حقیقت و واقعیت بیرونی ندارد.
"نظریه"، برای عموم، صرفاً یک ایده و حدس یا گمان میباشد، اما نظریه نیز علمی و غیر علمی دارد؛ نظریه علمی که نوعی برداشت از جهان است، باید مبتنی بر علوم و تجربیات باشد، اگر چه ممکن است که برداشت درست نباشد. لذا نظریه مقدمه علم میشود، اما تا با علم ثابت نشود، حقیقتی را آشکار نمیسازد، لذا ارزشی برای قبول و پیروی ندارد؛ چنان که فرمود:
«وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا» (النّجم، 28)
- آنها هرگز به اين سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بى پايه پيروى مىكنند با اينكه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بى نياز نمىكند!
دیکتاتوری علمیِ غرب
نظام سلطه، به مردمان تحمیل نموده و آنان را عادت داده است که هر نظریهای را که یک غربی مطرح مینماید، به عنوان "علم قطعی" بپذیرند و از آن پیروی کنند! کسی حق ندارد آن نظریه را نقد و رد کند، کسی حق ندارد آن را غیر علمی و غیر عقلی بداند؛ و تاریخ مصرف این نظریه نیز تا زمانی است که کارآیی و فایدهاش به اتمام رسد و یک نظریهپرداز غربی دیگر، آن را نقد و رد کند و یک نظریۀ جدید را جایگزین نماید!
چند پرسش:
●- "وهم و خیال" در کجا پدید میآیند؟! آیا باید انسانی وجود خارجی داشته باشد، بدن و مغز داشته باشد تا "وهم و خیال" نماید، یا خیر؟ عدم که وهم و خیال ندارد؟!
●- آیا آنان که عالم هستی را "وهم و خیال" [به معنای پندارهایی که وجود خارجی ندارند و خرافی هستند] معرفی میکنند، خودشان را جزئی از این جهان میدانند یا خیر؟! پس اگر خودشان نیز وهم و خیال هستند و واقعیت عینی ندارند، چه میگویند؟ به کی میگویند؟ و چرا میگویند؟!
●- از کجا دانستند که عالم هستی، "وهم و خیال" است؛ آیا به عنوان یک انسانی که وهم نیست و وجود دارد، این جهان را که وجود دارتد، مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدهاند؟! و یا در وهم و خیالی که وجود ندارد، چنین تصور کردهاند؟!
●- آیا انسانی که وجود خارجی ندارد تا وهم و خیال داشته باشد؛ برای خودش جهانی با زمین و آسمانها توهم کرده، برایشان اندازه مقرر نموده، جاذبه گذاشته، در مدار قرار داده، برایشان خواص و تأثیر متقابل در نظر گرفته، سپس خودش تمامی این اندازههای اوهامی را در علم فیزیک مطالعه و کشف میکند؟!
●- آیا انسانی که وجود خارجی ندارد تا وهم و خیال داشته باشد؛ بر اساس این اندازههای موجود در هر ذره اتمی یا کهکشان بزرگ، خود را در وهم خود مجبور به رعایت اندازهها و قوانین زنده بودن و زندگی مینماید؟!
●- آیا انسانی که وجود خارجی ندارد تا وهم و خیال داشته باشد؛ بیمار است که در اوهام خود، خیال کند که کشاورزی به خاک، آب، انرژی، نور، کاشت، داشت و برداشت نیاز دارد؟ چرا خودش را به زحمت انداخته است، آیا نمیتوانست توهم و تخیل کند که محصول به محض تصور حاصل میشود؟! و یا کلاً بگوید که "وهم و خیال" نیازی به محصول برای خوردن و پوشیدن و ... ندارد؟!
●●●- گاهی یک نظریه، حتی اگر درست نباشد، مبنا و چارچوب علمی و عقلی دارد و میتوان آن را به کمک عقل و علم، نقد و بررسی نمود، پذیرفت و یا رد نمود؛ اما گاهی یک نظریه، حتی به جوک هم شبیه نیست که اصول، معنا، مفهوم و پیامی دارد؛ بلکه به نظر یک انسان بیعقل، دور از علم، بدون ادراکات، بدون شعور و فکر میماند، که در واقع چنین نظراتی همان اوهام و تخیلات، به معنای خرافات میباشند.
***- پس، عالم هستی و همین جهان مادی و تمامی موجوداتی که در آن قرار دارند و یا زندگی میکنند و از جمله انسان، وجود عینی و خارجی دارند؛ همه آفریده شدهاند؛ همه دارای اندازههای علمی هستند؛ تمامی عناصر عالَم هستی و به ویژه جهان ماده، با یک دیگر در یک ارتباط علیمانه، حکیمانه و منظمی قرار دارند که قابل اندازهگیری، شناخت و درک است؛ و در تعاملات نسبت به دیگر اثر و تأثر دارند و ... .
مگر نه این که مدعی وهم و خیال بودن جهان، این سخن را برای تأثیرش در مخاطبین میگوید؟! مگر نه این که هر سخن و دعوت حق یا باطلی، برای اثرش بیان میشود؟! مگر نه این که هر کاری برای نتایج و اثراتش انجام میپذیرد؟!
پس، عالم هستی، حقیقت و واقعیت دارد و به حق آفریده شده است.
«وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ» (الأنعام، 73)
- اوست كه آسمانها و زمين را بحق آفريد؛ و آن روز كه (به هر چيز) مى گويد: «موجود باش!» موجود مى شود؛ سخن او، حق است؛ و در آن روز كه در «صور» دميده مى شود، حكومت مخصوص اوست، از پنهان و آشكار با خبر است، و اوست حكيم و آگاه.
مشارکت و همافزایی – پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
کتابی از مایکل تالبوت و چاپ نشر هرمس: در فیزیک کوانتوم نظریات جدیدی ارائه شده مبنی بر اینکه جهان چیزی جز وهم و خیال نیست. همه چیز توهم است به چه معناست؟
پاسخ (نشانی لینک):
https://www.x-shobhe.com/theory/11634.html
کلمات کلیدی:
گوناگون اندیشه و مباحث نظری