پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه)
آیا موجود ازلی، الزاماً باید ماده باشد که منشأ خلقت شود؟!
پیش از هر مثالی، باید کلیاتی را بدانیم و به آن توجه و دقت داشته باشیم.
الف - «ازلی - قدیم»، یعنی: «همیشه بوده» و هیچ زمانی نبوده است که موجود ازلی نبوده باشد و سپس پدید آمده باشد.
هستی چنین موجودی، باید «عین ذاتش» باشد، یعنی خودش «هستی» باشد، نه این که هستیاش را از جای دیگری گرفته باشد (قائم بالذات باشد، نه قائم به غیر).
وقتی گفته میشود «هستی»، مقصود «هستی محض» میباشد، یعنی هیچ گونه «نقص، کاستی و نیستی» به او راه ندارد، لذا «هستی محض»، همان «کمال محض» میباشد.
بدیهی است که «هستی و کمال محض»، کمبود و نیازی ندارد که برای رفع آن و رسیدن کمالی که ندارد، حرکتی کند و «تغییر و تحولی» در او رخ دهد. به تعبیر قرآنی، «او سبحان است»، یعنی: «منزه از هر گونه نقص، نیستی، کاستی، عیب و صفاتی که مخلوقات دارند و به آنها توصیف میشوند»:
«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ - خدا منزه است از آنچه در وصف مىآورند * به استثناى بندگان پاك خدا» (الصافات، 159 و 160)
و بندگان پاک و خالص خداوند متعال، آنگونه که او خود را در کتاب خلقت و کتاب وحی معرفی نموده میشناسند، مانند: «هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ ...» - «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» و ... .
ب - «حادث - پدیده»، به موجودی میگویند که «نبوده و سپس پدید آمده»، یا به تعبیر فلسفی: «مسبوق بودن هستی شیء به نیستی خودش».
به چنین موجودی، «ممکن الوجود» میگویند؛ یعنی: «از آنجا که هستی عین ذاتش نیست، نسبت پدید آمدنش به پدید نیامدنش، مساوی است»؛ پس اگر پدید آمده، قهراً علت پیدایش داشته و دیگری به او (آن) هستی بخشیده است.
چنین موجودی، در هر حدّ از کمال باشد، باز هم «نقص و کاستی» دارد، چون هستی و کمال محض نیست؛ لذا در حرکت [مادی یا معنوی] است، تا به کمال برسد.
بنابراین، هر موجودی که حرکت دارد و دچار تغییر و تحول میگردد؛ پدیده (حادث) است و ازلی نیست و محکوم به «فنا و پیدایش مستمر» میباشد.
«زمان»، این «فنا و پیدایش مستمر» را به خوبی نشان میدهد؛ البته مقصود از زمان، سال و ماه و ساعت نیست، بلکه «قبل و بعد» میباشد که در حرکت تجلی دارد. شما در ده سالگی، بیست ساله نبودید و در بیست سالگی، دیگر ده ساله نیستید»، پس ده سالگی به فنا رفت و بیست سالگی که پیش از این نبوده، حادث شده است. شما حرکت میکنید و از نقطۀ الف، به نقطۀ ب میروید؛ پس دیگر در نقطۀ الف نیستید و در نقطۀ ب که نبودید، حاضر میشوید.
●- کافرِ مادهگرایی از امام صادق علیه السلام پرسید: «دلیل شما بر حدوث اجسام چیست؟» دقت شود که اولاً او به جز ماده را قبول نداشت و ثانیاً میدانست که اگر حدوث اجسام به اثبات برسد، به حکم عقل، وجود «مُحدّث - پدید آورنده» نیز به اثبات میرسد.
امام علیه السلام فرمودند: «من هیچ چیز کوچک یا بزرگی را نمیبینم مگر آن که اگر مثل آن به آن اضافه شود، بزرگتر میشود و این یعنی همان به عدم رفتن حالت اول (کوچکی) و پدید آمدن حالت دوم (بزرگی). (اصول کافی، ج1، کتاب التوحید)
مانند یک نصفه لیوان آب که اگر مایهای به آن اضافه شود، اندازه و حجمش تغییر مییابد.
ماده اولیه:
وقتی سخن از «آغاز پیدایش جهان» به میان میآید، باید دقت شود که مقصود فقط «جهان ماده» میباشد که مادهگرایان جز آن را قبول ندارند؛ لذا گمان دارند که اگر وجود «مادۀ اولیه» را به اثبات رسانند، میتوانند جایگزینی برای خداوند خالق بگذارند!
هیچ تردیدی نیست که پیدایش هر چیزی، آغاز داشته است و هیچ منعی وجود ندارد که پیدایش جهان مادی، از یک مادۀ اولیه شروع شده باشد؛ چنان که در روند پیدایشها نیز گیاهان از بذر و حیوان و انسان، از نطفه پدید میآیند. اما:
یک - ماده، با توجه به محدود و ناقص بودن، حرکت، تغییر و تحول، فنا و پیدایش جدید، قابلیت سلطه برآن و ...، خود نشان میدهد که هستی و کمال محض نیست، ازلی نیست و پس از نبودن پدید آمده، لذا «پدید آورنده - وجود بخش» میخواهد.
دو - برخی میگویند: «مادۀ اولیه، از یک تصادف به وجود آمده است» که به جوک شبیهتر است، چرا که برای وقوع تصادف، باید چیزهایی باشند که با هم تصادف کنند و یا چیزی باشد که با خودش تصادف کند.
سه - برخی میگویند: «یک انفجار اولیه (بیگ بنگ) رخ داد و این جهان پدید آمد»! هیچ منعی وجود ندارد که مادۀ اولیهای خلق شده باشد و سپس منفجر گردد و جهان پدید آید؛ اما چه کسی آن مادۀ اولیه را خلق نموده و این قابلیت را در آن ایجاد نموده که با انفجارش، همین جهان عظیم مادی، با این تنوع و قوانین و نظم حاکم بر آن پدید آید؟!»
چهار - مادۀ بیروح، بیشعور، بیاراده و بیقوت و قدرت لازم برای پدید آوردن جهان، چگونه توانسته خلقت علیمانه و حکیمانه را پدید آورد، قانون علیّت را حاکم کند، و عالم هستی (همین جهان مادی) را اداره و ربوبیّت نماید؟!
بطلان تسلسل
«تسلسل»، یعنی یک سلسله هم چنان ادامه داشته باشد و به جایی ختم نشود.
«تسلسل» در علوم عقلی (فلسفی)، در قواعد «اصل علیّت» مطرح میگردد.
به حکم عقل، علم و تجربه، هیچ چیزی خود به خود پدید نیامده و نمیآید؛ بلکه پیدایش هر چیزی، «علتی» دارد، لذا خودش «معلولِ علتش» میباشد.
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، فرمودند: «كُلُّ قائمٍ في سِواهُ مَعْلولٌ - هر متّكى به غير خود، معلول است» (نهج البلاغه، خطبه 186).
بنابراین، هر چیزی که هستی عین ذاتش نباشد، معلول است، لذا به غیر از خداوند سبحان، هر چه هست معلول است و علت پیدایشی دارد؛ به وجود آورنده دارد.
«تسلسل» یعنی: «این سلسله معلولها، هم چنان ادامه داشته باشند و به هیچ علتی نرسند!» این محال است، چرا که در نهایت همه معلول بدون علت میشوند.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
با ذکر یک مثال توضیح دهید که چرا یک متغیر، لزوما نمیتواند ازلی و یا به عبارتی ماده اولیۀ خلقت باشد؟ چرا تسلسل لزوماً نمیتواند تا بینهایت وجود داشته باشد؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/etc/12506.html
کلمات کلیدی:
گوناگون اندیشه و مباحث نظری