پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
ریشه و اساس هر حرکت و کاری در همان «حبّ» است، چنان که هدف از هر حرکت و هر کاری نیز رسیدن و وصال «محبوب» میباشد.
نقطۀ مقابل «حبّ - محبّت»، «بغض - تنفر» میباشد و این دو [حبّ و بغض]، دو بال حرکت انسان میباشند؛ یکی انگیزۀ حرکت به سوی محبوب را ایجاد میکند و دیگری نیروی بازدارنده [ترمز] و انگیزۀ دوری از «مغبوض - دشمن» را تقویت میکند و هیچ کدام بدون دیگری، کارآیی لازم را ندارند؛ مانند پرندهای که فقط یک بال داشته باشد.
اگر کسی علم را دوست داشته باشد، اما از جهل بدش نیاید و متنفر نباشد، به سوی کسب علم نمیرود - اگر کسی سلامتی را دوست داشته باشد، اما از بیماری بدش نیاید، همّتی در حفظ سلامتی نخواهد داشت ... و اگر کسی دوست را بشناسد، اما دشمن را نشناسد و از او متنفر نباشد، هرگز از دشمن دوری نکرده و به سوی دوست نمیرود. این یعنی همان اصل «تولا و تبرا».
شناخت
اما، «حبّ و بغض» نیز پس از «شناخت» حاصل میشود و شدت و ضعف آن نیز به میزان «شناخت» میباشد. اگر شما کسی را نشناسید، نه او را دوست دارید و نه از او متنفر میباشید؛ اما پس از شناخت، یا دوستی ایجاد میشود و یا دشمنی و شدت و ضعف دوستی یا دشمنی نیز به تناسب شناخت متغیر میگردد.
●- چرا در قرآن کریم، این همه گزارههای تاریخ انبیا و امم آمده است؟ چرا امیرالمؤمنین علیه السلام، بر اطلاع از تاریخ گذشتگان تأکید نمودهاند؟ چرا امام خمینی رحمة الله علیه، آنقدر بر خواندن وصیتنامه شهدا اصرار داشتند؟ چرا امام خامنهای، این همه بر بازگویی تاریخ جنگ به ویژه برای نسل جوان، متذکر گردیدهاند ...؛ چرا که همه، نقش اصلی در «شناخت» و بالتبع رویکردها دارند.
ایمان و باور
«شناخت» مقدم است، شرط لازم هست، اما کافی نیست؛ بلکه باید باور نمود و ایمان قلبی آورد.
ابلیس لعین، خداوند سبحان را میشناخت، اما ایمان نیاورد! - حضرت موسی علیه السلام به فرعون فرمود: «تو خوب مرا میشناسی و میدانی که حق میگویم!» - سامری گوسالهساز و بلعم باعور، هر دو از دانشمندان و عرفای قوم بنیاسرائیل بودند - در قرآن مجید فرمود که اهل کتاب، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را از فرزندان خود بهتر میشناسند - میفرماید: «حتی کفار نیز الله جلّ جلاله را به خوبی میشناسند، اما نمیخواهند باور کنند و ایمان بیاورند.
بنابراین، برخی میشناسند و حتی میپذیرند، اما باور و ایمانشان ضعیف است! و این همان فرق بین مسلمان [تسلیم] و مؤمن میباشد؛ لذا شناخت و پذیرش حق، در دنیا و آخرت به نفع خودشان تمام میشود، اما به آن مرحله از ایمان نرسیدهاند که دغدغه داشته باشند؛ چنان که شاهدیم به محض رحلت، بسیار از مسلمانان، نه تنها نقض بیعت کردند، ولایت و امامت را رد کردند، بلکه علیه آن به مخالفت و جنگ برخاستند!
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (الحجرات، 14)
- برخی از اعراب (باديه نشين) گفتند: ايمان آوردهايم! بگو شما ايمان نياوردهايد، ولی بگوئيد اسلام آوردهايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت كنيد پاداش اعمال شما را به طور كامل میدهد، خداوند غفور و رحيم است.
مودّت
«مودّت» با «محبّت» متفاوت است. محبّت، همان دوست داشتن است که کار قلب است، یک حالت و کشش درونی میباشد، اما «مودّت» یعنی» بیرون ریختن، ظاهر نمودن، ابراز و علنی نمودن «محبت».
اگر شما دین، مادر، پدر، همسر، فرزند، دوستان و وطن خود را دوست داشته باشید، یک گشش و گرایش قلبی و درونی میباشد؛ اما وقتی این محبّت خود را در بیان و عمل آشکار نمودید، «مودّت» صورت میپذیرد. لذا فرمود که «بگو: اجر رسالت در مودّت اهل بیت علیهم السلام میباشد»، یعنی اول باید بشناسید، سپس باید دوست بدارید و سپس این محبت را ظاهر کنید و بروز دهید.
*- محبّت برخی، به تناسب شناخت و ایمانشان، واقعی هست، اما سطحی است و هنوز به آن مرحله از شدت نرسیده که بخواهند آن را بروز دهند و ظاهر کنند. حال خواه نسبت به اسلام، قرآن مجید، اهل عصمت علیهم السلام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران باشد و یا هر محبت دیگری به دیگران. بسیاری از آنان که سیدالشهداء علیه السلام را تبعیت، همراهی و یاری نکردند (در مکه، مدینه و ...)، بسیار ایشان را دوست داشتند، اما «مودّت» نداشتند!
همّت و غیرت
«همّت» یعنی آدمی اراده کند، عزم خود را جزم کند و برای اتخاذ مواضع و انجام کاری به پا خیزد. برخی «همّت بلند» دارند؛ مراتب و مقاصد عالی را در نظر میگیرند و برای رسیدن به آن سعی و جهاد میکنند - «همّتِ» برخی کوتاه، ضعیف و زودگذر میباشد و برخی اساساً تنبل هستند و «همّتِ» قابل توجهی جز برای تأمین معاش خوش ندارند. بدیهی است که رویکرد هر کدام، نسبت به اهداف بلند، مراتب والا، آرمانهای ارزشی، از جمله نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی، متفاوت خواهد بود.
«غیرت»، یعنی «نپذیرفتن غیر - غریبه». «خداوند سبحان غیور است»، یعنی: هیچ إلهی برای بندگی، هیچ دینی جز آن چه خودش قرار داده و پیروی از هیچ پیامبر و امامی که خودش برگزیده و به طور کلی هیچ شرک (شریک قرار دادنی) را نمیپذیرد.
●- اگر دقت نمایید، تلاش نظامات فراماسونی و صهیونیستی سلطه، رواج «بیغیرتی» در جهان میباشد؛ خواه نسبت به توحید و معاد باشد، یا نسبت به دین، فرهنگ، اخلاق و رفتار مردمان! آن زن ایرانی فراری و به اصطلاح فمینیست (که بارها در سیما پخش شد) در مصاحبهای گفت: «بزرگترین مشکل ما فمینیستها، غیرت مردان میباشد».
اگر به مقولۀ «بدحجابی»، صرف نظر از اخلاق دینی و احکام شرعی و نیز هدایت و مدیریت سیاسی علیه اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران دقت نمایید، هم حاصل «بیغیرتی» بدحجابها میباشد و هم ترویج «بیغیرتی» در جامعه!
بنابراین، برخی «غیور» هستند، «غیرت» در برخی ضعیف است و برخی کلاً «بیغیرت» شدهاند که البته علل و عوامل گوناگونی دارد که از جمله آنها: تعطیل عقلانیت و تقلید کور - تعلیم و تربیت نادرست - لقمۀ حرام - تبعیت از هوای نفس و ...، میباشد.
●●- بنابراین، اگر چه اصل همان «حبّ و بغض» میباشد، اما عوامل گوناگونی در چگونگی آن نقش دارند.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی پیوند پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما؛ متشکریم.
پرسش:
چرا برخی دغدغۀ بیشتری دارند و دردمندتر میباشند و برخی نیستند (حتی در مواضع مشترک سیاسی، مانند قبول داشتن نظام جمهوری اسلامی ایران و رویکردهای متفاوت)؛ آیا این هم مربوط به همان «حبّ» است که زیاد در موردش صحبت میکنید؟
پاسخ (نشانی پیوند):
https://www.x-shobhe.com/etc/12514.html
کلمات کلیدی:
گوناگون