ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بله، اخیراً این جملات، با تغییراتی اندکی، بسیار در فضای مجازی اینترنتی، وایبری و ...، به صورت گسترده منتشر شده و طبق معمول گمان میکنند که مطلب بسیار جالب و مهمی گفتهاند! مصداق «خود گویی و خود خندی – عجب مرد هنرمندی» هستند.
هر چند که هر حرفی، پاسخ لازم ندارد و ما نباید منفعل دیگران باشیم و دائم در زمین آنها بازی کنیم و هر طرف که کشاندند برویم، اما چون انتشار این مطلب گسترده شد و کاربران گرامی نیز بسیار پاسخ خواستهاند، نظر گرامیان به نکات ذیل میشود:
الف – در دنیا جهانبینیهای بسیاری وجود دارد. گاهی در دستهبندیهای علمی، تحت عناوینی چون: جهانبینی توحیدی – جهانبینی اسلامی – جهانبینی مادی و ... تعریف میشوند و گاهی نیز اصلاً تعریف نمیشوند، هر چند که طرفداران و تبعیت کنندگان بیشتری داشته باشد. مثل "جهانبینی شکمی" – "جهانبینی جنسی" – "جهانبینی پولی و قدرتی" و ... – پس حالا میتوانیم "جهانبینی خرگوشی" را نیز به آن اضافه کنیم. بسیاری (به تناسب حال خود) مایلند که جهان خود را از دید میمون، ببر و پلنگ، خوک و یا خرگوش ببینند ! بدیهی است که نگاه و شناختشان همین میشود.
ب – مرتب "عرب، عرب" میگویند تا از یک سو دین را یک مقولهی ملّی معرفی کنند و از سوی دیگر حسن ملیگرایی (ناسیونالیستی) مردم را در مقابل "دین خدا" قرار دهند. جالب آن که اکثریت مردم امریکا و اروپا مسیحی هستند و اقلیتی نیز یهودی هستند، و حال آن که حضرات موسی و عیسی علیهماالسلام، هر دو فلسطینی بودند و کتابهای الهی انجیل و تورات نیز به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی یا ایتالیایی (که مرکز مسیحت است) نازل نشده است، بلکه به زبان عبری نازل شده است. آیا میگویند: آن چه در این کتب آمده، مطابق شرایط، خوشایندها و ناخوشایندها و آرزوهای فلسطینیان آن زمان بوده است؟ یا فقط نسبت به اسلام و قرآن چنین میگویند؟!
خوب و لازم است که بدانیم "فراماسون انگلیسی"، که امروزه توسط حکومتهای غربی بر جهان سلطه انداخته است، رسماً یک دین است و مبتنی بر پرستش شخص ابلیس میباشد و کارش گسترش شیطانپرستی است. اما ریشه و اصول و نمادهای آن، همه در فرهنگ و تاریخ مصر باستان بوده است. آیا میگویند: آن چه در مانیفستها، قواعد، فرهنگ، اخلاق و تشکیلات فراماسون وجود دارد، منطبق با عرب مصری آن زمان بوده است؟!
گورو شاکيامونی مشهور به بودا و سر سلسله مکتب (دین) بودیسم نیز حدود 25 قرن پيش در شمال شرقی هند (در نپال) متولد شد. پدر او فرمانروای دودمان «ساکيا» بود. اما امروزه بسیاری از مردمان شرق و غرب عالم، به دین او گرویدهاند. چرا نمیگویند: آن چه بودا گفته و تعلیم و وعده داده، منطبق با حال و احوال هندوهاست؟!
پس اگر خرگوش بخواهد از این ادیان و مکاتب بگوید، از دموکراسی، لیبرال دموکراسی، حقوق خرگوش و ... بگوید، چه خواهد گفت؟
ب – بدیهی است که برخورداران از جهان بینیهای غیر توحیدی و اسلامی (از ماتریالیستی گرفته تا شکمی ... و خرگوشی)، هیچ شناخت و فهم صحیحی از عالَم هستی، انسان، دنیا، زندگی و حیات اخروی (بهشت و جهنم) ندارند و نمیتوانند داشته باشند. اما مشکل این است که عناد و لجاج آنها به جهلشان افزوده شده است؛ لذا بدون این که قرآن بخوانند، راجع به قرآن کریم حرف میزنند، نظر میدهند، نقد میکنند و حتی مسخره میکنند!
منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود: «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا - مردم دشمن چيزهايى هستند كه نمى دانند / نهج البلاغه، حکمت 172» - و خداوند متعال و سبحان میفرماید:
«يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون» (یس، 30)
ترجمه: اى افسوس (ای دریغا) بر اين بندگان كه هيچ فرستادهاى براى آنها نيامد مگر آن كه او را مسخره مىكردند.
ج – او نمیداند که پیامبر، کتاب آسمانی، اصول و قواعد هستی، علم، احکام و در نهایت بهشت و جهنم، برای انسان و نتیجهی اعتقادات و اعمال انسانهاست؛ پس معنایی ندارد که قرآن را از زوایهی نگاه خرگوش بخواند! نگاه خرگوشی این حرفها را چه میفهمد؟!
او نمیداند که "خوشایندها و ناخوشایندها"ی کلّی انسان، عرب و فارس و آلمانی ندارد. انسان عاشق کمال است، عاشق رشد است، عاشق فلاح است، عاشق لذتهای مادی یا معنوی است.
همه انسانها یک نوع خلقت دارند، پس روح و جسم آنان مثل هم است و با ملیتها یا شعارها تغییر نمییابد.
انسان جسم دارد و لذایذ جسمانی؛ چنان که روح دارد با لذایذ روحی. خوردن، نوشیدن، خوابیدن، پوشیدن، مسکن، جماع، راحتی، دیدن جلوههای زیبایی، شنیدن صداهای نیکو، شوکت، رفاه و ...، همه نیازهای جسمی بشر است (اعراب نیز مانند سایر اقوام داشتند و دارند) – رشد و کمال در مراتب وجود، رسیدن به مرتبه رضا، علم و اشراف علمی، قرار گرفتن در مرتبه اعلی، جاودانگی به همراه فلاح و به دور از غم، غصه، نگرانی، ترس، تهدید ... و بالاخره لقای محبوب، لذایذ روحی است که در همه انسانها وجود دارد (عرب، فارس، چینی، امریکایی و ... ندارد) و در قرآن کریم نیز "بهشت" جایی برای حصول تمامی لذایذ جسم و روح آدمی توصیف شده است.
البته، انساننماهای گرگ صفت، خوک صفت، میمون صفت ... و بالاخره موش و خرگوش صفت، به هیچ یک از نعمات و کمالات نمیرسند، به خاطر آن چه تکذیب و تمسخر کردهاند.
«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُون» (الرّوم، 10)
ترجمه: آنگاه فرجام كسانى كه بدى كردند [بسى] بدتر بود [چرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به ريشخند مىگرفتند.
بدیهی است که وقتی از یک سو اسیر و بندهی هوای نفس خود و دیگران هستند و از سوی دیگر عقلشان تهی و منطقشان خرگوشی است، به جز مسخره کردن، کار دیگری نمی توانند بکنند.
کلمات کلیدی:
گوناگون معاد