آیا خلقت انسان نتیجه تکامل تدریجی پستانداران سادهتر قبل از خودشه / 2- آیا انسان یهویی از خاک بیرون اومده؟ خواهش میکنم فقط رو این موضوع فوکوس کنین و به حاشیهنرین.
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: البته سعی میکنیم سفارش شما را رعایت کنیم، اما در نظر داشته باشید که اولیتر این است که وقتی برای ذهن شخصی سؤالی ایجاد میشود، ابتدا خودش روی آن تمرکز (یا به قول شما فوکوس) نماید و اجازه ندهد که ذهنش به حاشیهها برود و خلط مبحث کند. آن وقت میفهمد که پاسخ بسیاری از سؤالات را قبل از آن که با دیگران مطرح کند، در مییابد.
در هر حال، یک اصرارِ تحمیلیِ شدید و بدون دلیلی وجود دارد که همه قبول کنند، انسان نتیجهی سیر تکاملی و تدریجی سایر پستانداران میباشد و ممکن نیست که یهویی از خاک خلق شده باشد(؟!)
این اصرار و تحمیل چنان شدید است که گویی اگر این نظریه پذیرفته شد، دیگر همه مشکلات فکری و ذهنی انسان حل میشود، در حالی که چنین نیست و تازه سؤال پیش میآید که این انسان، نتیجهی سیر تکاملی کدام یک از پستانداران است؟ آیا هر اسب، الاغ، شیر و پلنگی در سیر تکاملی خود انسان میشوند؟! بعد زیست شناسان، با یک مطالعه سطحی، میببنند که خیر، بلکه فقط دستهی میمونها، شباهتی به انسان دارند و میگویند: فقط سیر تکاملی میمون!
خب، مسئله حل شد یا سؤال دیگری پیش میآید که کدام نژاد و دسته از میمونها و چرا همه یک نژاد و یک شکل نیستند؟!
حالا فرض کنید که یک نژادی را پیدا میکنند که شبیهتر باشد و میگویند: این نژاد؟! حالا صرف نظر از دلایل اثباتلی که وجود ندارد، این سؤال پیش میآید که آن نژاد میمون، خودش "یهویی" از خاک پدید آمده، یا نتیجه سیر تکاملی پستاندار دیگری میباشد و آن کدام است؟ پاسخی وجود ندارد. اما فرض کنیم که به یک پستاندار اولیه رسیدند؛ آن از کجا پدید آمده، یهویی از خاک درآمده و یا نتیجه سیر تکاملی غیر پستاندار است ... و همین طور میرسند به اولین جاندار و همین سؤال باقی است که آیا "یهویی" از خاک درآمده یا ...؟!
الف – دقت کنیم که در هر حال، منبع شناخت انسان "عقل" است. عقل نیز بر اساس "علم" و معلومات حکم میدهد، تصدیق یا تکذیب میکند.
این "علوم" از دو راه کسب شده و به عقل ارجاع داده میشود: بخشی مبتنی بر علوم وحیانی هستند که چون "وحی" به استدلال و بیّنه عقلی شناخته و تصدیق شد، علومش معتبر قلمداد میگردد و البته در آن نیز تحقیق و استدلال و ... صورت میگیرد – بخشی دیگر مبتنی بر «علوم تجربی» میباشند، از سادهترین مسائلی مانند تشخیص رنگ گرفته تا پیچیدهترین قوانین فیزیک، شیمی، زیست و ... .
ب – چگونگی پیدایش اولین انسان، در هر دو عرصهی «وحی و علوم تجربی» مطرح میباشد. میشود به هر دو استناد کرد، میتوان یکی را کنار گذاشت.
اگر علوم تجربی حذف شود، انسان هیچ شناختی از محیط بیرون پیدا نمیکند، چرا که کلاً ارتباطش را قطع کرده است.
اگر وحی کنار گذاشته شود، علوم تجربی راه به جایی نمییابد، چرا که نه به اول جهان دسترسی تجرب وجود دارد و نه به آخر آن، در نتیجه، علم تجربی، کتاب یک پدیده را از وسط مطالعه میکند و در همان وسط نیز رها میکند.
حال به کلیاتی در خصوص خلقت بپردازیم:
آب:
خداوند متعال در قرآن کریم فرمود که تمامی موجودات زنده را از آب زنده کرده است؛ و علم تجربی نیز به این حقیقت و واقعیت پیبرده است، لذا "آب" را مایه حیات مینامند.
«أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ» (الأنبیاء، 30)
ترجمه: آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم؟ آيا [باز هم] ايمان نمىآورند؟
بشر:
و همین طور تأکید دارد که بشر [اشاره به جسم و نوع نژادی انسان] نیز با سایر موجودات زمینی تفاوتی ندارد، او را نیز از آب خلق کردهام.
«وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا» (الفرقان، 54)
ترجمه: و اوست كسى كه از آب بشرى آفريد و او را داراى پيوند نسبى و سببى گردانيد، و پروردگار تو توانا بوده است.
دقت شود که خلقت بشر (بدن انسان) از آب، صرفاً به اولین بشر اختصاص ندارد، بلکه همچنان همگان از آب خلق میشوند. اگر آب نباشد، حیاتی نیست، مضافاً بر این که منی (نطفه) از خون است و خون از آب و خوراک تأمین میشوند و خوردنیها [چه حیوانی و چه گیاهی] نیز همگی از آب پدید آمده و میآیند.
خاک:
هم چنین فرمود که آدم را از خاک خلق کردم و این امر نیز اختصاص به حضرت آدم علیه السلام ندارد، بلکه جنسیت همه انسانها خاکی است و توضیح داده شد که نطفه نیز حاصل فعل و انفعلات موجودات خاکی میباشد. از این رو در قرآن کریم، ضمن آن که تصریح دارد: "آدم را از خاک آفریدم"، تصریح دارد که همه انسانها را از "خاک" آفریدیم. (خَلَقَکُم، یعنی خلقت همه شما)
«هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ» (الأنعام، 2)
ترجمه: اوست كسى كه شما را از گِل (مخلوط آب و خاک) آفريد. آن گاه مدّتى را [براى شما عمر] مقرّر داشت. و اجَل حتمى نزد اوست. با اين همه، [بعضى از] شما [در قدرت او] ترديد مىكنيد.
اولین انسان:
آیا برای ما عجیب است که قبول کنیم، چه اولین انسان و چه نسل او از گِل (مخلوط آب و خاک) خلق شدهاند؟! آیا یافتههای علوم تجربی، با آن چه در علوم وحیانی بیان شده، تناقضی دارد؟! پس چه دلیل و منطقی وجود دارد که اگر بیان شد، اولین آدم از آب و خاک خلق شده، تعجب کنیم؟!
یهویی:
پس در خلقت اولین آدم و نسل او از آب و خاک (گِل)، نه تردیدی وجود دارد و نه مغایرتی بین علوم وحیانی و علوم تجربی ایجاد شده است؛ فقط یک مسئله باقی میماند که «آیا اولین آدم، یهویی از خاک خلق شد، یا در یک سیر تکاملی این شکلی شد؟»
علم تجربی میگوید: در خلقت نسل انسان و سیر تکاملی او از «آب و خاک» به نطفه، از نطفه به علقه (خون بسته) و ...، تردیدی نیست، هم علوم وحیانی بیان داشته و هم علم تجربی به آن دست یافته است، بلکه بحث در خصوص اولین "بشر" میباشد که میخواهیم با کنار گذاشتن علوم وحیانی به آن دسترسی یابیم.
از علم تجربی میپرسیم: آیا تا کنون در طی قرون متاولی تحقیقات، به جایی و یافتهای رسیدهای؟ و البته وقتی از علم (نه مدعی علم) سؤال میکنیم، پاسخی علمی (قابل اثبات در عرصه تجربه) انتظار داریم.
میگوید: "به نظر میرسد که بشر اولیه، در سیر تکاملی پستانداران به وجود آمده است"!
میپرسیم: (به نظر میرسد، اثبات علمی نیست)، آیا به اثبات علمی رسیده است؟ میگوید: خیر!
میپرسیم: نمونه عینی دارد؟ میگوید: خیر!
میپرسیم: به اول خلقت دسترسی داری؟ میگوید: خیر!
میپرسیم: خب حالا کدام پستاندار به نظر رسیده؟ میگوید: احتمالاً میمون!
میپرسیم: کدام میمون؟ میگوید: نمیتوان به یقین گفت!
میپرسیم: آیا آن میمون خودش یهویی خلق شده؟ میگوید: یقیناً خیر!
میپرسیم: لابد نسلش به اولین پستاندار میرسد؛ آن کدام است و چگونه خلق شد؟ میگوید: نمیدانم؟
میپرسیم: لابد باید به غیر پستاندار برسد؟ میگوید: بله – میپرسیم: کدام؟ میگوید: نمیدانم؟!
میپرسیم: آیا علم یافته است این نژادی که آن را "بشر" مینامیم، چند سال قدمت است؟
میگوید: دست کم دوازده هزار سال؛ و از بیست هزار سال بیشتر نمیتواند باشد.
میپرسیم: پس تا قبل از بیست هزار سال، آدمی نبود، اما میمون بود. حال آیا ناگهان یک یا ده میمون، جهش ژنتیکی پیدا کردند و بشر شدند؟ علم میگوید: این که محال است!
میپرسیم: چرا هیچگاه خروسی اسب نشد و هیچ اسبی میمون نشد و هیچ میمونی بشر نشد؟ میگوید: نمیدانم!
میپرسیم: آیا علم تجربی میپذیرد که مثلاً فرض شود، ابتدا یک جاندار تک سلولی (مثل آمیب) در آب "یهویی" پدید آمد، بعد چون هر گاه از آب بیرون میآمد، کرگش فرا میرسید، کم کم برای خودش آبشُش ساخت؟ بعد چون باید در خشکی راه میافتاد، خودش را خزندهای کوچک کرد، چون به مشکل افتاد، برای خودش دست و پا ساخت؟ و چون بالای درخت خوراک خود را یافت، گردنش را دراز کرد یا برای خودش بال ساخت تا پرواز کند؟ و چون ناچار به شکار بود، برای خودش چنگال ساخت؟ بعد دید حوصلهاش سر رفته، برای خودش انواع پرندگان، خزندگان، دریاییها، درندگان، چرندگان و ... ساخت؟
علم میگوید: قصه نباف و نظام خلقتِ علیمانه و حکیمانه را مسخره نکن، مگر خلقت با این همه عظمت و تنوع، با این قصههای خیالی تعریف میشود؟!
حال اگر بپرسیم: پس چرا باید با این همه، باید الا و لابد قبول کنیم که انسان از نسل میمون است؟ میگوید: چون "من" این طور تصور کردم و این گونه میگویم! و شما نیز باید بپذیرید.
خب، حالا بار علمی (تجربی) این ادعا چقدر است؟ آیا عقل، باید بر اساس علم یقینی حکم کند، یا بر اساس نظریهی این آقا و آن خانم؟! آیا جایز است که انسان به جای علوم و محکمات مستدل عقلی و مستندات علمی، از نظر، ظنّ و گمان پیروی کند؟!
«وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ» (یونس، 6)
ترجمه: و بيشترشان جز از گمان پيروى نمىكنند [ولى] گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بىنياز نمىگرداند (بار علمی ندارد). آرى، خدا به آنچه مىكنند داناست.
جهانبینی اسلامی:
در جهانبینی اسلامی، مطالعه و تحقیق و پژوهش در هر موضوع و مقولهای، تفاوتهای بنیادین و اساسی با جهانبینی مادی وجود دارد:
یک – کتاب هستی از نصفه خوانده نمیشود، بلکه از اول تا به آخر مورد مطالعه قرار میگیرد.
دو – منابع کسب علم، به یافتههای "من" از ماده، محدود نمیشود، بلکه علوم وحیانی و علوم تجربی، هر دو مورد مطالعه قرار میگیرند و علم در انسان تکمیل میشود.
سه – از هیچ نظریه، فرضیهای، ظنّ و گمانی، تا وقتی به اثبات عقلی و علمی نرسیده، تبعیت و پیروی [که مستلزم باور است] نمیشود.
چهار – مطالعات تجربی نیز طولی است، نه عرضی. یعنی اگر از زمین، سیارات، دشت، کوه، آبهای جاری، انسان، حیوان و گیاه نیز موضوعی پیش آید، از زاویهی توحیدی مورد بحث قرار میگیرد. خلق الله، زمین و آسمان و هر چه در آنهاست – خلق الله، جانداران از آب – خلق الله، انسان از گِل و ... .
پنج – ادعای غیر مستدل پذیرفته نمیشود؛ نظریه به جای علم تحمیل نمیگردد؛ دروغ به جای دلیل و برهان عقلی یا یافته علمی، به خاطر مقاصد دیگر (جنگ نرم، منافع اقتصادی، اهداف سیاسی و ...) پذیرفته نمیشود.
مرتبط:
چرا در رد نظریه داروین، هیچ دلیلی نمیآورید یا وقتی میگویید «رد شده است»، هیچ رفرنسی نمیدهید (20/مهر/1392)
- تعداد بازدید : 2880
- 14 آبان 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون